اینترنت، رسانههای بزرگ و قدرتمندان این روزها کدام دنیا را به ذهن ما متبادر میکنند؟
مجله فرهنگی «هفت راه» – گروه کتاب: همیشه فناوری نقش یک شمشیر دودولبه را بازی کرده است، مثالهای دمدستی این امر وسایل نقلیه و وسایل منفجره هستند:
همان طور که وسایل حمل و نقل مدرن، رفاه و آسایش بیشتری را برای ما به ارمغان آوردهاند و فاصلهها را نزدیک کردهاند، باعث ایجاد یک حس شتاب و از در بسیاری موارد از بین رفتن حس لذت و آن شناختهای عمیق از مکانها بین مبدأ و مقصد شدهاند. در مورد وسایل منفجره هم که نیک میدانید از آنها میشود هم در معدنکاوی استفاده کرد و هم برای جنگافروزی.
اما مقوله رسانه، اینترنت و فرهنگ و تعامل اینها با هم بسیار حساسترند.
چه کسی است که بتواند دنیای بدون اینترنت را یک لحظه تصور کند؟ اگر یک روز اینترنت ما قطع شود، ما دچار آشفتگیای مثل قطع آب هم خواهیم شد. دسترسی به اینترنت آزاد این روزها از قالب یک وسیله لوکس ارتباطی در سال دهه ۱۹۹۰، در هیأت یکی از حقوق اساسی بشر درآمده است.
اما همین اینترنت که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است، بسیاری را به شهروند-خبرنگار اینترنتی تبدیل کرده است و دسترسی به هر نوع اطلاعاتی را بسیار سهل کرده است، در مقابل بسیاری از ما را سطحی کرده است.
زمانی ما ترجیح میدادیم با خواندن چند صفحه کتاب در پایان یک روز شلوغ، آرامش پیدا کنیم و به خواب برویم. اما حالا خیلی از ماها در بستر هم تبلت به دست میگیریم و تا آخرین لحظهها اخبار و بهروزرسانیهای شبکههای اجتماعی را مرور میکنیم.
بعد از دوره وب 2 و بعد از رونق گرفتن توییتر و فیسبوک و این اواخر اپلیکیشنهای پیامرسانی مثل وایبر و لاین، اوضاع بدتر هم شده است، اگر در دوره اوج وبلاگها، ما ده-بیست وبلاگ خوب را نشان میکردیم و پستهای طولانی و تحلیلهای آنها را میخواندیم، حالا انبوه توییتها و مطالب سطحی، مغشوش و بدون ارتباط آنها جلوی چشمهای ما قرار میگیرند.
گویی همه چیز سریعتر، کمرنگتر و با درجه تأثیرگذاری پایین شده است. به عبارت دیگر ما مغز خود را برای مصرف انبوهی از اطلاعات تصادفی با ارتباط کم با هم تطبیق دادهایم و دیگر خبری از مطالعات عمقی نیست.
متأسفانه با همه جد و جهدی که بعضی از ماها میکنیم، گریزی برای خروج از این دور باطل پیدا نمیکنیم.
برای اینکه مغز ما بتواند آفریننده باشد به عوامل مختلفی نیاز دارد:
اطلاعات خام – توانایی پردازش آنها – خلوت – توانایی برقرار کردن ارتباط و استدلال.
اما چیزی که اوضاع را بدتر میکند، سیاستگذاریهای کلان رسانهها، خبرگزاریهای بزرگ، شبکههای تلویزیونی و دولتهاست. آنهاگاه هوشمندانه به جای کانالیزه کردن و یا حذف اخبار از تکنیک غرقهسازی ما در انبوه اخبار و مبتلا کردن ما به اخبار و نوشتههایی «فستفودی» مثل اخبار زرد مربوط به مشاهیر استفاده میکنند. در سایتهای آنها همیشه میشود خبرهای راست و خوب را هم پیدا کرد، اما این مطالب در انبوه اخبار دیگر گم میشوند.
به عبارتی این میل به سطحی شدن و بدل شدن به اقیانوسی به ژرفای چند بندانگشت، یک فرایند دو طرفه است: تمایل مرکز لذت مغز ما برای رسیدن به لذتهای آنی و ترفندهای رسانههای بزرگ نابکار برای سودهی به افکار عمومی یا رسیدن به شمارگان بالا و هیت بالا برای کسب سود مالی.
بله! چه کسی نداند که صرف یک شام در رستوران فرانسوی شیک با نوای موسیقی کلاسیک بسیار بهتر از رفتن به یک فست فود است. اما مشکل این است که ما آنقدر تمایل به شتاب و پر کردن سریع شکم خود و متسع کردن آن داریم که نمیخواهیم دشواریها و درنگ لازم برای تزریق یک خوراک فکری مناسب را بر خود هموار کنیم.
مسلما احساس ناب خواندن یک کتاب پرمغز یا یک نوشته طولانی پای کامپیوتر، قابل مقایسه با مرور انبوه توییتها و یا گذاشتن لایکهای کاذب در شبکههای اجتماعی نیست. اما مشکل این است که مغزهای ما از حالت ورزیدگی خارج شدهاند و نمیخواهیم برای رسیدن به گنج، رنج ببریم.
استیوارت مکمیلان که یک هنرمند بسیار بااستعداد است در کمیک زیر، دو دنیای اورولی و دنیایی که هاکسلی تجسم کرده بود را با هم مقایسه کرده است:
خب! به نظرتان دنیای کنونی ما به کدام یکی از دنیاهای ۱۹۸۴ یا دنیای قشنگ نو شبیهتر است؟
به نظر من دنیای کنونی ما بیشتر شبیه دنیای هاکسلی شده است و البته صفاتی از دنیای ۱۹۸۴ هم را هم به ارث برده است.
سخن قصاری از ری بردبری وجود دارد:
«برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد…برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند…»
و حالا باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که بیعلاقگی وگاه هراس مردم از کتاب، کممایه شدن ذهنها، ناآزموده بودن و خامدستی بسیاری از تحصیلکردهها برای نوشتن چند جمله عادی، تبدیل به امورات روتینی شدهاند.
تا مدتی بعد اینترنت ۳g البته به سبک ایرانی، عده بیشتری از ایرانیها را آنلاین خواهد کرد، اما آیا اینترنت سریعتر با کیفیت بهتر، باعث دانشافزایی و تعقل بیشتری در ما خواهد شد؟
بسیار دردناک است که وقتی وارد شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای پیامرسانی میشویم، میبینیم که عده کمی از دوستانمان قدرت آفرینندگی، لینکدهی هدفمند و بهروزرسانیهای هوشمندانه را دارند. ما به «مصرفکننده صرف» بودن عادت کردهایم.
در اینترنت، لطیفهها و تصاویر سرگرمکننده زیادی دست به دست میشوند و جالب است که بسیاری از کاربران تنها کپیپیست کننده این مطالب هستند. آنها نمیتوانند حتی برای سرگرمی و مطرحکرده خودشان یک ویرایش ساده عکس انجام بدهند و مثلا عبارت متنی زیبایی را با فونت خوب روی یک عکس مرتبط درج کنند