چرا «آرایش غلیظ» از جنس «سعادت آباد» نیست؟/ عاقبت نکبتی یک بچه زرنگ!

مجله فرهنگی هفت راه – گروه سینما: «آرایش غلیظ» از آن دسته فیلمهایی است که به شدت می‌توانند دچار سوء تفاهم شوند. این شاخصه اگرچه به زیاد شدن گفتگو پیرامون اثر منجر می‌شود اما الزاماً به خوب فهمیده شدن آن نخواهد انجامید. مخصوصاً که ساخت فیلم هم به گونه‌ای صورت گرفته که دلنشین بودن یا نبودن نتیجه، کمی به سلیقه مخاطب بستگی دارد. بنابراین ممکن است کسی که بر اساس سلیقه فانتزی ناپسندش، کلیت فیلم را زیر سوال ببرد.

آرایش غلیظ در بادی امر یک فیلم سرگرم کننده است. «حمید نعمت الله» و «هادی مقدم دوست» -نویسندگان فیلم- تا به حال نشان داده‌اند که در همه فیلم‌هایشان نگاه ویژه‌ای به این نوع سینما دارند. این گروه دو نفره همواره بدنبال خلق اثری بودند که در وهله اول برای مخاطب جذاب و قابل تحمل باشد. در قالب آثاری که با همکاری این دو نفر ساخته شده‌اند می‌توان ردی از طنز را دید. تقریبا هیچکدام از آثار آن‌ها به گونه‌ای ساخته نشده‌اند که لااقل در برخی سکانس‌ها صدای خنده مخاطب را بالا نبرند.
قصه یکی از ملزومات غیر قابل حذف در سینمای سرگرم کننده است و در آثار این دو سینماگر قصه وجود دارد. می‌توان ماجرای همه آثار آن‌ها را در یکی دو پاراگراف تعریف کرد، برخلاف خیلی از آثار سینمای ایران که واقعا چنین کاری را نمی‌توان برایشان انجام داد.

آثار مقدم دوست و نعمت الله پر از شخصیتهایی هستند که به اندازه در ماجرا حضور دارند و به خوبی شخصیت‌پردازی شده‌اند. این دو کارگردان می‌دانند که شخصیتهای محدود در لوکیشنی محدود به احتمال زیاد حوصله مخاطب را سر خواهد برد. آن‌ها در آثارشان به گرفتن تصاویری زیبا از موقعیت‌هایی متنوع اهمیت می‌دهند. این‌ها نوشته شد تا معلوم شود چرا آرایش غلیظ یک فیلم سرگرم کننده است. داستانی جذاب و پرتعلیق در کنار شخصیتهایی متنوع و ساختن فیلم در چندین لوکیشن متفاوت، همه و همه باعث شده است تا مخاطب در هیچ کجای مدت فیلم احساس خستگی نکند و خمیازه نکشد. و البته نباید طنز جاری در فیلم را نادیده گرفت، هرچند که فیلم، یک اثر کمدی نیست. بنابراین اگر فقط به این دلیل آثار این دو کارگردان را برای سینمای ایران مفید بدانیم، گزاف نگفته‌ایم و راه را اشتباه نرفته‌ایم. انتظار ندارید که بیش از این درباره فقدان قصه و فیلم قصه‌گو در سینمای ایران قلم فرسایی کنیم؟!

اما آیا فیلم نعمت الله برای جامعه ایرانی هم مفید است؟ از اینجا به بعد بیشتر باید روی محتوای فیلم تمرکز کنیم. «آرایش غلیظ» چه حرفی برای گفتن دارد؟ برای پاسخ به این سوال بد نیست ابتدا یک مرور جزئی بر شخصیتهای فیلم داشته باشیم. شخصیت اصلی فیلم جوانی است که به رفیقش خیانت می‌کند و باری را که او وارد کرده بالا می‌کشد. او برای فروختن این بار، ابایی از بازی کردن نقش یک عاشق دلسوخته ندارد چرا که فکر می‌کند، دختری که عاشقش شده می‌تواند این بار را آب کند. این مرد جوان در همه ارتباطاتش دنبال منفعت شخصی‌ست.

دختر فوق الذکر اما در واقع یک زن جوان مطلقه است که از طریق فیسبوک با مرد جوان آشنا شده و برای فرار از تنهایی دل به این آشنایی فیسبوکی می‌بندد.

پیرمرد معتادی هم وجود دارد که بعد از ماجراهای عجیبی که در گذشته داشته حالا برای اینکه از تنهایی می‌ترسد و دوست دارد کسی باشد که وقتی بختک رویش افتاد او را بیدار کند، به درخواست دوستی این مرد جوان جواب مثبت می‌دهد.

جوان دیگری هم در فیلم وجود دارد که همکار و خاطرخواه زن مطلقه است و برای اینکه جوان شیاد را از پیش رو بردارد از نارو زدن به او دریغ نمی‌کند. شخصیت جالب دیگری هم وجود دارد که بعلت گناه به بیماری خاصی دچار شده و بدنش برق دارد. چند شخصیت فرعی دیگر هم در فیلم هستند که کم و بیش همین سبک زندگی را دارند.

اما هیچکدام از این شخصیت‌ها در پایان فیلم به جایی نمی‌رسند و از انواع ناروهایی که به یکدیگر می‌زنند و کلاه‌هایی که سر هم می‌گذارند طرفی نمی‌بندند. مرد جوان تمام باری را که بالا کشیده از دست می‌دهد. او که در جایی پیرمرد را بخاطر بی‌عرضه بودن شماتت کرده بود و خودش را خیلی زرنگ می‌دانست، در آخر کار رسما بیچاره می‌شود! زن جوان در حالی که منتظر عشق فیسبوکی قلابی‌اش است در فرودگاه قال گذاشته می‌شود. همکار زن که برای رسیدن به او سر رقیب عشقی قلابی‌اش را می‌خواست زیر آب کند، خودش با وضعی فلاکت‌بار راهی ناکجا آباد می‌گردد. پیرمرد معتاد که در ظاهر متشخص و باکلاس است بر اثر زیاد مصرف کردن می‌میرد. آقا برقی فیلم هم تا آخر در تذبذب باقی می‌ماند و بین هیزی و چشم‌پاکی تلو تلو می‌خورد و نهایتاً نه پولی به دست می‌آورد و نه در مسیر آمرزش گامی بر می‌دارد. حتی آن شخصیت‌های فرعی هم با همه دوز و کلک‌هایی که سوار می‌کنند به جایی نمی‌رسند. نعمت الله در فیلمش سگ دو زدن‌های بی‌فایده این جماعت را به خوبی نشان می‌دهد. پیرمرد بعد از یک عمر سگ دو زدن در کشورهای مختلف حتی از کم کردن دوز مواد مصرفی‌اش هم عاجز است و خیلی شیک می‌میرد! جوان‌های شیاد فیلم هم هیچ‌یک نمی‌توانند بار کجشان را به منزل برسانند. تنها کسی که در فیلم کمتر از بقیه ضرر می‌کند‌‌ همان زن مطلقه است که در جایی از فیلم با خدا نجوا می‌کند و از او می‌خواهد اگر ازدواج با جوان به نفعش نیست، خود خدا جلویش را بگیرد که این اتفاق هم می‌افتد.

اما آیا اینکه فیلم نعمت الله به دنبال نشان دادن پستی‌های زندگی این جماعت است برای اینکه به آن خوش بین باشیم کافیست؟ حتما نه! چرا که در این سال‌ها سینمای ایران پر شده از فیلمهایی که به بهانه نقد کردن زندگی‌های مشکل‌دار ساخته می‌شوند. سازندگان «من مادر هستم»، «سعادت آباد»، «زندگی خصوصی آقا و خانم می‌م» و… همه در جواب منتقدان می‌گفتند که ما زندگی نامتعارف و کثیف این قشر را نشان داده‌ایم تا بینندگان درس عبرت بگیرند! اما آیا کسی واقعا چنین درسی می‌گیرد؟ تفاوت آرایش غلیظ با این دست آثار در چیست؟

در آرایش غلیظ مخاطب با هیچکدام از شخصیت‌ها هم‌ذات پنداری نمی‌کند، دلش به حال او نمی‌سوزد و حتی برای لحظه‌ای در موضوعی فرعی هم به او حق نمی‌دهد. کاری که در آن فیلم‌ها اتفاق می‌افتد. در سعادت آباد سکانس مربوط به جشن تولد کافیست تا مخاطب با شخصیت لاله که فرزندش را سقط کرده است، همذات پنداری کند و دلش به حال او بسوزد. بار عاطفی و احساسی خاصی که فیلمساز در آن سکانس روی لاله سوار می‌کند ناخودآگاه مخاطب را با آن زن مظلومی که گریه می‌کند هم داستان می‌سازد و طبیعتا از شوهر او که متشرع هم هست بدش می‌آید. در من مادر هستم هم سکانس مربوط به قصاص باعث می‌شود تا دل مخاطب برای دختر قاتل و والدین منحرف او بسوزد. فیلمساز در این سکانس‌ها کاری می‌کند که مخاطب عملا طرف این شخصیت‌ها قرار بگیرد. در این شرایط دیگر امکان ندارد که تماشاگر به چیزهایی که در بقیه زمان فیلم گفته شده دقت کند. این اصلاً تفاوت سینما با مقاله و فرمول ریاضی است! درگیر کردن قلب و غلبه دادن آن بر منطق. اما در آرایش غلیظ فیلمساز چنین رفتاری نمی‌کند و شخصیت کلاش و شیاد را در موقعیت مظلومیت -حتی مظلومیت ظاهری- قرار نمی‌دهد. البته فیلمساز انقدر باهوش هست که جانبدارانه به تخریب او هم نپردازد. فیلمساز در حالی که دست زیر چانه گذاشته و به تماشای شخصیت‌هایش می‌پردازد اجازه می‌دهد مخاطب در یک روند طبیعی و نه اغراق شده نکبت یک زندگی لعنتی را تماشا کند. در انت‌ها اذعان به این نکته لازم است که با این حال شاید اگر فیلمساز در استفاده از برخی صحنه‌ها و دیالوگ‌ها خست بیشتری به خرج می‌داد، با قاطعیت بیشتری می‌شد تماشای فیلم را به خانواده ایرانی سفارش کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 3 =

دکمه بازگشت به بالا