جایزه گلشیری ناگزیر از تعطیلی بود
اعلام تعطیلی جایزه هوشنگ گلشیری در دوره سیزدهم باعث غافلگیری اهالی ادبیات شد از این بابت که بالاخره یک فعالیت فرهنگی (حال از نوع شبه روشنفکری آن) تعطیل شده است. در این مدت تحلیلهای زیادی درباره چرایی این اتفاق در رسانهها نوشته شده است با این حال باید این نکته را درباره جایزه گلشیری در چند دوره اخیر گفت که عملا تبدیل به یک دورهمی نویسندگان شده بود و به جد میتوان گفت اعتبارش در سالهای اخیر به شدت افت کرده بود. روند انتقادآمیز داوریها و حضور نویسندگان نزدیک به اسپانسر اصلی جایزه در این روند و حضور پرتعداد کتب یک ناشر خاص در میان نامزدها و نیز جریان ساز نبودن آثار برگزیده در میان جامعه ادبی از جمله مواردی است که میتوان برای اینجایزه برشمرد.
همان طور که ذکرش رفت این جایزه در سالهای اخیر بیشتر شبیه دورهمی و شبنشینی شده بود و کمتر میتوان آن را یک جایزه ادبی معتبر دانست از جمله اینکه روند برگزاری اینجایزه در سالهای اخیر به سمتی رفته بود که دیگر اجازه برپایی آن را در مکانهای عمومی (حتی غیردولتی) نداشت و این بیشتر به دلیل روند ضدفرهنگی جایزه گلشیری و خروجیهایی بود که از این سیستم در جامعه بازتولید میشد. کتابهایی در این چرخه مورد توجه برگزارکنندگان جایزه گلشیری قرار میگرفتند که خلاف ارزشها و عادات عرفی و اسلامی جامعه بودند و ادامه این روند میتوانست در دولت جدید که خیلی اعتقادی به ممیزی درست و عقلانی ندارد بسیار شدیدتر جلوه کند. در این میان ذکر این مسئله خالی از لطف نیست که بسیار محافلی هستند که با علیرغم رویکرد ضدفرهنگی همچنان در محافل عمومی برگزار میشود که این مسئله نشان دهنده هماهنگی ظاهری عناصر اصلی آن با معیارهای شکلی و فرمی متولیان است. نکته دیگر اینکه جایزه گلشیری دیگر یک جایزه پیشرو و جریان ساز نیست و دیگر کسی کتابی را به صرف برچسب «برگزیده جایزه گلشیری» نمیخرد. جریان روشنفکری در سالهای اخیر در مزمت جوایز ادبی دولتی از عدم تاثیرگذاری آن در میان اهالی ادبیات میگفتند و این مسئله هماکنون دامنگیر جایزه گلشیری شده بود. کتاب «دکتر داتیس» نوشته حامد اسماعیلیون که در دوره سیزدهم برگزیده شد دو چاپ را از سر گذرانده که با توجه به تیراژ ۱۰۰۰ نسخهای تنها دوهزار نسخه از این کتاب منتشر شده است. در دوره دوازدهم از سپیده سیاوشی به خاطر مجموعه داستان «فارسی بخند»، و از محمد طلوعی به خاطر مجموعه داستان «من ژانت نیستم» و از فلامک جنیدی به خاطر مجموعه داستان «جایی به نام تاماساکو» و از سلطان امین به خاطر رمان «قلعه مرغی، روزگار هرمی» و از رضا زنگیآبادی به خاطر رمان «شکار کبک» تقدیر به عمل آمد ولی دیگر خبری از چاپهای بعدی این آثار شنیده نشد و هیچ محفل دیگری از این آثار تقدیر نکرد. رادیو زمانه نیز در این باره نوشت که «این آثار اما بازتاب چندانی در رسانهها نیافتند.» (۱۳۹۱-۱۲-۲۶)
در دوره یازدهم مجموعه داستان «کتاب ویران» نوشته ابوتراب خسروی و «آدمها» نوشته احمد غلامی به صورت مشترک برگزیده داستان، و رمان «زیر آفتاب خوش خیال عصر» نوشته جیران گاهان، مجموعه داستان «خواب با چشمان» نوشته ندا کاووسیفر و مجموعه داستان «پرترۀ مرد ناتمام» نوشته امیرحسین خورشیدفرد نیز به عنوان مشترک برگزیده شدند. از این آثار نیز کمتر صدایی شنیده شد و در حد درون محفلی باقی ماند و این آثار نتوانستند جامعه ادبی مورد نظر خود را تحت تاثیر قرار دهند.
در چند دوره اخیر این جوانها بودند که در جایزه گلشیری برگزیده میشدند و احمد غلامی و ابوتراب خسروی شاید سرشناسترین افراد در میان این جمع بودند هر چند که برای حفظ ظاهر و وجهه اینجایزه افرادی چون دولتآبادی و بهبهانی و… دیگر افراد تقدیر میشدند اما در نهایت اعتبار یک جایزه را برندگان سرشناس آن سنجش میکنند نه افرادی که بعد از برگزیده شدن دیگر نامی از آنها در عرصه ادبی کشور شنیده نمیشود.
میتوان به این قضیه به صورت دیگری هم نگاه کرد، در سالهای گذشته حضور یک ناشر خاص به عنوان اسپانسر اصلی برنامه و پرشمار بودن آثار این ناشر در میان نامزدهای نهایی باعث شده بود که خیلی از نویسندگان متمایل به جناج روشنفکر نیز ندای اعتراض سر دهند و از این حضور پررنگ و شبهانحصاری گلایه کنند ضمن اینکه برخی نویسندگان و ویراستاران این نشر نیز به صورت دورهای در زمره داوران اینجایزه قرار میگرفتند و این مسائل دلخوریهایی را میان نویسندگان این طیف ایجاد کرد. جایزهای که قرار بود اعتباری به نویسندگان بدهد خود بازیچه دست ناشری شده که بعدها به دلیل اقدامات ساختارشکن به مخمصه افتاد. خبرگزاری فارس در سال ۸۹ و بعد از برگزاری یکی از دورههای اینجایزه در گزارشی درباره محتوای آثار برگزیده اینجایزه گزارشی منتشر کرد و درباره اینجایزه نوشت: برخی جوایز ادبی سالانه (عمدتا خصوصی) بعضی از کتابهایی را که از فیلتر ارشاد گذشته و در نهایت به انتشار هم رسیده اما کاملا با مبانی شرع، عرف و قانون مصوب در این زمینه معارض است مورد توجه ویژه میدهند و با نامزدی این نوع کتابها و در نهایت برگزیدن اثری که بیشترین مغایرت را با سه موضوعی که در سطور بالا ذکر شد داشته باشد، کاملا خط سیر حرکتی خود را در فضای ادبی کنونی نشان میدهد»
این گزارش در ادامه با بررسی محتوایی آثار جایزه گلشیری آورده است: «در یک جایزه ادبی (به یاد نویسندهای که آثارش مملو از ابتذال و اباحهگری بود) که هماکنون به دلیل مسائل سیاسی به صورت دوسالانه برگزار میشود بیش از ۸۰ درصد آثاری که برای اینجایزه نامزد شده بودند دارای محورهای ذیل بودهاند: ۱- ترویج ابتذال و اباحهگری ۲- عادی جلوه دادن گناه و شکستن قبح گناه ۳- عادیسازی روابط نامشروع و روابط خیابانی ۴- تشریح صحنههای خلاف شرع ۵- آشفته ساختن اعتقادات مذهبی ۶- زیر سؤال بردن حجاب اسلامی ۷- وهن و تحقیر ارزشهای دینی ۸- ترویج خرافات ۹- سیاهنمایی از اوضاع جامعه ۱۰- ترویج قومیتگرایی»
نگاه کنید در جایزهای که به نام گلشیری بود محورهای اصلی و مورد توجه داورانش نیز مسایل جنسی و اباحهگری و روابط نامشروع دارد و از قضا این همان مواردی است که هوشنگ گلشیری نیز در آثار خود به شدت مورد توجه قرار میداد. به تعبیری دیگر این رویکرد «مگس صفتی» نقشه راه اینجایزه است و آثاری را حمایت میکند که کاملا با این صفت همخوانی داشته باشد. بیتردید جایزه گلشیری و دیگر جوایز همسو با آن به همان دلیلی تعطیل میشود که در ابتدای کار ایجاد شد. اینان که در ابتدای کار با شعار خصوصی به میدان آمدند به قدری به سیستم دولتی زمان اصلاحات به لحاظ مالی وابسته شدند که بعد از روی کارآمدن دولت نهم و قطع حمایتهای دولتی برخی ازآ نها در همان سالهای اول دچار زوال شدند و برخی که مقاومتر بود مثل گلشیری خود را محدود کردند.