گلریزان تمام شد، حالا داد بزنیم!

تا حالا گلریزان رفته‌اید؟ عده‌ای از دوستان و آشنایان و خیرین جمع می‌شوند تا هر کدام هرچقدر از دستش برمی‌آید کمک کند و پول درمان بیماری مستمند را تهیه کنند. یا اینکه پول روی پول بگذارند و دیه یک راننده اهمال کار را که تمدید بیمه خودرواش را پشت گوش انداخته، جور کنند. یا مهریه چند صد سکه‌ای دامادی جوگیر را فراهم کنند که حالا ماه عسل خودش و همسرش تمام شده و کارشان به دادگاه خانواده و کنج زندان کشیده.

حالا فکر می‌کنید کسی هست که وسط یک گلریزان بلند بشود و داد بزند و هوار بکشد که این چه وضعی است؟ چرا بجای یه قرون دو زار پول ریختن برای نجات این زندانی یا بیمار یا بدهکار یا… فکری برای رفع معضل بیکاری و مهریه سنگین و بیمه تامین اجتماعی و… نمی‌کنید؟! فکر می‌کنید چنین کسی پیدا می‌شود؟ بعید می‌دانم. آنها که داد نمی‌زنند بعید است حق را به راننده اهمال کار یا داماد جوگیر داده باشند، اما می‌دانند که الان وقت آسیب‌شناسی ریشه‌ای نیست و باید این کار را گذاشت برای مجالی دیگر.
نمایشگاه کتاب تهران یکجور گلریزان است برای کتاب‌خوانی و بازار نشر کشور. خیلی از ناشرها سالی دوازده ماه خواب همین گلریزان ده روزه را می‌بینند بلکه بتوانند با فروش مستقیم خود چکهای مولف و ویراستار و چاپخانه را صاف کنند.
خیلی از مردم هم به دلایل مختلف -و البته غالبا اشتباه- مثل تخفیف ده پانزده درصدی و بودن همه ناشرها و… خود را به نمایشگاه می‌رسانند و اگر این نمایشگاه نباشد بخش زیادی از کتاب‌خوانی آنها در طول سال تعطیل می‌شود. حالا از بار روانی و رسانه‌ای مثبت ایجاد شده برای ترویج کتاب‌خوانی پیرامون این نمایشگاه بگذریم.
این است که می‌گویم نمایشگاه کتاب گلریزانی است برای کتاب‌خوانی کشور تا خمودگی و تنگی نفس یکساله آن کمی در این ده روز برطرف شود.
نمایشگاه کتاب اشکال دارد؟ بر منکرش لعنت! اما مگر وقت داد زدن این مشکلات در همین ده روز است؟ ۳۵۵ روز فرصت هست برای گفتن و شنیدن درباره این نمایشگاه، و تلاش برای رسیدن به یک نمایشگاه تراز؛ حالا چرا باید عدل در همین ده روز که همه دارند گلریزان می‌کنند برای زنده ماندن کتاب‌خوانی در کشور پرچم نقادی و آسیب‌شناسی رابالا ببریم؟ جالب است اکثر ما که در آن ده روز حال و هوای روشنفکری فرهنگی به کله‌مان می‌زند در عین حال از هیچ کاری برای فروش بیشتر تک و توک آثارمان در نمایشگاه کتاب دریغ نکرده و عملاً خلاف انتقاداتمان، مردم را به حضور در نمایشگاه برای خرید کتابمان دعوت می‌کنیم! چراکه خود ما هم می‌دانیم بهترین فرصت برای اینکه کتابمان را به دست مخاطب برسانیم همین نمایشگاه است.
فکر می‌کنم حکایت غرغرهایی که در روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب درباره ضعف‌های این نمایشگاه سر می‌دهیم حکایت همان هوار کشیدن وسط گلریزان است. بهتر است در آن ده روز مردم را راهنمایی کنیم که کتابهای خوبی بخرند، از روی جو گیری کتاب نخرند، به اندازه بخرند، خریده‌ها را بخوانند و… . بعد هم که نمایشگاه تمام شد شروع کنیم حرف زدن درباره اینکه چگونه ممکن است نمایشگاه خوبی داشته باشیم و حتی دوباره همان سوال قدیمی نمایشگاه یا فروشگاه را نبش قبر کنیم. بعد از نمایشگاه می‌توان پرونده این اتفاق مهم فرهنگی را نبست و به کارهایی فکر کرد که اگر در حوزه توزیع و تبلیغ کتاب انجام دهیم کم‌کم می‌شود فکری هم به حال نمایشگاه کتاب کرد.
اما وسط گلریزان داد نزنیم و مجلس را به هم نریزیم که چشم خانواده‌ای برای ادامه حیات به همان پارچه پهن شده وسط جمعیت است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده + هشت =

دکمه بازگشت به بالا