به هنرمند جوانِ مؤمن تکیه کنید/ اعصاب مردم را خرد نکنید!/ آدم میخواهد یقه خودش را پاره کند!
عدالت با شعار دیگر جایگزین نکنید
مسألهی عدالت یکی از این پیامهاست که باید در ذهن مردم جا بیفتد و نزد مردم طالب و عاشق عدالت -عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی، هر دو- به عنوان یک شعار اصلی شود. مثلا ما فیلمی یا طنزی یا بیانی را پخش کنیم که نتیجهاش القای بیاعتنایی به عدالت به نفع یک شعار دیگر باشد. فرضا ما شعار عدالت را در جامعه به شعار توسعه تبدیل کنیم… این طبعا همان حرکتی است که با آن نواخت عمومی که بایستی همهی دستگاه و اجزای این مجموعه با آن تطبیق کنند و با آن هماهنگ باشند و آن را پیش ببرند، تطبیق نمیکند. (15/11/1381)
در طنز کمبود داریم
در صدا و سیما کمبود طنز احساس میشود. مقولهی طنز غیر از مقوله فکاهی وتفریح است و طنز پرداز، سخن جدی را با شوخ طبعی خود در لعابی لطیف و بیانی شیرین مطرح میکند و موجب ارتباط با مخاطب میشود. (23/02/1376)
صدا و سیما در درجه اول مسئولیت دارد
یک مسئله هم در اقتصاد مقاومتی، مدیریت مصرف است. مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیهی اسراف و زیادهروی، قضیهی مهمی در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوی اسراف را گرفت؟ فرهنگسازی هم لازم است، اقدام عملی هم لازم است. فرهنگسازیاش بیشتر به عهدهی رسانههاست. واقعاً در این زمینه، هم صدا و سیما در درجهی اول و بیش از همه مسئولیت دارد، هم دستگاههای دیگر مسئولیت دارند. باید فرهنگسازی کنید.(02/06/1391)
کاملا صریح عمل کنید
من با آن کسى که با تفکر اسلامى میانهیى ندارد، هیچ رودربایستى ندارم. شماها را نمىگویم؛ شما بچهمسلمانهاى خودمان هستید و دارید مثل من تلاش مىکنید؛ لیکن آن مخاطبى که فرضاً باور اسلامى در قلب او نیست و او این را نمىخواهد و این نوع عمل ما و تصرف ما و فعالیت ما را دوست نمىدارد، ما با او هیچ رودربایستى نداریم؛ نمىپسندد، نپسندد؛ خوشحال نمىشود، نشود؛ تلویزیون را مىبندد، در نهایت ببندد. البته باید تلاش بکنیم که تلویزیون را نبندد و گوش کند و ببیند؛ اما اگر فرض کردیم کار به آنجا رسید که یا ما باید هدف خودمان را دنبال نکنیم، تا او تلویزیون را نبندد؛ و یا اینکه هدف خودمان را دنبال کنیم، که طبیعتاً او تلویزیون را خواهد بست؛ در اینجا ما دومى را ترجیح مىدهیم؛ او تلویزیون را ببندد؛ زیرا بسیارند کسانى که تلویزیون را نمىبندند و همین را که من مىگویم، مىخواهند…
بىشک در درون کشور ما کسانى هستند که همان انگیزههاى ضدیت با این گرایشِ به اصطلاح «بنیادگرایى» را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربایستى نکنید. در تنظیم برنامهى ادب و هنر، یا تنظیم برنامهى کودکان، یا فیلم و سریال، هیچوقت این فکر را نکنید که اگر ما این گرایش را نشان دادیم، ممکن است یک تیپ روشنفکرى که مثلاً خوانندگان فلان مجلهى هفتگى هستند، خوششان نیاید؛ بهدَرَک، خوششان نیاید! شما اصلاً کارى را بکنید که آنها خوششان نمىآید؛ هیچ ملاحظهى این چیزها را نکنید؛ نگویید ما این شخصیت را باید تجلیل کنیم، شاید آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت، نقطهى منفىیى وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانى این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش کنیم، براى اینکه آن جناح هم به این کانال علاقهمند بشوند؛ نه، شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما براى آن هدفگیرى اصلى – که گفته شد – ضررى دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه، بگذارید جذب نشوند؛ کاملاً صریح عمل کنید. (07/11/1370)
اگر اشتباه هست، تلاش و کار هم هست
من خودم در مورد صدا و سیما، کمتر هفتهای است که اعتراضی واوقات تلخیای نداشته باشم و پیغام تندی ندهم؛ اما صدا و سیما کارهای زیادی را بهعنوان کار اسلامی انجام داده، برنامههای اسلامی و برنامههای هنری اسلامی درست کرده و برنامههای گزارشی و علمی داشته است. اگر اشتباه و خطا وتخلّف دارد، از آن طرف هم تلاش و کار دارد.(23/09/1378)
هرچه میتوانید اینها را مراعات کنید
مسألهی زن و ارتباط زن و مرد هم مهمّ است. اوّلاً به نظر من، نقش زن هرچه برجسته شود، خیلی بهتر است. زنهای ما مظلومند. من راجع به زن حرفهای زیاد و بحثهای فراوانی دارم. مسألهی زن واقعاً مسألهی مهمّی است… اما مسألهی ارتباط زن و مرد هم مسألهی مهمّی است. بین زن و مرد یک حجاب گذاشته شده است: با هم حرف میزنند، معامله میکنند، دعوا میکنند، دوستی میکنند؛ اما با یک حجاب و حفاظ. این در اسلام هست و بایستی رعایت شود. ارتباط زن و مرد را در این مکالمات و محاورات بایستی رعایت کرد. گاهی ارتباط زن و مرد در بعضی از صحنهها طوری نزدیک وخودمانی است که آدمی که پای تلویزیون نشسته واقعاً خجالت میکشد؛ ما که پیرمردیم، درعینحال خجالت میکشیم! هر چه بتوانید، اینها را مراعات کنید. (15/11/1381)
انسانهای مناسب را باید جذب کنید
این موضوع خیلی مهم است. صدا و سیما دانشکده دارد؛ این دانشکده باید بهطور جدی بهتربیت نیروی انسانىِ کارآمد و کافی بپردازد. انسانهای مناسب را هم باید جذب کنید. الان هنرمندهای انقلابی و خوبی در داخل کشور هستند که بعضیها در رشته و کارِ خودشان بلاشک جزو برجستههایند؛ اما صدا و سیما از اینها استفادهیی نمیکند؛ نمیدانم چرا؟ اینها با من هم ارتباط دارند؛ بعضی اوقات میآیند و میروند. بارها هم توصیهگونه گفتهام از این دوستان استفاده شود. بعضی از اینها در نویسندگی، در گویندگی، در شعر، در هنرهای تصویری و در کارهای دیگر خیلی خوبند؛ بعضیهاشان هم انصافاً کارهای برجستهیی دارند. (11/09/1383)
به هنرمند جوانِ مؤمن تکیه کنید
این ملت، براى اینکه حیثیّتش و کیان حقیقى و انسانى و اسلامى و انقلابى و فرهنگ ملىاش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگى در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد. این را خودیها مىتوانند بکنند. من حرفم فقط همین است. من مىگویم: اگر مىخواهید هنر این کشور رشد و اعتلا پیدا کند، به هنرمند جوانِ مؤمن تکیه کنید. او مىتواند از اسلام و از انقلاب و از این کشور دفاع کند.
و الّا آن کارگردان یا تهیه کنندهاى که وقتى فیلم را مىسازد، از پیش فکر مىکند که «این نکته را در این فیلم خواهم گنجاند، تا یکى از پایههاى اعتقادى این نظام را هدف قراردهم» که از اسلام و انقلاب دفاع نمىکند! با زبان خاص فیلم و با همان شکلى که در فیلم امکان دارد، کار خودش را انجام مىدهد. یعنى اکتفا نمىکند به اینکه به انقلاب کمک نکند. فیلم مىسازد براى اینکه به انقلاب حمله کند! از اوّل که این فیلم را مىسازد، یا این داستان را مىنویسد، هدفش این است که کارایى نظام اسلامى را زیر سؤال ببرد و بگوید: «این نظام اسلامى، کارایى ندارد.» از اوّلى که این مقاله را مىنویسد یا این اثر هنرى را تولید مىکند، هدفش این است که نشان دهد این دولت کارایى ندارد؛ توان اداره ندارد. این، درحال خدمت به مصالح این کشور است یا درحال خیانت؟ به این مىشود تکیه کرد؟! معلوم است که نمىشود تکیه کرد! ما البته تصمیم نگرفتهایم کسانى را که خیال کردهایم خدمت نمىکنند یا خیانت مىکنند، یکىیکى به قانون معرفى کنیم؛ نه. هنوز خیلى کارها در این کشور در زمینه فرهنگى وجود دارد که باید انجام گیرد. منظورم این است که در محیطهاى فرهنگى، به نیروهاى مؤمن تکیه شود. اینها سدّى در مقابل تهاجم فرهنگى هستند. (26/2/75)
هنر اینجاست
در اینجا بحثی مطرح میشود که مخاطبان ما خواص و علما که نیستند؛ عامهی مردمند؛ اینرا چهکار کنیم؟ اتفاقاً هنر اینجاست… چرا تدریس در کلاس اول دبستان سختتر از کلاس ششم است؟ دلیلش همین نکته است. مطلبی که داده میشود، باید درستترین و عالیترین حرف باشد؛ منتها به زبان ساده؛ در همهی علوم اینطور است. شما برای آموزش ریاضی به بچههای دبستان، بر چه مبنایی عمل میکنید؟ دو بعلاوهی دو مساوی با چهار، واضحترین و درستترین و غیر قابل خدشهترین پایهی ریاضی است؛ شما این را در کلاسِ اول درس میدهید؛ در کلاسِ دوم درس میدهید؛ تا آخر هم که کسی بالاترین معارف ریاضی و ریاضی استدلالی و جبرهای پیچیده را میخواند، باز دو بعلاوهی دو همان چهار است؛ حتّی یکصدم هم اضافه نمیشود. شما باید ببینید که درستترین حرف درباب توحید چیست، آن را بگویید؛ درستترین و غیرقابل خدشهترین و متینترین حرف در باب قرآن و زندگی ائمه چیست، آن را بگویید. (13/12/1370)
جشن ائمه با جشن سیزده بدر تفاوت دارد!
نکتهی بعدی در زمینهی جشنهای مربوط به سالگرد ولادت ائمه در رادیوست. جشن باید شاد باشد؛ منتها جشن ائمه را باید با شادی روز سیزدهبدر تفاوت گذاشت. اگر بنا باشد که روز تولد ائمه طوری شادی را تأمین کنیم که مثلاً در سیزدهبدر تأمین میکنیم؛ یکی بیاید لطیفهیی بگوید و جمعی را بخنداند؛ هر چند من این را منع نمیکنم، اما آن را بهحساب معارف نگذارید. (13/12/1370)
این کار منطقی ندارد
از جملهی سرگرمیها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها باید مراقب بدآموزیهای قولی و عملی در آنها بود… یکی از مسابقهها، مسابقهی تلفنی است. شخصی تماس میگیرد و بهخاطر هیچی، به او جایزه میدهند! یک روز من دیدم در یک برنامهی تلویزیونی پنج میلیون تومان به یک نفر جایزه دادند؛ برای اینکه به چند سؤال جواب داد! این سرگرمىِ خیلی جالبی نیست. پنج میلیون تومان، تقریباً حقوق دو سه سال یک کارمند متوسط است… این کار منطقی ندارد که مثلاً بنده بدانم انجیل عربی است یا یونانی است یا لاتینی است؛ بعد بگویند حالا که شما دانستید، این پانصدهزار تومان یا فلان مبلغ مال شما! این کار معنی ندارد. (11/09/1383)
بر محتوا نظارت کنید
نظارت کیفی است. من میدانم یکی از کارهای اجرایی شما نظارت کیفی بر برنامههاست؛ منتها نظارت کیفی را فقط به ملاحظات فقهی و شرعی محدود نکنید؛ مثلاً مراقبت کنیم دو هنرپیشهی پسر و دختر در خلال بازی دستشان به هم نخورد؛ یا وقتی روی صندلی مینشینند، فاصلهیی بینشان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شکل هوشمندانهتر و دقیقتری هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت کیفی باشد. فیلمی که به تهیهکننده دادهاید تا برای شما بسازد و بیاورد، نظارت کنید چقدر از محتوا برخوردار است. از جمله کارهای بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشی کنید تا پولِ زیاد و بیهودهیی مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. بههرحال باید در نظارت کیفی بشدت سعی شود پیامهای منفی در کارها نباشد. (11/09/1383)
مراقب چهره پردازیهای منفی باشید
بشدت توجه کنید که چهرهپردازیهای منفی و ناصالح در صدا و سیما انجام نگیرد. من گاهی دیدهام انسانهایی که هیچ ارزش علمی و هنری ندارند، در صدا و سیما با پول مردم چهرهپردازی میشوند؛ چرا؟ البته من نمیخواهم خیلی مطلب را باز کنم؛ اما میبینم کسیکه در رشتهی خودش اینقدر ارزشمند نیست و انسان متوسطی است، او را میآورند و یکی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او، به خانوادهی او و به گذشتهی سرتاپا کمارزش او مصروف میکنند؛ چرا؟ بهنظر من علاوه بر اینکه این «چرا» وجود دارد، «منفی» هم هست. این کار، الگوسازی است؛ ما چه کسی را میخواهیم الگوی جوانها قرار دهیم؟ اینطور آدمهایی را!؟ (11/09/1383)
صدا و سیما وضعیت کشور را ناقص نشان میدهد
صدا و سیما آیا وضعیت واقعی کشور را نشان میدهد؟ نه، ناقص نشان میدهد. خیلی پیشرفتهای برجسته و بزرگ هست که صدا و سیما نشان نمیدهد. دلیلش هم این است که شما مجموعهی مرتبط با حوادث گوناگون، از خیلی از حقائق کشور و پیشرفتهای کشور مطلع نیستید؛ نقص صدا و سیمای ماست. والّا اگر صدا و سیما میتوانست همان جور که تلویزیون فلان کشور غربی با یک سابقه و تجربهی فراوان و با استفادههای هنری دروغهای خودش را راست جلوه میدهد، واقعیات موجود کشور را درست منعکس کند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگی نسل جوان به کشورش، به دینش، به نظام جمهوری اسلامیاش، بمراتب بیشتر از حالا بود. این ایراد ماست به صدا و سیما. اگر میتوانست درست وضع کشور را منعکس کند، خیلی شعف و بهجتِ بینندگان بمراتب بیشتر از آنی میشد که امروز هست. (06/08/1388)
از این بیشتر هم میشود
پارسال اوایل ساعت تحویل بود که داشتم بهسمت مرقد حضرت امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) میرفتم. ابتدای سال بود و من احساس خودم این بود که دارم میروم به روح مطهر امام سال نو را تبریک بگویم. در آن لحظه من حضور و حالی داشتم؛ رادیو را باز کردم، دیدم برنامههای بسیار خوبی در لحظات سال تحویل دارد پخش میکند. برنامه، برنامهی نوروزی بود؛ اما حال و حضور و ذکر در آن احساس میشد؛ بنابراین، اینطور نیست که نشود انجام داد؛ من معتقدم که خیلی بیش از اینها هم میشود کار انجام داد. (07/12/1370)
مواظب استفاده از آدمهای ناباب باشید
من استفادهی از هنرمندان و نویسندگان و گویندگان و مجریان خوب را بشدت حمایت میکنم. البته در همهی اینها مواظب باشید، اگر از یک آدمِ ناباب استفاده کردید، ممکن است آنجایی که شما به او توجه ندارید، از خطی که مورد نظر شماست، خارج بشود. اگر در ما این ظرفیت بهوجود بیاید – البته هنوز متأسفانه این ظرفیت بهوجود نیامده است – که بتوانیم از یک نفر که صددرصد طاغوتی است، استفادهی خوب بکنیم، خواهیم کرد؛ اما الان این ظرفیت را نداریم. الان من میدانم، متأسفانه در تشکیلات ما، آن نظارت قوی، آن دقت نظر، آن هوشیاری کامل و آن بیرودربایستیگرىِ لازم وجود ندارد؛ لذا یک نفر هنرمند را میآورند، بعد یک میکرفن به دست او میدهند و این مال او میشود؛ دیگر او تعیین کننده و حاکم است! اگر روزی اتفاق افتاد که وقتی این میکرفن را به دست کسی دادیم، دایماً دکمهاش در دست ما بود، ما به دست همه کس میدهیم و هیچ باکی هم نداریم؛ منتها امروز متأسفانه اینطوری نیست؛ لذا عناصر ناباب میآیند و جهتی را که عرض شد، عوض میکنند؛ به این جهت شما باید مراقب باشید و عناصر مورد اعتماد را بیاورید و برای این مردم استفاده کنید. (07/12/1370)
حیف است
بعد از انقلاب، سرودهای خوب و آهنگهای بسیار خوبی در جهت ارزشهای انقلابی ساخته شد؛ ولی در سالهای اخیر، رشد اینگونه آهنگها کم شده است. این هم حیف است. باید آهنگهای خوب ساخته شود، شعرهای خوب و چیزهای جدید اجرا گردد و همهی آنها ناظر به ارزشهای انقلابی باشد. اینها باید در صدا و سیمامرتباً منعکس بشود. (14/12/1369)
این همان بلیهی بزرگ زبان فارسی است
من صحبتی کردم و گفتم که اینقدر نگویید «داریم»؛ این تصویر فلانی را داریم، این صدای فلانی را داریم، این مذاکره را با هم داریم؛ این یک گرتهبرداری غلط از زبان بیگانه است؛ در فارسی چنین چیزی نداریم. مثلاً به جای اینکه بگوید من با شما گفتگویی بکنم، میگوید من با شما گفتگویی داشته باشم؛ مرتب این فعل «داشتن» را بهصورت کمکیهای غیر وارد و غیر صحیح و غیر اصیل در زبان فارسی استفاده میکنند؛ هرچه هم میگوییم، فایدهای ندارد! این همان بلیهی بزرگ زبان فارسی در حال حاضر است. واقعاً ضابطهیی لازم است؛ جایی لازم است که این مشکلات زبان فارسی را تمام کند و نگذارد که به اسم زبان، از مسیرها و جریانهای غلط، گندابهایی وارد دریاچهی زبان فارسی شود و این زبان را آلوده کند؛ واقعاً پالایش صحیحی وجود داشته باشد. (27/11/1370)
آدم میخواهد یقه خودش را پاره کند!
رادیو و تلویزیون اگر مواظب زبان خودشان نباشند، دایم امواج فاسد پخش میکنند. واقعاً انسان گاهی میبیند که برخی از واژهها غلط تلفظ میشود؛ مثلاً نام شهری که در الجزایر است، درست تلفظ نمیشود – البته این هم بد است – اما گاهی هم هست که شعر حافظ یا صائب را غلط میخوانند؛ آدم میخواهد یقهی خودش را پاره کند! شعر به آن قشنگی را – بخصوص در تلویزیون – بد میخوانند، غلط میخوانند، زشت میخوانند؛ این در حالی است که این اشعار را به عنوان تفریح و رفع خستگی، میان دو برنامه قرائت میکنند! آخر چه اصراری است آدم شعری را که بلد نیست بخواند، بخواند!؟ (27/11/1370)
صدا و سیما باید طرف اسلام و انقلاب و نظام را بگیرد
در مورد مسائل داخلی، صدا و سیما باید در مورد جناحهای پایبند به نظام، بیطرف باشد اما در مورد گروههای »مخالف نظام، مخالف حاکمیت دین و طرفدار منافع امریکا«، صدا و سیما، همچون همه دستگاهها و مسؤولان کشور باید طرف اسلام و انقلاب و نظام را بگیرد. (30/01/1382)
اعصاب مردم را خرد نکنید!
در فیلمهای ایرانی و نمایشنامههای فارسی که از رادیو پخش میشود، به یک نکته حتماً توجّه کنید؛ ولو برای مدت سه سال طول بکشد و آن را تجربه نمایید. آن نکته که تاکنون هم کسی به آن توجّه نداشته این است که فیلم و نمایشنامه ایرانی را از حوادث آشفته کننده و برانگیزاننده ذهن و حالت سوهان برای روح، خالی کنید. متأسفانه این کار صورت نمیگیرد و نمیدانم چرا! با اینکه مکرّراً، هم به جمع آقایان عضو صدا و سیما گفتهام و هم به برادرانی که به امور فیلمسازی اشتغال دارند، ولی نمیدانم چرا این مسأله مهم رعایت نمیشود. یعنی ممکن است عیب و ایرادی در این جا وجود داشته باشد که این کار نمیشود؟ فیلم ایرانی را وقتی شما نگاه میکنید مثل اینکه باید حتماً یک مبالغه در اظهار غصّه، اظهار ناراحتی، اظهار گریه، دعوا و تشنّج اعصاب در آن باشد! کأنّهُ بدون این عناصر، فیلم و نمایشنامه ایرانی چیزی کم دارد! …. من البته چون به بعضی از جاها و به بعضی از آدمها سوءظنهایی دارم که دیر زایل میشود، میگویم لابد تعمّدی در کار است. بعضی تعمّد دارند برای اینکه ذهن و اعصاب مردم را خراب کنند. (23/01/1375)
یک مأموریتِ محوری برای رسانهی ملی
ما یک مأموریتِ محوری برای رسانهی ملی قائل هستیم، که الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد. بهنظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهتدهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیبزدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت – یعنی روحیهدادن – و زدودن احساس عقبماندگی. (11/09/1383)
نشان دادن عشق غلط ممنوع
اینکه شما نوع برخورد یک زن و مرد را، یک عشق غلط را – این عشقهای مثلث و مربع را – توی فیلم بیاورید، این مضر است؛ این را کاریش نمیشود کرد. کاری کنیم که اینها توی فیلمها نیاید. (12/04/1389)
قهرمان را به تصویر بکشید
یک فرق اساسی وجود دارد بین انتقاد کردن و نق زدن. انتقاد کردن این است که شما یک نقطهی منفی را پیدا کنید، با تکیهی بر نقطهی مثبتی که در این اثر نمایشی شما، در این داستان شما وجود دارد، آن نقطهی منفی را نشان بدهید و مغلوب کنید. جانمایهی یک اثر نمایشی طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در این سرگذشت، یک قهرمان دارید، یک هدف دارید. این قهرمان دنبال یک هدفی است، با یک موانعی مبارزه میکند. شما چالش جدی و واقعی و عینیای را تصویر میکنید. مقصود این قهرمان این است که به آن هدف برسد و با این موانع مبارزه کند. این موانع، زشتیهایند. بالاخره در این داستان، این هنرمندی که این فیلمنامه را مینویسد یا این کارگردانی که کارگردانی میکند، میخواهند چه بکنند؟ میخواهند خروجی و محصول این مبارزه چه باشد؟ این خیلی مهم است. اگر محصول این مبارزه باید این باشد که در چالش خیر و شر، خیر بر شر فائق و غالب بیاید، پس بایستی شما حرکت خیر را، جریان خیر را توی این نمایش نشان بدهید. بله، حرکت شر را هم – ایرادی ندارد – نشان بدهید، اما معلوم بشود یک حرکت خیر وجود دارد که کاراکتر قهرمان دنبال آن است، برای آن مبارزه میکند، برای آن جانفشانی میکند؛ حتّی گاهی جانش را بر سر آن میگذارد، برای اینکه به آن هدف برسد. یعنی درست است که شما عیب و زشتی را نشان دادید، اما یک چیز بزرگتری را نشان دادید و آن، جهاد برای مبارزهی با این زشتی است؛ این میشود انتقاد. من به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی، به شما عرض میکنم: اینجور انتقادی هیچ اشکال ندارد، بلکه مطلوب است؛ چون این انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پیش میبرد و حرکت میدهد؛ این خوب است. (12/04/1389)