همایشی برای انشاءخوانی مسئولان: کتاب خیلی چیز خوبی است، کتاب نخواندن بد است، ما خیلی کار بدی میکنیم که کتاب نمیخوانیم و…
مجله فرهنگی هفت راه – گروه کتاب: بنده خدایی نشسته بود و از روزگار مینالید. یک نفر دیگر کنارش نشست و جویای احوالش شد. اولی شروع کرد به گفتن از نامرادیهای روزگار و مصیبتهایی که سرش آمده. او گفت و مرد دوم هم با صدای بلند شروع کرد به زار زدن و گریبان چاک دادن و بر سر و صورت کوفتن در عزای مصیبتهای اولی! اولی گفت حالا عیبی نداره، سخت نگیر! داری کمی کمک کنی؟ دومی گفت: ببین! تا صبح بخواهی برایت گریه میکنم، اما پولی نخواه که خبری نیست!
حکایت وضعیت این روزهای کتابخوانی در کشور چیزی است در همین مایهها. به هر کس رو بیاندازی حاضر است تا صبح بنشیند و در عزای پایین بودن سرانه مطالعه و تیراژ کتاب و وضعیت کتابدارها ناله سر دهد و در اهمیت و ضرورت کتابخوانی مقاله مسجع بخواند. اما از با ربطترین تا بیربطترین، و از اجراییترین تا ستادیترین مدیر حوزه فرهنگ و کتاب هیچکدام دو زار راه حل اجرایی و برنامه مدون برای ارائه به اهالی این حوزه در چنته ندارند.
نمونهاش همین «مراسم بیستودومین دوره تکریم مقام کتابداران و ترویج فرهنگ کتابخوانی» کشور که 27 آبانماه برگزار شد. در این مراسم تقریبا هیچکس، کوچکترین راهکار یا برنامه در دست اجرایی برای رفع مشکلات کتابخوانی کشور ارائه نداد. بغیر از رییس دفتر رهبر معظم انقلاب که اساساً مسئولیت اجرایی در حوزه فرهنگ و کتاب ندارد و انتظاری هم برای ارائه برنامه و راهکار اجرایی از او نمیرود، بقیه سخنرانان که خود از مسئولین حوزه کتابخوانی هستند هم چیز نگفتند جز آنچه که همه در رویاهای خود میبینند. (اگر شک دارید به این چند جا بروید و گزارش مراسم را بخوانید: + و + و + و +)
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که گویی هیچ مسئولیت اجرایی بر دوش ندارد و اصلاً مشکلات حوزه نشر متوجه او نیست به گفتن جملاتی قشنگ و دلنواز در حوزه کتاب بسنده کرد و بعد از گفتن از اینکه کتاب چقدر چیز خوبی است و چقدر بد است که ما کم کتاب میخوانیم و باید وضع کتابدارها بهتر شود و…، در بخشی از سخنانش گفت: «امید است که روزی برسد که کسانی که به خواستگاری میروند به جای اینکه از اموال آنها پرسیده شود از میزان پیوندشان با کتاب و کتابخوانی سوال شود»!
این بخش از سخنان جنتی به قدری دور از واقعیت و تخیلی است که آدم احساس میکند جناب وزیر قصد شوخی داشته و سر به سر حاضران گذاشتهاند!
رییس کتابخانه ملی هم از همین جنس حرفها زد. صالحی امیری که این روزها خلوت کتابخانه ملی را با گعدههای سیاسی جبران کرده است نیز در همایش مذکور چیزی جز شعار و باید و نباید و چرا و… برای عرضه نداشت.
اما جالبتر از همه دبیر نهاد کتابخانهها بود. علیرضا مختارپور هم که به نوعی میزبان همایش بود –و البته در چند ماه مسئولیتش ظاهراً گامهایی برای حل مشکلات کتابدارها و ناشران برداشته است- نیز به خواندن متنی مسجع در رثای کتاب و کتابدارها بسنده کرد. باز خدا خیر بدهد به محمد الهیاری معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد، که لااقل به اندازه چند خط، حرف درباره واقعیتها و آنچه اتفاق خواهد افتاد سخن گفت.
واقعاً فرقی بین یک مسئول که وظایفی -کم یا زیاد- در حوزه کتابخوانی دارد با یک کتابخوان عادی یا علاقه مند این حوزه وجود ندارد؟ آیا مخاطب باید همان حرفهای تکراری، نخ نما شده و بدیهی را از زبان مسئولان بشنود که اگر در راسته کتابفروشیهای انقلاب جلوی هر کسی را بگیری و از او بخواهی ده دقیقه درباره کتابخوانی حرف بزند، خواهد گفت؟
این همایش ثابت کرد که تا افرادی که در حوزه کتابخوانی مسئولیت دارند فرقی بین خود و کتابخوانهای عادی نبینند، و تا وقتی که این افراد فکر میکننند مانند کتابخوانهای عادی وظیفهای جز برشمردن فواید کتابخوانی و ردیف کردن آسیبهای این حوزه ندارند، وضعیت کتابخوانی ما همین است که هست؛ و ظاهرا تا باد چنین بادا!