سفارتی در قامت یک وزارت!
وقتی سفارت کشور خروس نشان در تقویت جناح مومن به خودش در ایران بهتر و بیشتر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش می کند نتیجه می شود اوضاع همین روزهای فرهنگ و هنر.
روزهایی که آقای نویسنده ضد انقلاب همیشه معترض در تریبون یک برنامه رسمی یک نهاد زیر مجموعه وزارت ارشاد در حضور معاون وزیر برای عمر نظام جمهوری اسلامی تعیین تکلیف می کند و می گوید ما در جهنم زندگی می کنیم؛ یک ساعت بعد هم جایزه یک عمر خدمتش را از دست سفیر کشور اجنبی دریافت می کند و البته این اولین شوالیه ایرانی با نشان خروس بر سینه نیست. سفارت فرانسه مدتهاست به پاتوق چهره هایی تبدیل شده که بیشتر از حکومت مردم و کشور خودشان به فرهنگ مورد نظر فرانسوی ها خدمت می کنند. این خدمت بی پاداش هم نبوده و نیست. صله ها در هر زمانی به طریقی راه خودشان را به زندگی آنها باز کرده اند. ماجرا از ویزا و حضور در جشنواره خارجی، سرمایه های مشترک برای سرازیرشدن یوروهای سفارتخانه به جیب فیلم ساز ایرانی آغاز می شود، با سرمایه گذاری اتحادیه اروپا برای ساخت فیلم و دریافت جایزه برای فیلمی که هنوز ساخته نشده ادامه می یابد و حالا با دیدن اخبار این روزهاست که به یاد عنوان قدیمی اما مشهور «شوالیه های ناتوی فرهنگی» می افتیم.
امروزی که همه چشم امید همین عده از اهل سینمای ما به جای «فجر» به «کن» است نتیجه همه سالیان همین قسم فعالیت هاست. فعالیت هایی که مدیر فرهنگی تازه از راه رسیده ما می خواهد یک شبه آن را برای سینما به ارمغان بیاورد و فکر می کند به برکت روابط عمومی و کارت هدیه و رسانه های همسوی سیاسی و تیتر فرضی«حال سینما خوب است» همه چیز درست و درمان می شود.
وقتی چند سال پیش فیلم ضد ایرانی «یک خانواده محترم» برای هتک حیثیت مردم ایران و خانواده شهدا با مشارکت سیما فیلم و کشور فرانسه ساخته شد باید پیش بینی این روزها را هم میکردیم. فیلمی که در ایران توقیف شد اما در سینماهای فرانسه به نمایش درآمد تا تصویر جامعه سیاه و کثیف ایرانی را برای اهالی پاریس به سوغات ببرد. سوغاتی غلیظ تر از بقیه سوغات های ایرانی از این قسم که هرساله روانه فرنگ می شود.
حالا این روزهای ما از هرسو خبری بر سرمایه گذاری مشترک ایران و فرانسه شنیده می شود و هیچ کس از خود سوال نمی پرسد که سیر آثاری که با همین مشارکت های رسمی اروپایی یا صرف بودجه های مخفی برای ساخت فیلمهای سفارتی ساخته شده چه ارمغانی برای فرهنگ ایرانی اسلامی داشته است به جز اینکه قیمت فیلم ساز ما را از ریال به یورو تغییر داده است.
اما اینسو وزارت ارشادی نشسته که وزیر آن یک خط در میان برای تقویت جناح مومن فرهنگی سخن می گوید و در مقابل نگرانی رهبر انقلاب در حوزه فرهنگ بیانیه لبیک می دهد. اما زیر مجموعه هایش گویی دست دوستی به گردن سفارت خانه های اروپایی انداخته اند تا حتی در مواردی کاملا همسو با برخی از همین جریان ها به تقویت جناح مومنی حرکت کند که نمایش و انتشار آثارش در خارج از کشور تنها چرک نمایی و وحشی نگاری از جامعه ایرانی است. جامعه ای که در مقابل مسموم ترین حملات رسانه ای همان کشورهای غربی در این سالها همچنان چوب مدیرانی را میخورد که دل به لبخند های رضایت جماعت شبه روشنفکر خوش داشته اند و در مقابل این منت بی شرمانه جماعت سر فرود می آورند که افتخارشان ترک نکردن ایران و نرفتن به آغوش کشور خرس نشان و خروس نشان است!
اینجاست که یک سفارت خانه بهتر از یک وزارت خانه در کشور ایران جریان سازی فرهنگی می کند و ما راه به راه مصاحبه و سخنرانی می کنیم اما برای برداشتن قدم از قدم، همه را به نبود بودجه حواله می دهیم و منتظر اتفاقات بعدی می نشینیم.
آخه بچه ها مومن جبهه فرهنگی انقلاب هنر و سواد ندارن…1 فیلم متوسط ندارن