این سفره پر از بشقاب جمع میشود؟!
دومین برخوردم با مرکز مدیریت صدا و سیما بر میگردد به جلسهای که درباره یک فیلمنامه سریال برقرار بود و ما هم بعنوان کسانی که قرار بود در نوشتن آن همکاری کنیم رفیتم به ساختمان مرکزی رسانه ملی. با چه مصیبتی از گیت رد شدیم که بماند! طبیعتا برای من که تا حالا پایم به آن جاها باز نشده بود، کسی از میان جمع مدیران و کارشناسان صدا و سیما نباید آشنا مینمود. همینطور هم بود جز یک نفر. جوانی که قبلا عکس و نامش را بعنوان اعضای شناخته شده یک گروه سیاسی دیده و شنیده بودم. تحصیلاتش هم در حوزه انرژی بود و طبیعتا من مانده بودم در آن جلسه هنری که قرار بود درباره یک فیلمنامه بحث شود، چه نقشی داشت؟
بعدا البته فکر کنم یکی از دوستان گفت که او رابط جلسه بوده است و بعلت آشناییاش با آن مدیری که قرار بود درباره فیلمنامه نظر بدهد، توانسته بود بخشی کوتاهی از فیلمنامه را به او بدهد تا بخواند و بعد وقت بگیرد برای جلسه.
این دو دیدار و ارتباط کوتاه با فضا و مناسبات رسانه ملی به هیچ وجه نمیتواند ملاک مناسبی برای قضاوت یا نقد دستگاه عرض و طویلی چون صدا و سیما باشد. اما به هر حال برای شخصی چون نگارنده با این تجربیات ناقص و کم، شنیدن اخباری چون کاهش تعداد شبکهها و ادغام آنها و تلاش برای اهمیت دادن به برنامههای جذاب و باکیفیت میتواند امیدوار کننده باشد.
مصطفی پورمحمدی، معاون سیمای جدید رسانه ملی چندی پیش خبر از ادغام شبکههای تماشا و نمایش داد و البته در همان مراسم مدیران رسانه ملی را توصیه اکید به صرفهجویی کرد. او همچنین از مدیران خواست که بصورت داوطلبانه از برنامههای بیکیفیت و غیرجذاب بکاهند و حتی گفت که حذف این برنامهها و پخش مجدد برنامههای جذاب و با کیفیت در دستور کار رسانه ملی است.
البته تجربه کلی حاصل از آنچه مدیران فرهنگی در این سالها انجام دادهاند در کنار مرور دوران مدیریت همین آقای پورمحمدی در صدا و سیما، تقریباً جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد که از نظر غالب مدیران فرهنگی، کیفیت هم تابعی از همان جذابیت است و اساساً این جذابیت و میزان اقبال مخاطبان به یک برنامه است که میزان کیفیت آن برنامه را در نظر مدیران مشخص میکند! این یعنی خیلی نمیتوان امیدوار بود معیاری که معاون سیما از برنامههایی که باید تولید شوند ارائه داده است به حذف برنامههای مخرب سبک زندگی بیانجامد و مثلا سریالهایی چون ساختمان پزشکان دیگر ساخته نشوند. اما حداقل این امید وجود دارد که با اهمیت یافتن جذابیت، بتوان از ظرفیت سوژههای جذابی که با رویکرد انقلابی و دینی قابل پرداخته شدن هستند، در رسانه ملی استفاده کرد؛ اگر نه بیشتر، لااقل همپای برنامههای جریان روشنفکری!
کاهش شبکههای رسانه ملی و به تبع آن کاهش کارمندان این سازمان میتواند یکی از راهبردیترین اقدامات رییس جدید رسانه ملی باشد. لختی و کرختی این سازمان در این سالها چیزی است که بر افرادی که کمی با این رسانه سر و کار دارند پوشیده نیست، حتی اگر هیچ وقت ساعت 8 صبح از کنار مسجد بلال، به درِ ورودی سازمان صدا و سیما هاج و واج نگاه نکرده باشند. افزایش این تعداد از کارمندان که بعضاً هم هیچ ربط و نسبتی با اهداف، رسالتها و نیازهای رسانه ملی ندارند حتما به کاهش پیچ و خمهای اداری خواهند انجامید. آنوقت دیگر لازم نخواهد بود که یک گروه جوان برای رساندن فیلمنامهشان به رسانه ملی و اثبات تواناییهای خود به مدیران این سازمان، از وساطتت و رفاقت با یک متخصص حوزه انرژی سود بجویند! از همه اینها مهمتر، این اتفاق –یعنی چابک سازی سسازمان صدا و سیما- مطالبه رهبر معظم انقلاب است که تقریبا بیست سال پیش به صراحت مطرح شده است!
این هر دو از جمله نیازهای مدیریت فرهنگی در دوران رونق «مجموعههای خودجوش فرهنگی» است. استفاده از توان، استعداد و ظرفیت این گروهها نیاز به چابک سازی رسانه ملی، اعتقاد به توانایی آن گروهها و توجه به کیفیت در تولیدات این سازمان دارد. اتفاقی که با رویکردی که آقای سرافراز از خود نشان داده، میتوان به آن امیدوار بود. راستی بد نیست بدانید که آن سریال هیچوقت ساخته نشد!