«امروز»؛ اثری که سازنده اش را تضعیف میکند!
مجله فرهنگی «هفت راه»: حرف آخر را اول می نویسم. طرفدار فیلم های میرکریمی هستم. حتی فیلم ضعیف او، یعنی «اینجا چراغی روشن است» را بهتر از انبوه فیلم های همدوره اش می شناسم تا می رسیم به شاهکار او که «خیلی دور خیلی نزدیک» است. فیلمی ارزشمند که همه چیزش سرجای خودش قرار دارد. موضوع و محتوایش در شکل و ساختاری مناسب و منسجم که برای یک نمونه می توان به موسیقی اش اشاره کرد، ماندگار درتاریخ موسیقی متن فیلم ها و موثر برای هر لحظه و حالی.
اما فیلم «امروز»، حکایت دیگری است. انگار نه انگار خالق «زیرنورماه» پشت دوربین بوده است. انگار میرکریمی حتی «کودک و سرباز» حال و حوصله یک بار مرور فیلمنامه ی «امروز» را نداشته است. انگار … مگر می شود به صرف وجود زنی منحرف از اخلاق، گفت که همین نشانه ای از «زیرنورماه» است پس میرکریمی «امروز» را ساخته است؟ یا ریتم کند و کم صحبتی نفر اول فیلم را دلیلی بر حاکمیت خالق «به همین سادگی» بر «امروز» دانست؟ بعید است که بحث سفارش هم دربین باشد، چرا که میرکریمی پیش از این هم سابقه سفارشی سازی داشته است. حتی این صحبت درگوشی برخی را هم قبول ندارم که می گویند رقم های کلان اختصاصی به پروژه ها، ازهنرمند، مدیر و کارمند می سازد! نه حکایت این حرف ها نیست، اما هرچه هست، «امروز» فیلم و سینما نشده است. چرا که به هرحال سینما، قواعدی دارد و با تمام درآمیختگی گونه ها و به هم ریختگی ساختارها، بازهم دراین بی قانونی، اصولی هست که اگر نقض شود، می شود فیلم «امروز» . سینمای مدرن هم متکی به فرمول های خودش است، همچنانکه پسامدرن ها هم در بازگشت، قانونمدار هستند، این جوری نیست که بشود قصه ای مناسب فیلم کوتاه را، فیلم بلند کرد و گفت سینمای مدرن!
بحث موضوع و مضمون فیلم هم درکار نیست. یکی دربست قبول می کند و دیگری با تفسیرهایی رد می کند کما اینکه نگارنده در این گرایش فیلم باور دارد که می تواند راننده ای (احتمالا) جانباز درکلان شهر تهران باشد که فراتر از رانندگی به درجه ای از ایثار و عرفان! رسیده که دربرابر جامعه ی ریازده و فریبکار! روزه ی سکوت بگیرد وبرای زنی (قریب به یقین) روسپی تا بی نهایت گذشت کند و حتی بچه ای را که مشکوک به داشتن پدری غیرشرعی است به فرزند خواندگی قبول کند! و … اما همه ی این ها در درجه ی اول باید در باور مخاطب بنشیند. اغراق زدگی در نمایش ریا، پیش داوری، قضاوت عجولانه و امثالهم هم مشکلی نیست که اگر باورپذیر می شد، پذیرفتنی بود. توجه داشته باشید که دراینجا با فیلم اجتماعی سروکار داریم، اثری که قاعدتا باید تحلیل پشت آن باشد و از واقع گرایی فاصله نگیرد، دراین صورت وفادار و متعهد به هنر جلو رفته است، با این حال اگر هم اغماض به خرج دهیم وبا تساهل نقد کنیم، اغراق در نمایش معضلات و سقوط رفتار و اخلاق مردم، به شرطی پذیرفتنی است که منطق و باور هم پشت آن باشد و گرنه همین می شود که مخاطب نه رویکرد آسیب شناسانه فیلم را بر می تابد و نه تحمل ۹۰ دقیقه سکون و رکود و سکوت را به خرج می دهد.
برخی گفته و نوشته اند که «امروز» فیلم روشنفکرانه! میرکریمی است (درعین اینکه فیلم روشنفکرانه ساختن فضیلت نیست) که این حرف هم قابل قبول نیست، یعنی نمی شود لوکیشن (مکان) بروز اتفاقات را بیمارستانی درحال بازسازی قرار داد و به نمادپردازی روی آورد و گفت منظور جامعه ی درحال گذار خودمان است و این بشود فیلم روشنفکرانه. گذار از چی به چی؟ نگاهی این همه بدبینانه به جامعه ی امروز و نسل فعلی آیا زایشی بهشت گونه خواهد داشت؟ این تناقض است. نسل قبلی به انقراض رسیده و کنونی هم که یا فاسد است یا دودره باز و ریاکار و اتهام پراکن و، پس آینده را کی و چه نسل و گروه اجتماعی خواهد ساخت؟ کودک متولد شده از زنی تلویحا خیابانی!؟ حالا برخی هم پیدا شده اند که «یونس» را «تراویس» اسکورسیسی دانسته و شاید یکی هم پایان بندی فیلم را با آن دکوپاژ از بالا و پشت بام و نمای سربازان در حال ورزش صبحگاهی، پهلو زننده به «طعم گیلاس» کیارستمی معرفی کنند، ولی به واقع اینها محلی از اعراب ندارد که اگر هم دارد، می شود جعل، کپی کردن، گرته برداری و … اما اساسا این طوری نیست. مقایسه با فیلم «راننده تاکسی» معروف که به شکل بنیادین قیاس مع الفارق است. رییس پذیری از «شهید ثالث» و «طبیعت بی جان» هم اگر درکار باشد چیزی جز عقب گرد و واپس گرایی نیست.
«طبیعت بی جان» محصول زمان و شرایط خودش است، درعین اینکه آنجا فیلمساز با پرداخت درست، فقدان اکت و سکوت های طولانی را باورمند کرده بود، پس نام بردن از آن فیلم هم توجیه ضعف های «امروز» نیست. بنابراین برمی گردیم به همان قواعدی که باید رعایت می شد. مثلا ایجاد تمهیدات منطقی، پرداخت قصه و روایت، شخصیت پردازی، ریتم دادن، حداقل هایی است که در فیلم فید یا کمرنگ است. مثلا مگر ممکن است آدمی مانند یونس که نیازمند روانکاوی است و باید تحت نظر پزشک باشد، همذات پنداری مخاطب را ایجاد کند. اگر او قهرمان گذشته، الگوی امروز و نمونه ای برای فردا است، باید شخصیتی کاریزماتیک و فعال باشد تا نسل (به زعم فیلمساز) فاقد اخلاق فعلی، از او پیروی کند، ولی یونس فیلم «امروز» قبل از همه باید مداوا شود تا بتواند حداقل احساسات خود را بروز دهد، رنج هایش را به مشارکت گذارد، عاشق باشد و پرانگیزه تا تماشاگر به او علاقه مند شود. چه دلیلی وجود دارد که مخاطب با چنین کاراکتر(کاراکتر را با اغماض به کار بردم) منفعل بی تحرکی برای بهبود جامعه ی مورد نظر فیلمساز تکانی به خودش بدهد؟ یعنی عدم پرداخت یونس جایی برای همراهی تماشاگر نگذاشته تا با تجربه های او به مدارج بالاتری از انسانیت دست یابد. عوامل فرمیک مانند نورپردازی، قاب های خوب، صدابرداری حساس، بازی ها (ی معمولی) و تا حدودی موسیقی هم به دلیل همان نقصان روایت و ریتم و خصوصا شخصیت ها، ساختار قابل قبولی را تشکیل نداده اند. اینجاست که نمی توان «امروز» را به عنوان فیلمی بلند به منظور اکران عمومی پذیرفت. البته اثری شخصی از ناحیه تجربه گرایی و آزمون و خطا قابل اثبات است. درحالی که مراد ما دراینجا فیلم اکران گسترده است نه تولید برای آرشیو خصوصی و بالابردن آمار حمایت از سبک زندگی توسط نهاد سفارش دهنده. نتیجه اینکه «امروز» نه تنها امتیازی برکارنامه سید رضا میرکریمی نیافزوده بلکه تضعیف کننده درخشش های او به شمار می رود و لذا کسی مثل نگارنده که جستجوگر کارگردان های صاحب سبک در میان فیلمسازان پس از انقلاب است باید منتظر هشتمین اثر میرکریمی باشد.