ماجرای فیلمی که قرار بود سینما را نجات دهد اما «خالتور» از آب درآمد!
امیر ابیلی- یک: اذرماه 92، حجتاله ایوبی حدود سه ماه است که با حکم علی جنتی پشت میز مدیریت سینمای ایران نشسته است و بعد از چندماه درگیری برای انتخاب معاونین و ارزیابی فضای سینمای کشور، حالا تصمیم گرفتهاست وارد فضای مدیریتی سینما شود و شروع به اجرای سیاستهایی کند که چندماهی در موردشان فکر کرده است.
پس او، دریکی از اولین اقداماتش سراغ 5 کارگردان از نسل اول شبهروشنفکران وطنی میرود و از آنها-که برخیشان سالهاست فیلمی نساختهاند- درخواست میکند که دوباره فیلمسازی را اغاز کنند و به آنها وعده میدهد که سازمان سینمایی دولت جدید از هیچ نوع کمکی برای ساخت فیلم جدید آنها فروگذار نمیکند و در توضیح این اقدامش هم در افتتاحیه مجتمع سینمایی کوروش میگوید: «این کارگردانان پس از سالها دوری از عرصه هنر هفتم به سینما باز میگردند، این مهم در آشتی دوباره مخاطبان با سینما اثرگذار است….در سالهای اخیر فیلم خوب در کشور نایاب شد و تلاش ما این است که این امر تصحیح شود.» و با شور و شوقی ناشی ازغریبگی و عدم شناخت درست فضای سینمای ایران، درست چند روز بعد از اعلام خبر دیدار با چند فیلمساز در اختتامیهی هفتمین دوره سینماحقیقت میگوید: «فقط میتوانم بگویم گذشت دورانی که تقواییها نخواهند فیلم بسازند، آنچه مسلم است اینکه آینده سینمای ایران روشن است.»
این شور و شوق و این سخنرانیهای پرحرارت ناشی ازغریبگی و عدم شناخت فضای سینمای ایران بود و کسانی که حداقل اطلاعی از سینماگران ایرانی داشتند میدانستند که تقوایی فیلمی نخواهد ساخت، مشکل او نه ممیزی، که نداشتن توانایی فیلمسازی بود و حداقل آنقدر هشیار بود که بفهمد نباید خودش را دچار وضعیت این سالهای مهرجویی و کیمیایی کند و باید با فیلم نساختن حداقل اعتبارش را حفظ کند. به همین دلیل پس از گذشت چند ماه از این دیدارها و این سخنرانیهای ژورنالیستپسند ایوبی مجبور شد اعتراف کند که: «ما علاقه داریم آقای تقوایی فیلم بسازد اما ایشان تاکنون طرحی را به سازمان سینمایی ارائه نکردهاند اما قطعا اگر طرحی ارائه بدهند؛ حمایت میکنیم.» و با این جمله درواقع پروندهی بازگشت تقوایی به فیلمسازی بار دیگر بسته شد.
جز این اما، عباس کیارستمی، یکی دیگر از فیلمسازان مورد نظر ایوبی هم همان موقع و فردای روزی که خبر دیدار ایوبی با آنها منتشر شد در گفتوگویی با خبرآنلاین گفته بود که: «عجالتا طرح مدونی برای ساخت فیلم جدید در ایران در ذهن ندارم.» و به جز این دو، رخشان بنیاعتماد هم که اساسا بیکار نبود و داشت مقدمات حضور «قصهها» در جشنوارههای مختلف را فراهم میکرد.
بنابراین، از میان فیلمسازانی که ایوبی میخواست با توسل به اثار آنها «مخاطبان را با سینما اشتی دهد» تنها خسرو سینایی و بهمن فرمانارا به دعوت ایوبی پاسخ مثبت دادند و ساخت فیلمهای جدیدشان را آغاز کردند. فیلمهایی که طبعا نتیجهی مستقیم سیاستهای شخص رئیس سازمان سینمایی خواهند بود.
دو: حالا بیش از یکسال از آن دعوت و آن دیدار با 5 فیلمساز میگذرد. تقوایی همچنان تصمیم ندارد فیلم بسازد و مشغول نقد ممیزی و سیستم مدیریت فرهنگی ایران است. کیارستمی با توهینش به دفاع مقدس یکی از جنجالهای اصلی سال اخیر سینمای ایران را رقم زده است و با رفتن به موزه صلح و … مشغول رفع و رجوع آن توهین است و رخشان بنیاعتماد هم با «قصهها»یش در بسیاری از جشنوارههای جهانی حضور داشته است و تصویر معوجش از ایران را در بسیاری از محافل سینمایی جهان به نمایش گذاشته است.
اما جز اینها، در این فاصله آثار دو فیلمسازی که با دعوت ایوبی ساخت فیلم جدیدشان را آغاز کردند هم تمام شده است و حالا قاعدتا با دانستن آن خبرسازیها و سخنرانیها و مصاحبهها، هم تیم سینمایی دولت و هم طرفداران آنها باید منتظر رونمایی از دستاوردهای سیاست جناب ایوبی در جشنوارهای که کمتر از دو هفته تا آغازش باقیمانده است باشند. اما در عمل چه اتفاقی افتاده است؟ «جزیره رنگین» خسرو سینایی با چارهاندیشیهای فراوان فرصت نمایش در بخش فرمالیتهی «خارج از مسابقه» را یافته است و «دلم میخواد» بهمن فرمانارا هم نهتنها در بخش مسابقه نیست، بلکه حتی مناسب نمایش در بخش خارج از مسابقه هم تشخیص داده نشده است.
سه: این اتفاق آینهی تمامنمای مدیریت سینمایی ایران است. نمایش مدیریت سینمایی دولت یازدهم. اتفاقی که احتمالا در هیچکجای دنیا احتمال وقوع با این کیفیت وجود ندارد. اینکه؛ مدیر سینمایی دولت یک کشور شخصا به دیدار خصوصی دو فیلمساز برود و از آنها خواهش کند که «برای آشتی دوباره مخاطب با سینما» و با دریافت هرنوع کمکی از سوی دولت دوباره پشت دوربین قرار بگیرند و شروع به فیلمسازی کنند و درنهایت همان مدیر جرئت نمایش عمومی فیلمهای تولید شده را نداشته باشد و حتی با قبول جنجال حذف کسی مثل فرمانارا، تن به حضور فیلم او حتی در بخش خارج مسابقه هم ندهد.
این ماجرا، خلاصهی مدیریت سینمایی دولت یازدهم است، نشاندهندهی عمق و دقت آن. نشاندهندهی عمق شناخت نفر اصلی مدیریت سینمایی کشور از سینما و سینماگران ایرانی و همچنین نتیجهی تمایلشان به حمایت بیچون و چرا از شبهروشنفکران ایرانی.
چهار: در این بین اما فرمانارا هم که با گفتن این جمله که «دیگر جانی برای مسابقه دادن ندارم!» و کنار کشیدن از بخش مسابقهی فجر کار مدیران را برای حذفش راحتتر کرد، توضیحاتی دربارهی فیلم جدیدش ارائه داده است که ندیده، نشان میدهد با چه فیلمی طرفیم که مدیران دولتی توان و جرئت رونمایی از آن را ندارند.
فرمانارا در گفتگویی با خبرانلاین در توضیحاتی درباره «دلم میخواد» که به قول خودش «یک کمدی بزن، برقص و خالتوری» است میگوید: « فیلم جدیدمان کاملا متفاوت است. یک کمدی بزن، برقص و خالتوری. منتها این فیلم از روی یک ایده منسوب به نیچه ساخته شده. ایدهای که میگوید آنهایی که موسیقی را نمیشنوند فکر میکنند کسی که دارد میرقصد دیوانه است. شخصیت اصلی این فیلم هم که رضا(کیانیان) آن را بازی میکند معتقد است که طی دهههای گذشته حق این مردم از خوشی خورده شده و همه افسردهاند و چون به خاطر یک تصادف، در ذهنش موسیقی میشنود، مدام در حال رقصیدن است.»
فیلمساز پابهسنگذاشتهی شبهروشنفکران که ظاهرا در ساختهی جدیدش به اصل خودش، به «خانهی قمرخانم» و به جایی که از آن فیلمسازی را آغاز کرده بود بازگشته است از همین حالا جواب منتقدان را هم میدهد: «یک وقتی هست که دوست دارم در زندگی تجربه و تفریح کنم و اصلا برایم مهم نیست که منتقدان چه مینویسند. یک فیلم هم که از من باقی بماند، خدا را شکر میکنم ولی به نظرم کار کردنم مهمتر از کار نکردنم است.»
این توضیحات کارگردان از فیلمی است که ظاهرا مدیران سفارشدهندهاش جرئت رونماییش را ندارند و در اتفاقی جالب میخواهند عدم اکرانش را گردن فشارهای بیرونی بیاندازند. مصداق فیلمی که بیش از یک سال قبل ایوبی در مراسم افتتاح مجتمع سینمایی کوروش در موردش گفته بود: «در سالهای اخیر فیلم خوب در کشور نایاب شده است» و میخواست با آنها «مخاطب را با سینما آشتی دهد» و فصلی جدید در سینمای ایران پدید آورد. این ماجرا، خلاصهی وضعیت مدیریت سینمایی دولت یازدهم است. نمایش عمق درک مدیران از «مدیریت فرهنگی» و عمق توانایی آنها در اجرای آن.