جو روشنفکری دلیل تحویل گرفتن کتابخوان ها

رضا کیانیان شب گذشته ۱۸ شهریور ماه با حضور در برنامه «کتاب باز» با اجرای سروش صحت از اینکه چطور در نوجوانی به کتاب خواندن و نوشتن علاقمند شده و همچنین از اینکه فرزندش چه انگیزه ای برای رفتن به مدرسه داشته است، سخن گفت.

به گزارش تسنیم، رضا کیانیان در ابتدای برنامه «کتاب باز» درباره علاقه اش به نوشتن بیان کرد: سوم دبیرستان در گروه تئاتر برادرم حضور داشتم و برادرم آن زمان ما را عادت داده بود که به حای سخن گفتن، بنویسیم تا عادت کنیم حرف هایمان مستدل باشد. شما هنگام سخن گفتن می توانید دایم سخنان و حرف های خود را تغییر دهید و بگویید که منظورتان چه بوده است اما در نوشتن نمی توانید این کار را انجام دهید و از همان اول مجبورید مستدل سخنانتان را مکتوب کنید.

کیانیان اضافه کرد: از طرف دیگر افکاری در ذهن خود دارید و فکر می کنید چه شعر و ایده خوبی است اما وقتی آنها را می نویسید متوجه می شوید خیلی هم جالب نبوده است.

این بازیگر سینمای ایران با اشاره به سال های 45 و اینکه چگونه علاقمند به کتاب شده است، توضیح داد: سال های 45 جو روشنفکری به گونه ای بود که هرکس کتاب میخواند، تحویلش می گرفتند، مثل وقتی که کسی عینک می زند و تحویلش می گیرند. خود من آن زمان مشکل بینایی نداشتم اما دوست داشتم عینک بزنم و به پزشک مراجعه کردم. دکتر بعد از معاینه از من پرسید که دوست دارم عینک بزنم و بعدها هم چشمانم به عینک احتیاج پیدا کرد.

وی در این برنامه با اشاره به علاقه فرزندش به کتاب نیز گفت: وقتی پسرم کوچک بود من و همسرم کتاب های زیادی از شعر و قصه برایش می خواندیم. من همچنین تلاش می کردم تخیل پسرم را گسترش دهم، به طور مثال او را به پارک می بردم و می خواستم راه های متفاوتی را برای بازی امتحان کند. آن زمان پارک خیلی مهم بود چون بعد از جنگ بود و کشور هنوز در سکوت و مردم افسرده بودند و اینکه به پارک بروید و چند نفر در یک جا جمع شوند یک اتفاق بود. من آن زمان به فرزندم گفتم تا حالا فکر کردی می شود از طرف دیگر سرسره هم بالا رفت و سعی می کردم هر قاعده ای را به شکل ضد قاعده هم عمل کند.

این بازیگر، عکاس و مجسمه ساز در بخش دیگری درباره علاقه اش به کتاب توضیح داد و گفت: وقتی کتاب می خوانید زندگی های بسیاری از ادم ها را می خوانید که درباره عاشقی، جنگ و… است و بعد آنقدر با رمان خودمانی می شویم که انگار آن زندگی را یک بار تجربه کرده ایم و انگار یک بار دیگر زندگی کرده ایم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا