گذار از اسطورهسازی به نقد اسطورهها
مجله فرهنگی «هفت راه» گروه کتاب: اخیراً عدهای از جوانان تأثیرگذار جبهه فرهنگی معارض انقلاب اسلامی در عرصه ادبیات و رسانه موج جدیدی برای پیشبرد اهداف رسانهای خود به راه انداختهاند؛ عناصری چون «مهدی یزدانی خرم»، «مجتبی پورمحسن»، «ابوالحسن مختاباد» و… با تسلط بر نشریات لیدر تکنوکرات همچون «تجربه»، «مهرنامه»، «اندیشه پویا» و… سعی میکنند با رویکرد جدید نسبت بر گذشتگان خود، سبک جدیدی در اشاعه اندیشههای غیردینی ارائه کنند.
این گروه که غالباً جوانانی فعال، جویای نام و البته مطیع انگارههای غیردینی هستند، پس از یک دوره فعالیت گسترده و پردامنه تبلیغی و بزرگنمایی از نویسندگان و شعرای دینگریز و افراد دانه درشت فرهنگی که افکار و آثاری در تضاد با ارزشهای دینی و انقلابی داشتند، طی یک سال گذشته، تغییر سبک ویژهای در کار خود ایجاد کردهاند. اوج فعالیت رسانهای جبهه معارض برای اسطوره سازی از این عناصر در اواخر دهه ۷۰ و ادامه آن تا نیمه دهه ۸۰ صورت پذیرفت.
مطرح کردن «صادق هدایت»، سردمدار ادبیات نهیلیسم با آثاری در ضدیت دین به عنوان اسطوره ادبیات داستانی و یا مبتذل نویسانی چون «هوشنگ گلشیری» و «صادق چوبک» و شاعران دین گریزی چون «احمدشاملو» در قامت قلههای ادبی به منظور الگوسازی برای فرهنگ جامعه، رویکرد اصلی عناصر مطبوعاتی و رسانهای جبهه معارض فرهنگی انقلاب بود که در دولت هفتم به بعد به لطف سفره تساهل و تسامح و میدان دادن به عناصر ضد انقلاب اتخاذ شد. بعد از سپری کردن آن دوره و با گذر از فتنه عمیق ۸۸، طی چند ماه اخیر شاهد هستیم که حلقه مطبوعاتی منتسب به «محمد قوچانی» با عنوان تکنوکراتهای عرصه رسانه، تاکتیک جدیدی را در پیش گرفتهاند! از آن جمله میتوان به پرونده ویژه مجله «اندیشه پویا» در نقد «احمد شاملو» و «جواد مجابی» دو شاعری که در اواخر دهه ۷۰ از آنها اسطورهسازی شدـ اشاره کرد که منجر به واکنشهایی نیز شد. همچنین مجله «تجربه» در ویژه نامه نوروزی سال ۹۱ از «هوشنگ گلشیری» با عنوان پدرخوانده گروهی از نویسندگان نام برد که رذائل اخلاقی وی موجب دفع بسیاری از روشنفکران شد و البته این مطالب، واکنش «فرزانه طاهری» را به دنبال داشت.
ماهنامه «تجربه» در نوبتی دیگر به نقد و حتی تخریب اندیشهها و آثار «فریدون مشیری» پرداخت! آنچه در مطالب «تجربه» در پرداخت به «فریدون مشیری» قابل تأمل است، نقد بعد ادبی شعر مشیری و تخریب زبان ادبی اوست! چیزی که بر خلاف رویه قبلی این گروه از اهالی رسانه و ادبیات، در سالهای گذشته است! رمانتیسم و عدم اندیشه! دو ویژگی اشعار مشیری ذکر میشود:
«… آثاری که بیشتر به رمانتیسم پرداخته و درگیری اندیشگی کمتری داشتند، بیشتر مورد توجه واقع شدند. این گونه شد که آثار امثال نادر نادرپور و فریدون مشیری در تداوم شاعرانی چون فریدون توللی در مجلهها و رسانههای آن روزگار که هر روز بیشتر از پیش به سمت جذابیتهای سطحی پیش میرفتند و اوج این روند را در دههٔ ۵۰ با غلبهٔ نشریات موسوم به زرد مشاهده کردیم، حضور بیشتری یافتند.»
عافیت طلبی و تفنن گرایی دیگر ویژگیهای شعر مشیری بیان میگردد:
«اوج رمانتیک گرایی و در عین حال تفنن گرایی است که بیشک ذهنهای خسته یا سوق داده شده به جذابیتهای سطحی و در عین حال غریزی را از خود راضی میتواند نگه دارد.»
در یادداشتی دیگر شعر مشیری، فاقد تفکر توصیف میشود:
«مشیری شاعر ابراز احساس در قبال سوژه است، نه شاعر تفکر در قبال سوژه؛»
و در بخش دیگر چنین میآید:
«اگر این دو وجه رمانتیک و نوستالژیک را از شعر «مشیری» حذف کنیم، آنچه بر جای میماند شاید چندان دندانگیر نباشد.»
جالب اینکه عناصر تکنوکرات، شاعری را که تا چندی قبل تبلیغش میکردند اینبار تخریب میکنند:
«فقدان موضوع در شعر «مشیری» مهمترین نقطه ضعف به شمار میرود. او در مورد همه چیز حرف میزند، اما تنها حرف میزند.»
آنچه مهم است اینکه جوانان فعال در عرصه رسانه به ویژه مطبوعات وابسته به جریان تجدیدنظرطلب، پس از گذراندن آن دوره تبلیغی، هم اکنون به نقد و بعضاً تخریب فسیلهای جبهه معارض انقلاب برآمدهاند. در واقع آنان که همواره میخواهند «حرف جدید» بزنند و «جلب توجه» کنند، با این رویکرد جدید که با محوریت تنش-زایی در عرصه رسانه انجام میشود، به دنبال جذب مخاطب هستند تا به هر نحوی که شده، مجلات و آثارشان خوانده شده و سوژه اخبار قرار گیرند!
گویی «مهدی یزدانی خرم» و دوستانش در رکاب «محمد قوچانی» به این نتیجه رسیدهاند که مخاطب ادبیات، دیگر از تعریف و تمجید از شبه روشنفکران خسته شدهاند و دیگر اقبال گذشته به یادداشتهای اینچنینی نشان نمیدهند. حال برای دیده شدن مجدد، رویکردی متفاوت اتخاذ کرده و با روش خلاف آمد و عادت به نقد گذشتگان خود میپردازند. روشی که از آن با عنوان «ضد تبلیغ» یاد میشود و البته در عرف غیراسلامی نیز می-تواند مؤثر واقع شود لکن آنچه مهم است این روش، از معیارهای اخلاقی به دور است. این روش ضمن جلب توجه کردن این افراد، نکاتی دیگر را در بر میگیرد؛ یکی از آن نکات، مطرح کردن چندباره عناصر ارشد جبهه معارض انقلاب در صدر اخبار رسانهها و مطبوعات است.
در واقع وقتی که گذر زمان و بیارزش بودن آثار تبلیغی گذشته به مرحلهای میرسد که بسیاری از مخاطبان اهل ادبیات، از امثال شاملو، فروغ فرخزاد، گلشیری، مشیری و… گذر کرده و آنها را به فراموشی میسپرند، نقدهای ساختگی باند «یزدانی خرم» باعث میشود که بار دیگر اندیشههای دین گریز آنان بازخوانی شود.
نکته دیگر ژست روشنفکرانه و نقدپذیری این گروه است که برای جذب مخاطب بسیار مؤثر واقع میشود و بالاخره اینکه این رویکرد فریب، صرفاً به نقد و تخریب گذشتگان خود نمیپردازد و به اصطلاح پلهای پشت سر خود را خراب نمیکند، بلکه بسیار آگاهانه، طوری عمل میکنند که ضمن تمجید از ایشان با تیترهای جنجالی و مطالب تنش زا، مخاطب ادبی را به خود جذب کنند. نکته دیگری که «محمدرضا سرشار»، منتقد متعهد، متخصص و مدافع جبهه فرهنگی انقلاب در گفتوگوی با نگارنده بر آن اشاره داشتند اینکه بسیاری از این مناقشات، نوعی دعوای زرگری است و هر نوع پوشش و انعکاس این نظرات موجب بازی کردن در زمین حریف میشود که مهمتر از همه در بورس اخبار قرار گرفتن این اندیشههای معارض است.