ژاپنی که نمی‌شناختم!

مهدی خانعلی زاده

کتاب سفرنامه معمولا یکی از قالب‌های ادبی است که در دو روایت می‌تواند به مخاطب عرضه شود: یکی به صورت روایت دیده‌ها و شنیده‌ها و دیگری روایت تطبیقی و تحلیلی. در نوع اول، نویسنده به توصیف چیزهایی که در سفر دیده می‌پردازد و بدون هیچ قضاوتی، تجربه‌ی شخصی خود از مواجهه با فرهنگ، آداب و سنت‌های مناطق مختلف را برای خواننده بازگو می‌کند اما در نوع دوم، نویسنده‌ی سفرنامه، فراتر از مشاهده، به تطبیق دیده‌ها با شنیده‌ها و تحلیل مقایسه‌ای آنها می‌پردازد که نوعی تجویزِ تحلیلی برای خواننده نیز در آن وجود دارد.

با چنین تعریفی، نگارش «سفرنامه‌ی ژاپن» با رویکرد دوم می‌تواند یکی از سخت‌ترین کارها در کارنامه‌ی هر نویسنده‌ای باشد؛ چرا که این کشور از یکسو، یک تاریخ طولانی مغفول مانده در ذهن مخاطب ایرانی دارد و از سوی دیگر، یک بازنمایی رسانه‌ای جدید دارد که به طور کامل بر باورهای عمومی در ایران غالب شده است. این اسطوره‌ی ذهنی به اندازه‌ای در فرهنگ ایرانیان قوی است که حتی پس از وقوع یکی از بزرگترین انقلاب‌های تاریخ معاصر جهان در کشورمان، یکی از مقامات ارشد سیاسی ایران و چهره‌ی موثر انقلاب اسلامی، تبدیل شدن به «ژاپن اسلامی» را آرمان خود معرفی می‌کند.

به همین دلیل است که نگارش سفرنامه‌ی ژاپن، سهل و ممتنع است؛ سهل از این جهت که کافیست روایتی ظاهری از همین کلیشه‌های تصویری روایت کنید تا مورد پذیرش خواننده قرار بگیرد و حتی بخش‌هایی از کتاب شما به صورت نقل قول در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شود اما ممتنع از این نظر که بیان کوچکترین واقعیتِ ژاپن که خلافِ این جریان باشد، انگشت اتهامِ ایدئولوژی‌گرایی را به سمت شما روانه خواهد کرد..

و این، همان نقطه‌ای است که کتابِ سفرنامه‌ی ژاپنِ «وحید یامین‌پور» را از سایر سفرنامه‌های اینچنینی متمایز می‌کند.

«کاهن معبد جینجا» روایتگر ژاپنِ امروز است اما نگاهی به عواملِ ژاپنِ امروزساز هم دارد و به سادگی از کنار برخی رویدادها نمی‌گذرد. یامین‌پور که به همراه جمعی از چهره‌های فرهنگی و هنری ایران و به دعوت موزه‌ی صلح ژاپن به این کشور سفر کرده تا در مراسم سالگرد حمله‌ی اتمی آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی شرکت کند، در این کتاب تلاش کرده تا دست به اسطوره‎‌زدایی از سرزمین چشم‌بادامی‌های سختکوش بزند. به عنوان مثال، از همان لحظه‌ی ورود به فرودگاه، روایت این مساله که هیچ واژه‌ی انگلیسی و کلا غیرژاپنی در این مکانِ بین‌المللی وجود ندارد، بر باورهای آمریکاگرایانه‌ از ژاپن، تَرَک می‌اندازد.

در این زمینه باید توجه داشت که ژاپن تا سال‌ها پس از پذیرش شکست در جنگ جهانی دوم، در اشغالِ نظامیان ایالات متحده آمریکا بود و هنوز هم با وجود گذشت حدود هفتاد و پنج سال، همچنان سیطره‌ی آمریکا بر سیاست و فرهنگ این کشور نمایان است. به همین دلیل، گرایش عمومی مردم به سمت بازگشت به سنت‌های اصلی ژاپن را می‌توان نوعی تمایل به رها شدن از این سیطره – برخلاف چیزی که از ظاهر این کشور برداشت می‌شود – ارزیابی کرد.

از سوی دیگر، برخلاف روایت‌های عمومی از ژاپن، یامین‌پور تلاش کرده تا به جای نگاه به عنوان یک گردشگر، از زاویه‌ی یک شهروند ژاپنی به تحولات و رویدادهای این کشور نگاه کند؛ یعنی در رویارویی با هر اتفاقی در این سفر، تلاش می‌کند تا از منظر یک ژاپنی به تحلیل آن بپردازد. این مسیر در مراسم سالگرد حمله اتمی، چرخ زدن شبانه در کوچه‌ها و حتی مشاهده‌ی یک مکان غیراخلاقی، از سوی نویسنده اجرا می‌شود و همین مساله، «کاهن معبد جینجا» را تبدیل به یک سفرنامه‌ غیرمتعارف کرده است.

اما این، همه‌ی سفرنامه‌ی ژاپنِ یامین‌پور نیست. نویسنده اگرچه ناگهانی به این سفر دعوت شده اما انگار که می‌دانسته قرار است یک سفرنامه مبتنی بر آن بنویسد؛ به همین دلیل، برخی فیش‌برداری‌ها کاملا منطبق بر شناخت یامین‌پور از مخاطب است و اطلاعات تکمیلی که در کتاب آمده هم، بر اساس همان شناخت اضافه شده است. اگرچه روایت همسفران در این سفرنامه بسیار کمرنگ است و فراز و نشیب‌های زیادی دارد – مانند سخنان طوفانی پرویز پرستویی در مراسم سالگرد حمله اتمی به ژاپن که به صورت ناگهانی تا پایان کتاب حذف می‌شود – اما توانسته بستر مناسب برای روایتِ سفر را فراهم کند.

در مجموع، کتاب جدید وحید یامین‌پور را باید یک سفرنامه‌ی جوانانه و اصطلاحا اسپرت دانست که با انتخاب هوشمندانه‌ی جنس و قطع کتاب توسط انتشارات امیرکبیر تکمیل شده و می‌تواند به عنوان یک کتاب خوشخوان در دست مخاطب در همه جا – از دانشگاه و بازار گرفته تا اتوبوس و کافه – باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا