از حماسه «مختار» تا زوال «رستاخیز»
آغاز سینمای عاشورایی با «سفیر»
کارنامه سینمای ایران درباره واقعه عاشورا با فیلم «سفیر» به کارگردانی فریبرز صالح آغاز میشود. فریبرز صالح، سفیر را سال 1361 کارگردانی کرد و به ماجرای سفیر امام حسین(ع) یعنی حضرت مسلم(ع) در کوفه پرداخت. فیلمی که فرامرز قریبیان و جلال پیشواییان از جمله بازیگران آن بودند و البته در آن سالها نسبت به سطح تولیدش استقبال مناسب از آن صورت گرفت. این فیلم سال 61 در سینماهای ایران اکران شد و عنوان پرفروشترین فیلم سال را بهدست آورد و بعد از آن نیز در سینماهای لبنان به نمایش درآمد که در آنجا نیز فروش بالایی داشت. فیلمی که کارگردانش میگوید اگر حمایتهای شهید کلاهدوز نبود این فیلم در آن سالها ساخته نمیشد.
«روز واقعه» شروعی برای ورود حرفهای سینما به واقعه عاشورا
از تولید سفیر تا ساخت دومین اثر بلند سینمایی درباره عاشورا بیش از 10سال طول کشید تا اینکه شهرام اسدی روز واقعه را کارگردانی کرد. عبدالله، جوان نصرانی تازهمسلمان با شنیدن ندای «هل من ناصر» حضرت اباعبدالله مراسم عروسی خود را نیمهکاره گذاشته و به سمت ندا حرکت میکند، عروسی را که تا پیش از این 17بار به خواستگاریاش رفته و در مرتبه هجدهم پاسخ مثبت گرفته بود، رها میکند و به سمت صدا میرود. عبدالله زمانی به کربلا میرسد که واقعه تمام و صاحب ندا شهید شده است.
«روز واقعه» شاید اولین اثر جدی سینمای ایران درباره عاشوراست. فیلمی که شاید در لایههای پنهان خود تلنگری داشت برای مردمان این روزگار که این شما هستید که باید پاسخ صدای هل من ناصر حسین(ع) را بدهید، نه آنان که شاید با آیین شما چندان آشنا نیستند. «روز واقعه» یکی از کمدیالوگترین ساختههای سینمای ایران است و بیشتر به سنت بسیاری از سینماگران متقدم از زبان تصویر کمک گرفته است اما شاید فیلمنامه نهچندان قدرتمند روز واقعه این فیلم را در کشمکش بین قهرمان و ضدقهرمانها چندان موفق نکرده است. روز واقعه یک ماجرای کاملا ساخته و پرداخته ذهن کارگردان است که البته نسبت به آثار پیشین خود، اثری درخور بود هرچند نتوانست بهخوبی به عمق ماجرا بپردازد.
سکوت سینما و پرکاری تلویزیون
در سالهایی که در سینما اثر قابل توجهی در باره عاشورا ساخته نشد، تلویزیون روزهای پرکاری را در این زمینه سپری کرد. شهریار بحرانی پس از اینکه دو سریال تاریخی بزرگ «امام علی(ع)» به کارگردانی داوود میرباقری و «تنهاترین سردار» به کارگردانی مهدی فخیمزاده به پایان رسید، پروژه ساخت سریال امام حسین(ع) با نام ثارالله را آغاز کرد. پروژهای که با فیلمبرداری چند قسمت اولیه نیمهتمام ماند. برای این سریال اسامی 50 بازیگر مطرح بر سر زبانها افتاد اما این سریال در همان اوایل کار متوقف شد و بحرانی سراغ ساخت ملک سلیمان رفت.
آخرین دعوت حسن سهیلیزاده
«آخرین دعوت» اثر حسین سهیلیزاده یکی دیگر از فیلمهایی است که به نوعی به طور غیرمستقیم به واقعه عاشورا پرداخته است. آخرین دعوت ماجرای فردی است که از زمان حال به سال 61 هجری میرود و ناگاه خود را در سپاه عمر سعد مییابد. کسی که در زمان حال ادعای یاری حسین(ع) را داشت. سهیلیزاده در آخرین دعوت سوژه خوبی را انتخاب کرد اما آخرین دعوت بهخوبی دیده نشد که شاید عمدهترین دلیلش فیلمنامه نهچندان قدرتمند این سریال و پرشهای مداوم از زمان حال به گذشته بود که آخرین دعوت را اثری نهچندان موفق در این زمینه کرد. در «آخرین دعوت» صحنههایی از واقعه عاشورا نیز به نمایش درآمد اما به هیچوجه نتوانست سریالی موفق از آب دربیاید. آخرین دعوت در همان مرحله اول با عدم برقراری ارتباط با مخاطب به دلیل نوع روایت و فیلمنامه نهچندان قدرتمند خیلی زود از یادها رفت.
معصومیت از دست رفته، پرداخت حاشیهای اما بهیادماندنی
داستان «معصومیت از دست رفته» یکی از سوژههای حاشیهای واقعه کربلا بود که توانست تا حد زیادی مخاطبان خود را هم راضی کند. شوذب از محبان امیرالمومنین و شیعیان کوفه است که در سالهای منتهی به قیام عاشورا خزانهدار دربار ابن زیاد شده است. شوذب در میانه ماجرا در دوراهی عشقی هولناک قرار میگیرد؛ عشقی که زندگی سیاسی او را هم تحت تاثیر قرار میدهد. شوذب از بانوی خانه خود که از شیفتگان مکتب علی و یک مسیحی مسلمان شده است و سالها در کنارش بهخوبی زندگی کرده، دل میکند و درگیر عشقی هوسناک به زنی یهودی به نام حمیرا میشود. اتفاقی که باعث میشود خزانهدار امین کوفه، در ماجرای قتل شهدای کربلا نیز به طور غیرمستقیم شریک شود. شوذب رستگار ابتدای قصه، در میانههای راه گام در جاده نگونبختی و دوزخ میگذارد اما سرشت پاکش در نهایت او را از قفس دنیا نجات میدهد. شوذب داستان داوود میرباقری اگرچه در تاریخ واقعیت عینی ندارد اما معصومیت از دست رفته با فیلمنامهای گیرا و کارگردانی هنرمندانه میرباقری همچنین بازی فوقالعاده بازیگرانی چون امین تارخ، فریبا کوثری، داریوش فرهنگ، اکبرعبدی و… فیلمی تاثیرگذار در نوع خود بود. سریالی که توانست گلوگاه لغزش خواص در دوراهیهای حیاتی تاریخ را نشان دهد. قصهای که در حاشیه واقعه عاشورا به برخی ابعاد پشت صحنه ماجرا بهخوبی ورود پیدا کرد.
طفلان مسلم و حکایت شکست قاضیالقضات کوفه
سیدمجتبی یاسینی در سال 1387دست به سوژهای معروف در سطح جامعه زد؛ ماجرایی را که قبل از آن در روضههای قدیمی جای خودش را پیدا کرده بود و مردم با ساختار ماجرا آشنایی داشتند. یاسینی در آشوب وقایع پس از شهادت حضرت ثارالله(ع) در شهر کوفه ماجرای دو فرزند خردسال حضرت مسلم(ع) را در شهر کوفه روایت میکند. ماجرایی که سعی در نشان دادن گوشهای از خیانتهای مردم کوفه را دارد. شهری که پس ازسکوت مرگبار در برابر کشتن سفیر حسین(ع) و شهادت امامی که خودشان با هزاران نامه دعوتش کرده بودند، به دو کودک بیپناه جامانده از کاروان، سرپناه نمیدهد. داستان به خانههای بسیاری از سرشناسان کوفه میرود. قاضی شریح که در ماجرای شهادت حضرت مسلم(ع) و شهدای کربلا نقشی مهم داشته است، مدتی به کودکان مسلم پناه میدهد اما او دوباره از بین تلخ و شیرین قاضیالقضاتی شهر، بخش ناشیرینش را برمیگزیند و کودکان مسلم در کوچههای هولناک شهر کوفه آواره شده و در نهایت شهید میشوند. آشنایی مردم با ماجرای طفلان مسلم(ع) تاحد زیادی بار سنگین قصه و فیلمنامه را برعهده کشید و فیلم با استقبال نسبی روبهرو شد ضمن اینکه ورود به یکی از بخشهای حاشیهای و البته دردناک واقعه عاشورا توانست مخاطب را تا حد زیادی با فیلم همراه کند. داستانهای فرعی موجود درسریال با تمهای گوناگون عشق، فرار و… به پرداخت اصلی قصه کمک کرد تا فیلم به توفیق نسبی با توجه به سطح هزینهکردش دست یابد.
مختارنامه؛ قلهای دستنیافتنی و بالارفتن سطح انتظار مردم
ماجرای ساخت فیلمهای عاشورایی به پروژه عظیم مختارنامه رسید. کارگردان سریال ماندگار امام علی(ع) در گوشهای از تاریخ ماندگار شیعه سراغ مختار ثقفی رفت؛ دلاور مرد قبیله سقیف که در پی انتقام قاتلان امام شهیدش برآمد. مختارنامه داستان زندگی مختار را از زمان سالهای امامت امام حسن(ع) تا گرفتن انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و تشکیل حکومت شیعه و شهادت مختار را روایت کرد. مختارنامه به نوعی قله فیلمسازی در مساله عاشوراست. اتفاقی که پیش از آن نه در سینما و نه تلویزیون تکرار نشده بود و پس از آن نیز شاید سالها طول بکشد اتفاقی مشابه بیفتد. مختارنامه به نوعی آخرین پروژه سطح الف سیما بوده است که قدرت کیفیاش تا حد زیادی با بالا بردن سطح توقعات روی آثار بعدی خود نیز تاثیر گذاشت و شاید آن آثار دیده نشد. نوع قصه و ساختار مختارنامه به نحوی بود که نهتنها مردم ایران بلکه شیعیان سایر نقاط جهان را هم با خود همراه کرد. این نوع روایت همانی است که مردم ایران نشان دادهاند به آن علاقه دارند حتی ماندگارترین آثار سینمای جهان هم از این نوع روایت تبعیت میکنند. یعنی ساختار فیلمنامهای که مبتنی بر قهرمان واحد و فعال است و کنشهای این قهرمان ضمن برانگیختن حس همذاتپنداری، مخاطب را با قهرمان در راستای رسیدن به هدف مدنظر همراهی میکند و در سنگلاخهای مسیر با او همراه میشود. ساختاری که به عقیده بزرگان سینما به ساختار کلاسیک شهرت دارد و مهمترین مولفهاش قصهگو بودن آن است. عاملی که تاثیر در مخاطب را از مولفههای درون فیلم شامل فیلمنامه، کارگردانی، دکوپاژ، نور، صدا، بازی و تمام نکات مربوط به وجوه تکنیکی کار میگذارد، بدون اینکه درگیر شعارزدگی شود. نقطه قوت مختارنامه نیز در همین بود؛ اثری که در ابتدا مردم را با مختار و هدفش همراه کرد. پیچیدگیهای شخصیتی مختار او را تبدیل به قهرمان حماسی کرد. به نحوی در بسیاری از کشورهای همسایه ایران پس از پایان نمایش سریال، تصویر مختار حتی روی لباسهای مردم نقش بست. در مختارنامه کارگردان با فلاشبکهای هنرمندانه به حادثه کربلا، هر لحظه انگیزه انتقام در مختار را بیش از پیش میکند همانگونه که در مخاطب چنین احساسی پدید میآید. مجموعه مختارنامه در فیلمنامه، شخصیتپردازی و تکنیک به کار گرفته شده در جنگها و نوع روایت یک قله نهتنها در فیلمهای عاشورایی بلکه در فیلمهای تاریخی است. اتفاقی که سطح انتظارات مردم را بالا برده است و بدون شک مخاطب بعد از مختارنامه از اثری استقبال خواهد کرد که یا حداقل در حد آن باشد یا از آن بالاتر باشد.
رستاخیز؛ یک عقبگرد پس از حماسه مختارنامه
کارگردانی که به نمایش جلوههای ویژه در فیلمهایش مشهور بود سراغ ساخت فیلم سینمایی با موضوع عاشورا رفت. ورود ناشیانهای که پس از نمایش فیلم در جشنواره فجر اعتراض تماشاگران و منتقدان را برانگیخت. پرداخت ضعیف فیلمنامه در کنار اشتباهات فاحش تاریخی و حتی جغرافیایی نشان داد که در آخرین ساخته احمدرضا درویش نباید انتظار اثری درخور درباره واقعه عاشورا را داشت. کارگردانی که پیش از این و در آثار قبلی خود نشان داده بود بیش از آنکه به محتوا و اصل واقعه تاریخی وفادار بماند، بیشتر در پی خلق جلوههای ویژه بصری و میدانی و همچنین صحنههای نادر سینمایی است که البته آن هم نه به لطف دانش فنی و تکنیکی کارگردان که در نتیجه سرمایهگذاری عظیم و آکسسوار پرهزینه از جیب بیتالمال تامین و محقق میشد. در «رستاخیز» همانقدر روح معنایی عاشورا پدیدار است که روح دفاع مقدس در ساخته قبلی این کارگردان یعنی دوئل پدیدار است. رستاخیز شاید هشداری برای سینمای ایران باشد که نباید به هرقیمتی از اقبال ذاتی و علاقه قلبی مردم به یک مفهوم همچون عاشورا سوءاستفاده کرد و با بستر قرار دادن این واقعه، حرفهایی غیر از این واقعه در پرده سینما و صفحه تلویزیون بر زبان رانده شود.
از آزمون و خطا عبور کردهایم
کارنامه 30 ساله ساخت فیلمهای عاشورایی نشان داده است که سینمای ایران در مرحلهای قرار دارد که از آزمون و خطا عبور کرده است. ساخت پروژههای موفقی چون مختارنامه و معصومیت ازدست رفته و آثار حاشیهساز و سوالبرانگیزی چون رستاخیز نشان داده است صرف تاکید بر افزایش کمی تولیدات در این زمینه نمیتواند امری مطلوب باشد بلکه آثار قدرتمندتر حتی با فاصله زمانی زیاد با تاکید بر کیفیت و وفاداری به تاریخ میتواند موثرتر باشد. آثاری که نباید بدون توجه به منابع معتبر تاریخی قدم در تحریف واقعهای گذاشت که تمام حیات معنوی جامعه مدیون آن است.