حتی مردم سوریه از اقدامات ما مطلع نیستند/روس‌ها از ابتدای حضور در سوریه پیوست رسانه‌ای داشتند

بیش از 6 سال از حضور مستشاری ایران در سوریه برای کمک به دولت قانونی این کشور و مقابله با گروهک‌های تکفیری تروریستی می‌گذرد. در 6 سال حضور ایران در سوریه و عراق، نزدیک 2000 شهید داده‌ایم، اما هنوز درباره نفس این حضور در داخل کشورمان نداهایی شنیده می‌شود و شبهاتی وجود دارد که با این حال سیستم فرهنگی کشور هنوز آن واکنش به موقع و به‌هنگام را در این باره از خود نشان نداده است.

در حوزه‌هایی مثل شعر، حضور شاعران خوب و قوی است. شعرا در صف مقدم واکنش به مسائل سوریه و موضوع مدافعان حرم هستند. در عرصه داستان و موسیقی آثار تولید شده امیدوارکننده است. در عرصه فیلم و تصویر مستندسازان پیشگام این حرکت بوده‌اند و تاکنون تعداد زیادی از مستندسازان کشورمان در سوریه و عراق، آثار مناسبی تولید کرده‌اند. عکاسان نیز از این سهم بی‌نصیب نمانده‌اند و با تصاویرشان حضور خود را اعلام کرده‌اند.

در این میان فیلمسازان سهم کمتری داشته‌اند. تاکنون چهار فیلم سینمایی مستقل درباره سوریه ساخته شده که آخرین آنها «به وقت شام» بود که در جشنواره اخیر به نمایش درآمد. در عرصه سریال نیز کاملا دستمان خالی است.

حال باید پرسید که در سوریه بعد از داعش ما باید چه کنیم؟ روزی حضور نظامی تمام خواهد شد و ما باید دستاورد 6 سال حضور را برداشت کنیم. هنوز یادمان نرفته در بوسنی چه کردیم و پشتیبانی فرهنگی بعد از جنگ را چنان به امان خدا رها کردیم و آمدیم که عربستان شد صحنه‌گردان فعالیت‌های دینی و فرهنگی.

برای این گفت‌وگو سراغ یکی از افرادی رفتیم که سابقه زیادی در مستندسازی در بحران دارد و آثاری زیادی را در این زمینه تولید کرده است. سلیم غفوری که هم‌اکنون علاوه بر شان مستندسازی، دوسالی نیز مدیر شبکه مستند است معتقد است تا زمانی که محور مستندهای تولید شده درباره سوریه سمت و سوی احساسی دارد نباید به اقناع افکاری عمومی فکر کرد. این‌هاعلاوه بر این است که فعلا تصویری از کارزار سوریه از سوی ایرانی‌ها ارائه نمی‌شود و هر آنچه می‌بینیم روایت عراقی‌ها، فاطمیون و … است. امری که باعث می‌شود در آینده این سئوال ایجاد شود که اگر ما در سوریه بودیم چرا تصویری از ما ثبت نشده است.

سلیم غفوری تاکنون مستندهای نسیم حیات، جنگ پنهان، پارسیان زنگبار، آسیایی‌ها به غزه می‌روند، کاروان آزادی، مرزبانان، قیام صحرا، اسرار زندان ابوسلیم، نیمه خاموش، خوابهای سیا را تولید کرده است

*وضعیت اطلاع‌رسانی در عراق بهتر از سوریه بود

بعد از 6 سال حضور مستشاری در سوریه و عراق ادبیات جدیدی به نام «مدافعان حرم» وارد فرهنگ عمومی کشور شد؛ ولی آنچنان که باید و شاید ما نتوانستیم از این حضور که خیلی وقت­‌ها به منافع ملی تعبیر می‌شد استفاده کنیم. با اینکه کار دست نیروهای مستشاری ما بود و برای حضور چهره­‌های فرهنگی­‌مان مشکلی نداشتیم، ولی روایتِ دستِ اولی از ماجرا نداریم، چرا این اتفاق افتاده است؟

باید بخشی از این سوال را، از دوستانی که پروندۀ سوریه دست­شان است بپرسید و فقط شاید به اصحاب فرهنگ و هنر برنگردد، این مسئله یک ارتباطِ دوسویه بین اهالی رسانه و اصحاب فرهنگ و دوستانی که به لحاظ نظامی و مستشاری در سوریه حضور دارند، می­‌خواهد. در عراق به دلیل اینکه امکانِ حضور، مقداری مهیاتر بود خروجی کار هم بهتر و زودتر بود اطلاع‌­رسانی راجع به عراق بهتر یا شاید بیشتر انجام شد اما آن هم حتماً مطلوب نیست.

یک نکته مسلم است که اگر جمهوری اسلامی و حضورِ موثرش نبود چه بسا شرایط منطقه به شکل دیگری رقم می‌­خورد؛ دو بحث محوری هم وجود داشت یکی بحث تروریسم و حضورِ گروه­‌های تروریستی در منطقه بود که تبعاتش برای کلِ منطقه از جمله کشور ما بود، یعنی اینها به صراحت اعلام کرده بودند هدف ما تسلط بر کلِ منطقه و ایجاد خلافت در غرب آسیا مشتمل بر عراق و سوریه و لبنان و اردن، بخش­‌هایی از ترکیه، بخش‌­هایی از ایران و چه بسا کشورهای حاشیه خلیج‌­فارس است. این خدمت جمهوری اسلامی به کل منطقه است. حال ممکن است بعضی از کشورهای منطقه هنوز متوجه این خطر نشدند یا نخواستند به نقشِ جمهوری اسلامی اعتراف کنند اما واقعیت این است.

 

 

نکتۀ دوم این که اگر این خط شکسته می­‌شد حتماً به تقویت اسرائیل در منطقه و شکستِ محور مقاومت در منطقه می‌­انجامید؛ کما اینکه حاج قاسم سلیمانی هم اخیراً اذعان کرد امتداد این مسیر باید به آزادی قدس بینجامد.

این مهم است که ما چقدر توانستیم این مساله را برای مردم خود و منطقه جا بیندازیم. شاید واقعاً هنوز نتوانسته باشیم و هنوز برای بعضی‌­ها ممکن است شبهه باشد که به ما چه ربطی دارد که در عراق و سوریه باشیم.

به نظرم ما در چند محور باید کار می­‌کردیم که نکردیم؛ اول افکار عمومی مردم ایران نسبت به خطری که منطقه و کشور ما را تهدید می‌کند، اقناع شوند. این هم به آن معنا نیست که این خطر فقط برای کشور ما بوده. یعنی اگر ما در سوریه مداخله نمی‌­کردیم تهدید در سوریه و عراق از بین می‌­رفت، این دو کاملاً درهم­‌تنیده است، بودیم یا نبودیم این تهدید بود و ما برای دفع این تهدید از کشور و منطقه، توامان اقدام کردیم.

* حتی مردم سوریه از اقدامات ما مطلع نیستند

محور دوم مردمِ سوریه است، یعنی مردم سوریه به نسبت نقشِ تاثیرگذار و جدی جمهوری اسلامی ایران هنوز خیلی مطلع نیستند و جای توجیه افکارِ مردم سوریه وجود دارد. محور سوم هم مردم کشورهای عربی هستند که متاسفانه بعضی رسانه‌­های عربی و بین‌­المللی ماجرا را به سمت دعوای شیعه و سنی بردند؛ در صورتی که اصلاً این‌طوری نبوده و بزرگترین قربانی در سوریه اهل سنت بودند و علمای بزرگی مانند شیخ البوتی که یک شخصیت کاملاً شناخته‌­شدۀ اهل­‌سنت در سوریه و منطقه بود توسط گروه­‌های تکفیری به شهادت رسید، اما برای افکار عمومی عرب این مساله جا نیفتاد که چرا شیخ البوتی ترور شد و چه جریانی از حضورِ یک عالم اهل سنتی مانند شیخ البوطی احساس خطر می­‌کرد؟ از آن طرف شبکه­‌هایی مانند العربیه فضایی ترسیم کردند که بخشی از افکار عمومی جهان عرب تحت تاثیر قرار گرفت.

با صرفِ کارهای عاطفی و احساسی نمی‌­شود مخاطب را اقناع کرد. تولید هم باید بیشتر به سمت کارهای تحلیلی ـ اقناعی برود تا مخاطب نسبت به اتفاق توجیه شود. مخاطب با کارهای عاطفی ـ احساسی نهایتاً به این می‌­رسد که مردم در این منطقه مظلوم واقع شدند اما نمی­‌پذیرد که چرا ما باید باشیم؟

پس خدمتی که جمهوری اسلامی به استقرارِ صلحِ بین‌­المللی در درازمدت کرد، برای همۀ دنیاست. این گروه­‌ها اگر قدرت می‌­گرفتند کلِ دنیا را تهدید می‌­کردند؛ کما اینکه در مقطعی با عملیات‌های کور در بلژیک، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی این را نشان دادند. اگر اینها صاحب قدرتی در غرب آسیا می‌­شدند به دنیا رحم نمی­‌کردند. متاسفانه دولت‌های غربی به جای اینکه قدردانِ جمهوری اسلامی باشند، تعابیر دیگر به کار می‌­برند؛ حالا تکلیف آنها مشخص است، اما ما برای مردم غرب می‌­توانیم مساله را از جنبه وحشی‌­گری و خوی غیرانسانی گروه­‌های تکفیری توضیح دهیم و تفسیر کنیم که هنوز آنچنان که باید برای مردم دنیا ترسیم نشده است.

جنبۀ دومش این است چه کسی این خطر را دفع کرد؟ مردم در خیلی از کشورهای عربی و غربی حضورِ جمهوری اسلامی را به دفاع از حاکمیت اسد تعبیر می‌­کنند؛ در حالی که هدف ما حمایت از شخص اسد نبود، اگر شخص دیگری بود و این شرایط پیش می‌­آمد ما همین جدیت را به خرج می‌­دادیم؛ چرا که به صلح و امنیتِ منطقه غرب آسیا و کلِ دنیا مربوط بود.

 

 

خیلی از دولت­‌هایی که مدعیِ مبارزه با تروریسم بودند، اذعان می‌کردند مهم‌ترین عنصر مبارزه با تروریسم در سال‌های اخیر جمهوری اسلامی است ولی هنوز جا نیفتاده است. البته من نمی­‌خواهم منکرِ کارهایی شوم که ما در این عرصه انجام دادیم بالاخره بعضی از مستندسازان ما حضور خوبی در سوریه داشتند و شاید بیشترین عرصه‌­ای که ما حضورِ رسانه‌­ای داشتیم همین عرصۀ مستند بود.

در زمینه افکار عمومی ما باید به مردم سوریه و کشورهای عربی و دنیا بگوییم چه اتفاقی افتاده است که مغفول مانده، در این عرصه مهم‌ترین و تاثیرگذارترین نکته، عکس و مستند و فیلم است. می‌خواهم بپرسم با توجه حضور افراد زیادی از اهالی مستند به نظرتان خروجی ارائه شده قابل قبول است و ثانیاً توانسته روی افکار عمومی تاثیر بگذارد؟

ما حدود 400 قسمت مستند مجموعاً در عراق و سوریه تولید کردیم که حجم قابل توجهی است. مستندسازان در این ماجرا زحمت کشیدند؛ مثل خانه مستند سازمان اوج، شبکه افق، روایت فتح، حوزه هنری، بسیج صدا و سیما و شبکه‌­های تلویزیون و خیلی افرادی که اصلاً بدون وابستگی به جایی خودشان رفتند و برگشتند، بعضی از کارهایی تولید شده واقعاً خوب و تاثیرگذار است و البته بیشترِ کارهایی که تولید شده جنبۀ احساسی و عاطفی دارد و مظلومیت مردم سوریه در برابر ظلم گروه­‌های تفکیری را نشان می‌­دهد.

*مستندهای ما درباره سوریه بیشتر احساسی بود تا تحلیلی ـ روایی

اساساً این مستندها بیشتر جنبۀ احساسی ـ عاطفی ماجرا را پوشش دادند تا جنبۀ تحلیلی ـ روایی؛ البته بسیار کارهای خوب و تاثیرگذاری بود و همۀ بچه‌­هایی که سوریه و عراق رفتند از جانِ خودشان مایه گذاشتند و کارهای ارزشمندی انجام دادند، ولی بعضی از کارها شاخص­­‌تر بود مثل کارِ A157 حوزۀ هنری یا «با صبر زندگی» وحید فراهانی یا «عشق بدون مرز» که راجع به گروه‌­های حشدالشعبی عراق بود. مستند «ملازمانِ حرم»، «خالد و مجتبی» روح‌­الله رفیعی، «پُل» امیرحسین نوروزی و «کویرس؛ وطن کوچ من» سعید صادقی هم از جمله آثار تاثیرگذار بود. این کارها در کشور هم قدری دیده شده، امادر توزیعِ بین­‌الملی ضعف داشتیم و موفق نبودیم.

فکر کنم توزیعِ داخلی آنها مهم‌تر باشد. آیا در توزیع داخلی این مستندها موفق بودیم؟

بالاخره تلویزیون این کارها را پخش کرد. بعضی از کارها متعدد از شبکه­‌های مختلف پخش شد، اما بعضی واقعاً آنطور که باید دیده نشدند اما بالاخره حداقل در داخل یک توزیعی صورت گرفت، ولی در بیرون به جز حضور محدود در برخی جشنواره­‌ها، اصلاً دیده نشد، چه در فضای عربی و چه در فضای بین‌­المللی.

* سازوکاری برای توزیع مستند در بعد بین‌الملل نداریم

شاید به خاطر این است که زبانِ مستند هنوز طوری نیست که قابل ارائه در خارج کشور باشد یا اساسا این نوع مستندهای ما اصلا دیده می‌­شود؟ البته به نظرم ضعف ما در معرفی مستندهای خوبمان هم هست.

ما اساساً سازوکاری برای توزیع آثارِ مستندمان در خارج از کشور نداریم؛ یعنی سازوکاری که آثار مستند ما را در شرکت­‌های توزیع‌­کنندۀ فیلم یا شبکه­‌های خارجی ارائه، بازاریایی و توزیع کننده نداریم. حتی در سینما ما کم و بیش این مشکل را داریم. مگر چه تعداد از فیلم‌­های سینمایی ما موفق شدند در بازارهای بین‌­المللی و سینماهای دنیا حضورِ و اکران جدی داشته باشند؟ تعداد فیلم­‌هایی که اکرانِ موفق در دنیا داشته واقعاً به چند ده تا هم نمی‌­رسد؛ از حجم تولید چندهزارتاییِ سینمای بعد از انقلاب و متاسفانه این موضوع در مستند بیشتر است؛ یعنی مجموعه­‌هایی که حضورِ بین‌­المللیِ سینمای ایران را چه در مستند، چه در آثارِ سینمایی دنبال می‌­کنند، بیشتر حضور جشنواره‌­ای را دنبال می‌­کنند تا عرضه به معنای واقع کلمه‌­اش.

 

 

در همان جشنواره­‌ها موفق بودیم؟

همۀ فیلم‌­ها نه. ولی فیلم A157 حضورِ جشنواره­‌ای خوبی داشت.

البته شاید کرد بودن شخصیت‌های فیلم A157 در دیده‌شدنش موثر بوده است؟

نه این طور نیست. فیلم «مالکیۀ» محمدباقر شاهین، حضور جشنواره‌­ای ‌خوبی داشت و در خیلی از جشنواره‌­ها حضور داشت، ولی حضورِ جشنواره‌­ای مبلغِ پیام نیست. مگر در هر جشنواره­‌ای فیلم را چند نفر می­‌بینند؟

اساساً جایگاهِ اصلیِ مستند در کل دنیا تلویزیون­ است؛ یعنی اگر فیلمِ مستندی در تلویزیون­‌ها و شبکه­‌های جدی به نمایش دربیاید، می­‌شود امیدوار بود آن فیلم مستند دیده می‌شود و اگر فیلم مستندی در تلویزیون‌­ها به نمایش درنیاید انگار دیده نشده است و این یک واقعیت است.

معتبرترین جشنوارۀ مستند ما سینما حقیقت است که در سال‌های اخیر بهتر شده است و از صرفِ مخاطب مستندساز گسترش پیدا کرده به سمت مردم، ولی وقتی یک فیلم در سینما حقیقت اکران می­‌شود نهایتاً بیشتر از 5 هزار نفر آن را نمی‌بینند. اگر بگوییم جمعیتِ بالای 15 سال کشور می­‌تواند مخاطب این فیلم‌­ها باشد 5 هزار نفر یک هزارم جمعیت هم محسوب نمی­‌شود، در دنیا هم همین است.

برخی مستندسازان می‌­­گفتند مشکل توزیع در گلوگاهِ پخش است. مشخصاً هم منظورشان صدا و سیماست، شما چقدر قبول دارید آثار مستندسازان در گلوگاه پخش می­‌ماند؟

خیلی از این فیلم­‌ها مانند «باصبر زندگی»، «بدون مرز عشق» و «خالد و مجتبی» از شبکه­‌های 1، 2 و 3 پخش شد، فیلم­‌های دیگری هم راجع به مدافعین حرم و ماجراهای عراق و سوریه ساخته شد. ضمن اینکه برنامه‌­های سیاسی این شبکه‌­ها درقالب برنامه‌های گفتگومحور راجع به ماجرای عراق و سوریه بوده است.

روس‌­ها تقریباً از روزِ اول حضور در سوریه پیوست رسانه‌­ای‌­شان را هم با خودشان بردند و صریح اذعان کردند نیروی هوایی روسیه در سوریه حضور دارد و کارِ عملیاتی می­‌کند و پرده­‌پوشی هم نکردند.

* مخاطب با مستند احساسی اقناع نمی‌شود

اینها خیلی بحث‌­های اقناعی نیست که بتواند روی مردم تاثیر بگذارد.

نکته درستی است. به نظرم بخشی از آن به نکتۀ اولی که گفتم برمی‌­گردد؛ یعنی با صرفِ کارهای عاطفی و احساسی نمی‌­شود مخاطب را اقناع کرد. تولید هم باید بیشتر به سمت کارهای تحلیلی ـ اقناعی برود تا مخاطب نسبت به اتفاق توجیه شود. مخاطب با کارهای عاطفی ـ احساسی نهایتاً به این می‌­رسد که مردم در این منطقه مظلوم واقع شدند اما نمی­‌پذیرد که چرا ما باید باشیم؟

به نظر می‌­رسد مشکلِ سفارش‌­دهنده باشد.

هم مشکل سفارش‌­دهنده است، هم تولیدکننده و هم کارگردان، چون خیلی مواقع کارگردانان براساس دغدغه‌­شان فیلم می‌­سازند.

البته خب این مدل راحت­تر هم است.

بله ممکن است. چون کارِ تحلیلی نیاز به پژوهش جدی دارد و هماهنگی­‌های تولیدش خیلی پیچیده­‌تر است. شما با یک تحقیق میدانیِ چند روزه به راحتی در سوریه و عراق می­‌توانید این مدل سوژه‌های احساسی را پیدا کنید، ولی وقتی می­‌خواهید یک کارِ تحلیلی بسازید باید ماه‌ها مطالعه و ریشه‌­یابی کنید. مسئله‌ بعدی پیدا کردن آدم‌­هایی است که بتوانند در این ماجرا تحلیل ارائه کنند، اینها همه حتماً پیچیدگی‌­هایی دارد که کارگردانان و تولیدکنندگان ما هم به سمت آن نرفتند و کارِ سهل‌­تر را انتخاب کردند.

* روس‌ها از ابتدای حضور در سوریه پیوست رسانه‌ای داشتند

بخشی هم برمی­‌گردد به این که در مقاطعی ما پرهیزهایی در مورد حضورمان در عراق و سوریه داشتیم. ما به لحاظ رسانه­‌ای می‌­گوییم این کار غلط بوده و بابت آن ضربه خوردیم، ولی استدلال مقابل را هم باید شنید.

روس‌­ها تقریباً از روزِ اول حضور در سوریه پیوست رسانه‌­ای‌­شان را هم با خودشان بردند و صریح اذعان کردند نیروی هوایی روسیه در سوریه حضور دارد و کارِ عملیاتی می­‌کند و پرده­‌پوشی هم نکردند. اولین جایی که حضور ما در سوریه علنی و رسانه­‌ای شد، ماجرای شهادت شهید باغبانی بود که دوربین شهید دست گروه­‌های تکفیری افتاد و آنها هم فیلم‌­ها را منتشر کردند که در آن فیلم‌­ها هم بچه­‌های ما بودند.

* فعلا روایت غالب درباره سوریه روایت تحلیل‌گران است تا مستندسازان

هنوز هم این فضا وجود که خیلی از فرماندهان و آدم‌­های موثر این عرصه از اینکه بیایند جلوی دوربین صحبت و تحلیل بکنند ابا دارند، اصلا پرهیز دارند بگویند در میدان نبرد سوریه چه خبر است.

روایت ما بیشتر از اینکه روایتِ دستِ اولِ موثرینِ در ماجرا باشد روایتِ تحلیل­گران است؛ یعنی تحلیل­گرانِ منطقه می‌­آیند ماجرا را برای ما توضیح می‌­دهند که در منطقه ممکن است رفت و آمد داشته باشند، ولی نقشِ اصلی را ندارند. این، روایت در جاهایی غیردقیق می‌شود و آن تاثیری که باید ایجاد کند را ایجاد نمی‌­کند.

 

 

در این فضا بخشی از فیلم­سازان هم به این نتیجه می­‌رسند اگر سراغ روایت‌­های عاطفی بروند، دردسرش کمتر است. خصوصاً بچه­‌هایی که می­‌خواهند بروند در میدان کار بسازند.

کارهایی که ما از عراق داریم عموما روایتِ فرماندهان عراقی و گروه­‌های حشدالشعبی است و روایتِ مستشاران ما نیست و مخاطب متوجۀ حضورِ مستشاری ما در عراق نمی­‌شود. در سوریه همان روایتِ فرماندهان سوری هم نیست، روایت خیلی به نسبت عراق احساسی و عاطفی­‌تر است.‌

* روایت مستشاران ایرانی در سوریه کجاست؟

با گروه­‌های حشدالشعبی عراق که به دلیل شیعه بودن قرابتِ بیشتری با ما دارند، سهل‌­تر می‌­شود کار کرد. در سوریه روایت میدان بیشتر روایتِ فاطمیون است که آن هم به دلیل همجواریِ عقیدتی و فکری که فاطمیون با بچه‌­های ما دارند مستندسازان راحت­‌تر توانستند با آنها تعامل برقرار کنند. از گروه‌­های عراقی (حیدریون) محدود و از بقیه هم چیزی نداریم.

این مسئله نهایتاً در ذهن مخاطب چه چیزی را تداعی می­‌کند؟ این یعنی بچه‌­های افغانستانی بودند که در سوریه حضور داشتند و رفتند. بعد مخاطب باید چگونه متوجۀ ماجرای حضور ایران شود؟

این نکته به خاطر انحصاری که در تولید وجود دارد، پیش آمده است؟

الان آن انحصار هم نیست و فضا بازتر شده؛ یعنی حضور اوج و صدا و سیما آنجا خیلی جدی‌­تر شد. بحث راجع به انحصار نیست راجع به پرهیزهایی است که درباره به تصویر کشیدنِ حضور ما در سوریه وجود دارد. مخاطب چگونه باید متوجه ماجرای حضور ایران در سوریه شود وقتی ما به هر دلیلی نمی‌­توانیم حضورمان را آنجا به تصویر دربیاوریم، مخاطب هم متوجۀ موضوع نمی‌­شود. شما که نمی‌­توانید راجع به یک امر موهوم صحبت کنید!

کارهایی که ما در میدان از عراق داریم عموما روایتِ فرماندهان عراقی و گروه­‌های حشدالشعبی است و روایتِ مستشاران ما نیست و مخاطب متوجۀ حضورِ مستشاری ما در عراق نمی­‌شود. در سوریه همان روایتِ فرماندهان سوری هم نیست، روایت خیلی به نسبت عراق احساسی و عاطفی­‌تر است.‌

شما دوسال است که به شبکه مستند آمده‌اید. آیا برنامۀ ویژه‌ای برای سوریه و عراق داشتید؟

تقریباً در دو سال حضورم در شبکه در جدول پخش برنامه‌­های هفتگی یک برنامۀ ثابت گذاشتیم برای ماجرای عراق، سوریه و منطقه که سه‌­شنبه­‌ها ساعت 20 پخش می‌شود؛ یعنی روز و ساعت را ثابت کردیم که مخاطب بتواند برنامه را پیدا کند.

کم نیست؟

حجم تولید هم بیشتر از این نیست.

یعنی دستِ شما در این زمینه پر نیست؟

بله خیلی پر نیست. البته محرم سال گذشته مجموعه­ «نسیم حیات» روایت فتح را هفته‌­ای سه شب پخش کردیم یا در برنامۀ به اضافه مستند، تک کارهای سینماییِ خاصِ عراق و سوریه مانند کویرس؛ وطن کوچ من، A157 ، بومرنگ و بابایی پخش کردیم، ولی آن هفته­‌ای یک برنامه، ثابت است. طی دو سالی که من هستم چیزی حدود 140، 150 کار ویژه عراق و سوریه در شبکه مستند پخش شده است.

 بیشتر منظور من تولید بود. شما خودتان درباره سوریه و عراق تولید نداشتید؟

نه ما بیشتر پخش­‌کننده هستیم. در تولید، روایت فتح، اوج، حوزه هنری و .. حضور جدی دارند. به نظرم ظرفیتِ تولیدی در این ماجرا اشباع است.

ولی ممکن است آن نگاهِ تحلیلی شما را نداشته باشند.

البته برخی از آنها بالاخره دارند، ضمن این که باید این مشکل حل شود مثل همان چیزهایی که عرض کردم.

خب شما درخواست کنید که این فضا باز شود.

ما که این درخواست را داشتیم و داریم.

* نهادعمل ‌کننده در سوریه باید عرصه رسانه در سوریه را باز کند

به کجا رسیده است؟

فعلاً به هیچ جا! ولی امیدواریم که گشایش شود که به نظر می‌­آید اتفاقاتِ خوبی هم دارد رخ می­‌دهد؛ ولی بالاخره آن مجموعه‌­ها هم محدودیت‌­ها و محذوریت‌­های خودشان را دارند. شاید در چند ماه آینده بخشی از این ماجرا حل شود.

این مسئله فقط در بحث مستند نیست در بحث خبر هم است. مجموعۀ اطلاع‌­رسانی که فقط در مستندسازی نیست. خبرگزاری فارس به عنوان جدی­‌ترین و پرمخاطب‌­ترین خبرگزاری تا الان چند مصاحبه با عواملِ اصلیِ میدان سوریه و عراق داشته است؟ هیچ. تازه خبرگزاری فارس که نظام به آن اعتماد دارد باز در این ماجرا موفق نیست. پس این ماجرا نیاز به یک تصمیمِ کلان‌تری دارد که این تصمیم کلان‌تر نه از عهدۀ صدا و سیما برمی‌آید نه از خبرگزاری فارس و سایر نهادهای رسانه­­‌ای. باید نهادِ عمل‌­کنندۀ ماجرا تصمیم بگیرد و به این ضرورت برسد تا عرصه را باز کند و اگر آن عرصه باز شود، حتماً در توجیه افکار عمومی و تحلیل ماجرا می­‌توانیم خیلی جلوتر برویم.

* اگر برای بعد از جنگ در سوریه برنامه نداشته باشیم، باختیم 

الان ترس است که اتفاقی که سرِ بوسنی افتاد سرِ سوریه بیفتد و یا حتی اوضاع بدتر شود. آن زمان شرایط بوسنی خاص بود ولی الان بخشی از ماجرای سوریه جنگ داخلی است. پس‌­فردا ما متهم نشویم که رفتیم در سوریه مداخلۀ نظامی کردیم به نفع یک رژیم ظالم! اگر بعداً این تصویر از ایران ایجاد شود آن وقت این دوستان چگونه می­‌خواهند جواب بدهند؟

البته این سند هست که ما به دعوت دولت سوریه رفتیم و سر خود نرفتیم. آمریکایی‌­ها همین الان در بخشی از سوریه وجود دارند. اما تفاوتش با حضور ما چیست؟ تفاوتش این که حضور ما کاملاً متکی به دعوت دولت قانونی سوریه است، ولی حضور آنها مشروعیت ندارد و دولت سوریه بارها اعلام کرده حضور آمریکایی­‌ها در سوریه غیرقانونی است.

وقتی جنگ تمام شود تازه کینه­‌پراکنی­‌ها سر باز می‌­کند که اگر ما از الان برای آن مرحله طراحی نداشته باشیم، ممکن است ماجرا وارونه نشان داده شود. مانند تعبیر حضرت آقا درباره عوض شدن جای شهید و جلاد ممکن است همین اتفاق در سوریه بیفتد؛ یعنی جای جمهوری اسلامی که شهید داده و جای داعشی که جلاد بوده عوض شود.

اما اینکه افکار عمومی چه قضاوتی می‌­کند؟ درست است یعنی همان بحثی که من ابتدا در خصوص فضای جهان عرب گفتم. همین الان یک مقدار این‌گونه است. خصوصاً در سال‌های اول بحران که وحشی‌­گری داعش بروز نکرده بود و آن قتل‌­عام­‌های جمعی و بازار برده­‌فروشی و کنیزفروشی آنقدر شفاف نشده بود، بخشِ قابل توجهی از افکار جهان عرب نگاه­شان تحت تاثیر فضای رسانه­­‌ای منفی بود؛ البته بعداً یک مقدار فضا بهتر شد، ولی هنوز خیلی جا دارد ما ماجرا را توضیح بدهیم و تشریح کنیم.

 

 

حالا وقتی جنگ تمام شود تازه کینه­‌پراکنی­‌ها سر باز می‌­کند که اگر ما از الان برای آن مرحله طراحی نداشته باشیم، ممکن است ماجرا وارونه نشان داده شود. مانند تعبیر حضرت آقا درباره عوض شدن جای شهید و جلاد ممکن است همین اتفاق در سوریه بیفتد؛ یعنی جای جمهوری اسلامی که شهید داده و جای داعشی که جلاد بوده عوض شود. این حتماً نیاز به تحلیل و تبیین دارد که امیدوارم شرایط برای این مساله مهیا شود.

شما آیا نشانه‌ه­ایی دارید که چنین اتفاقی بیفتد؟

وقتی جنگ تمام شود، شرایط بهتر می‌­شود. امیدواری‌ام از این بابت است. در ماجرای بوسنی هم ما در اوج جنگ اصلا درباره حضورمان صحبت نمی‌کردیم، ولی بعد جنگ خیلی‌­ها راجع به آن صحبت کردند و شرایط تسهیل شد.

حتی در اوج جنگ 33 روزه ما پرهیز داشتیم از اعلام کمک به مقاومت لبنان. از یک مقطعی به بعد این سد را آقا شکستند که در نماز جمعه به صراحت گفتند ما به هر کسی که علیه اسرائیل مبارزه کند، کمک می‌کنیم. بعد این جمله همه گفتند ما فلان سلاح و کمک نظامی را دادیم و بعداً سیدحسن نصرالله هم صریح‌­تر راجع به آن صحبت کرد.

به نظر می‌­آید بعد از پایان جنگ سوریه شرایط‌­مان برای اینکه حرف‌ها را شفاف­تر بگوییم، سهل‌­تر خواهد شد. راهش این است دقیق­‌تر، تحلیلی‌­تر و شفاف‌­تر حرف بزنیم حالا مقطعش چه زمانی است؟ واقعاً از دستِ اهل رسانه خارج است؛ یعنی اهل رسانه این تمایل را دارند که صراحتاً صحبت شود ولی متولیان آن باید تصمیم بگیرند.

شما به عنوان شبکه مستند این نگاه را دارید که به کسی که تولید می­‌کند بگویید ما این نگاهِ تحلیلی­‌تر و اقناعی‌­تر را نیاز داریم؟

یک بخش جدی صحبت­‌های‌مان با تولیدکنندگان راجع به این است که چه بسازیم؟ اولویت­‌ها چیست؟ به چه موضوعاتی بپردازیم بهتر است؟ از چه زاویه و دیدگاهی بپردازیم؟ اینها بحث­‌های جدی ما با دوستان است.

 ما الان یکسری شبکه­‌های برون­‌مرزی مثل العالم، پرس­‌تی‌­وی، سحر و غیره داریم که در حوزه خارج از کشور فعالیت می‌کنند. چقدر کارهای تولید شدۀ ما دربارۀ مسائل سوریه از این شبکه‌­ها پخش شده است؟

العالم، پرس ­­تی­ وی و الکوثر بخش عمده‌­ای از کارهای برتر را پخش کردند و دیده شده است.

اینها کمک می‌کند به نگاهی که ما داریم؟

حتماً می­‌تواند ولی کفایت نمی‌­کند. به هر حال مخاطبانِ شبکه‌­ای مانند العالم طیف خاصی هستند. کلِ جهان عرب، العالم را نمی­‌بینند، مثلاً مردم ماهواره می‌­بینند اما چند برابر آن شبکه­‌های خودمان را می­‌بینند چون کاملاً با فرهنگشان تنظیم شده و مسائل مبتلا­به آن کشور را می‌­گویند، یعنی مردم یک بخشی از اینکه تلویزیون را می­‌بینند، برای دانستنِ اتفاقاتِ کشور خودشان است این اتفاقات فقط خبر نیست؛ رویدادها، اقلیم و سرزمین، تاریخ و جغرافیا و محیط­‌زیست و علم و صنعت است و مردم دوست دارند اینها را از تلویزیون کشور خودشان ببینند و بخشی هم فرهنگ است که اینها در تلویزیون محلی بازتاب پیدا می‌­کند و حاصل می­‌شود.

اساساً توزیع فیلم مستند آنجایی موفق است که در شبکه‌­های متعدد محلی پخش می‌شود. مثلاً فیلمی که بی‌­بی‌­سی می­‌سازد در 500 شبکه پخش می‌­شود. اگر فیلم وارد شبکه‌­های محلی کشورها شود، بهتر دیده می‌­شود و پیامش به مخاطبِ عام­تر و مردم می­‌رسد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 2 =

دکمه بازگشت به بالا