دولت پول میدهد تا مردم «زورکی» این فیلمها را ببینند!
مهدی خانعلیزاده – مجله فرهنگی هفت راه: نگاهی به فلسفه شکلگیری پدیدهای به عنوان سینما در جهان و همهگیر شدن آن در میان مردم مناطق مختلف که سبب شد تا از این پدیده تازه تاسیس به عنوان هنر هفتم یاد شود، نشان میدهد که اساسا «سینما» قرار است تا بر اساس مخاطب و بیننده تعریف شود؛ یعنی یک محصول فرهنگی توسط ابزارهای تصویری تولید میشود که قرار است عدهای از مردم آن را تماشا کنند.
این تعریف صراحتا تاکید دارد که سینما با بیننده و مخاطب است که معنا و مفهوم پیدا میکند و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، قطعا سینمایی نیز وجود ندارد؛ رویکردی که به طور جدی و مشخص در سینمای حرفهای جهان رواج دارد و به طور مشخص، سیاستهای اصلی «هالیوود» بر اساس این دیدگاه تنظیم و تعریف میشود.
با این حال، طی دهه گذشته موجی از فیلمسلزی در کشور به راه افتاده که اساسا اعتقادی به همراهی مخاطب با فیلم ندارد و صرفا نوعی ارضای فکری شخص کارگردان یا نویسنده است و اصلا ارتباطی با فضای سینما ندارد. جالب اینجاست که این طیف فیلمها با عنوان «خاص» و «معناگرا» نامگذاری میشوند؛ یعنی فیلمهایی که مردم به تماشای آنها نمیروند و باید فکر جداگانهای برای نمایش آنها کرد. این موج که جریان شبه روشنفکری ایران به دنبال دامن زدن به آن است، رسما مردم را افرادی «عوام» و «سینما نافهم» معرفی میکند که توانایی درک فیلمهای خوب را ندارد و عدم استقبال مردمی از یک فیلم، نشانه خاص و متفکرانه بودن آن است.
ریشه گستراندن این تفکر در جامعه سینمایی ایران سبب شده تا اخیرا یک گروه سینمایی با نام «هنر و تجربه» آغاز به فعالیت کند که در آن قرار است تعدادی از فیلمهای خاصی که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته حاضر شدند اما اصلا نتوانستند با مردم و مخاطب ارتباط برقرار کنند، در این گروه و در یک برنامه زمانبندی مشخص در سانسهای خاص اکران شوند.
در پایگاه اطلاعرسانی این گروه سینمایی درباره ماهیت شکلگیری آن آمده است: «گروه سینماهای هنر و تجربه تلاشی برای نمایش آن دسته از فیلمهای باارزشی در میان فیلمهای غیرتجاری است که اکرانشان میتواند جایگاه شایسته و درخور سازندگان آنها را در جامعة سینمایی روشن کند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند. در این طرح، فیلم هنری به اثری سینمایی – در هر قالب زمانی کوتاه و بلند و داستانی و مستند و انیمیشن و… – گفته میشود که فرم و محتوای آن تمایلات و حساسیتها و کنجکاویهای زیباییشناسانة تماشاگران را برانگیزد و ذوق و سلیقة بصری آنان را ارتقا دهد. فیلم تجربی نیز به فیلمی اطلاق میشود که شیوههای تازهای در بیان و روایت سینمایی در آن تجربه شده باشد که سینمای تجاری و عامهپسند به سوی آن نمیرود. البته برخی از فیلمهای متفاوت و برتر سینمای بدنه هم که حاوی جنبههای هنری و تجربی هستند و به دلیلی امکان این را دارند که جایی در اکران سینمای بدنه پیدا کنند، میتوانند در چارچوب این طرح نیز به نمایش درآیند.»
اطلاق عبارت نامانوس» باارزش غیرتجاری «به فیلمهایی که اساسا مخاطبین به دلیل فرم نامناسب یا محتوای تاریک آن حاضر به تماشای آنها نیستند، یکی از جدیترین اثرات گسترش تفکر خطرناک» نادیده گرفتن مردم «است. اینکه عدهای از کاگردانان ایرانی – که متاسفانه تعدادشان کم هم نیست و تاسفبارتر اینکه اکثر آنها را جوانان تشکیل میدهند – به عمد و با افتخار به سمت ساخت فیلمهایی میروند که حتی پیش از ساخت هم ارادهای برای تماشای آن توسط مردم وجود ندارد و اساسا قرار است تنها به عنوان رزومه کاری کارگردان آن شناخته شود، میتواند کم کم مردم را از سینما و فیلم دیدن دلزده کند و آنان را به فکر جایگزینی تفریحات دیگری برای اعضای خانواده خود بیندازد؛ اتفاقی که در صورت وقوع، قطعا میتواند ضربه سختی به سینمای ایران بزند و حتی آن را تا پای نابودی پیش ببرد؛ چرا که اساسا حیات سینما منوط به استقبال مردم از آن است.
اگر» بالیوود «توانسته در برابر سینمای حرفهای آمریکا قد علم کند و خودش را به عنوان یک جریان موثر به جهان بنمایاند، قطعا به دلیل حضور جمعیت گسترده در سینماهای کشور هند و استقبال خیره کننده تماشاگران این فیلمهای تولیدی در این کشور است. سینمایی که اهمیتی برای مخاطب قائل نیست و جذابیتی برای تماشاگر ندارد، اصلیترین ضربه را به فلسفه سینما در معیار جهانی زده است و این مفهوم عمیق هنری را به یک تفریح شخصی تقلیل داده است.
اگرچه اکران محدود این فیلمها در یک گروه خاص با عنوان هنر و تجربه، خود اذعان به غیرمردمی و غیرمحبوب بودن این فیلمها در جامعه ایرانی است و اقدامی مناسب برای نمایش آنها و دلخوشی سازندگانشان است اما نباید این مساله را نادیده گرفت که رواج این نوع نگاه نامناسب به مقوله سینما، میتواند صنعت فیلمسازی را در ایران با مشکلات و تهدیدات جدی روبرو کند. اینکه در میان جامعه سینمایی ایران باب شود که اساسا تعدادی از کارگردانان مدعی شوند که میخواهند فیلمشان را برای گروه هنر و تجربه – و نه مردم و اکران عمومی – تولید کنند، سرنوشت سینمای ایران را به شدت خالی از امید خواهد کرد. این مساله بر روی نگاه کارگردانان نیز تاثیر جدی خواهد گذاشت؛ چرا که وقتی قرار نباشد فیلمی برای مردم اکران شود، طبیعی است که کارگردان و نویسنده هم به سراغ موضوعاتی میروند که اساسا ارتباطی با جامعه ایرانی ندارد و صرفا بر اساس انتزاع عوامل فیلم و یا بر حسب تمایلات شخصی آنان انتخاب شده است.
زمانی که قرار نباشد مردم فیلم را ببینند، نتیجه آن میشود که کارگردان از نمایش تصاویر خشن، غیراخلاقی، بیارتباط با جامعه و نامفهوم و مبهم ابایی نداشته باشد و حتی در این زمینه از آن استقبال هم بکند؛ چرا که تصور عمومی جریان شبه روشنفکری در ایران از سینما این است که هر چقدر فیلم به صورت فلاش بک بتواند مخاطب را سردرگم کند و با ارائه کم یا حتی نادرست اطلاعات قصه، بیننده را در یک ابهام و گنگ بودن فرو ببرد، قطعا یک نمایش ارزنده و قابل اعتنا خواهد بود!
«هنر و تجربه» به گواهی هراس دستاندکارانش از ارائه آمار دقیق از مخاطبینی که به تماشای فیلمهای آن نشستهاند، به هیچ عنوان نتوانسته با مردم ارتباط برقرار کند و رویای مورد ادعای جریان متبوع خود – یعنی جدایی دولت از سینما – را واقعی کند. همین مساله میتواند زمینهساز توقف آن در همین سال اول اجرای آن باشد و آن را به یکی دیگر از پروژههای ناموفق سینما بدل کند؛ مگر اینکه نوع نگاه سینماگران به مقوله هنر هفتم تغییر پیدا کند و آنان نیز به این اصل حیاتی ایمان بیاورند که سینما بدون مخاطب هیچ مفهومی ندارد و کارگردانی که برای جذب مخاطب فیلم نمیسازد، باید سیدی فیلمش را در گنجه خانهاش نگه دارد و ادعای اکران عمومی آن را نداشته باشد.