اشکهای دختر سید جواد هاشمی کار را تمام کرد!
مجله فرهنگی هفت راه – گروه موسیقی: ماجرای ساختن فیلم مستند درباره مرحوم مرتضی پاشایی ظاهراً قرار است فیصله پیدا کند. پیش از این سید جواد هاشمی و رضا رشیدپور سر اینکه کدامیک این مستند را بسازند با یکدیگر درگیر شده بودند. گفتگوهای مختلفی که سایتها با این دو طرف درگیر و عموی مرتضی پاشایی انجام دادند در کنار پستهای فیسبوکی رشیدپور هم دائما ماجرا را پیچیدهتر میکرد. مخصوصاً که از یکجایی به بعد کار به تهمت و خط و نشان کشیدن هم کشید! اما حالا ظاهراً قرار شده است رشیدپور از ساخت این مستند کنار بکشد و همه راشهایی که جمع آوری کرده بود را در اختیار سیدجواد هاشمی قرار دهد. ظاهراً اشکهای دختر سید جواد هاشمی هم بعنوان کاتالیزور در این اتفاق سهم داشته است تا پدرش که چندی است با سفر هنرمندان به برزیل و بعد از آن توزیع سی دی تصویری و… درآمد کسب کند، اینبار هم برای مرتضی پاشایی مستند بسازد. هرچند که طبق گفته خانواده پاشایی، هاشمی هیچ درامد مالی از این پروژه نخواهد داشت.
رضا رشیدپور در اینستاگرامش این متن را به عنوان شرح دیدار با منصور پاشایی و سیدجواد هاشمی نوشته است:
«دیشب سید جواد هاشمی عزیز و جناب منصور پاشایی محبت فرموده و به دفتر من تشریف آوردند. شب قبل از آن، سید جواد نزدیک دو ساعت با من تلفنی درد و دل کرد و ناراحت بود از اینکه چرا بدون تماس با خودش، نامش را بردهام. من هم شگفت زده از مصاحبه منصورخان و تهمتهای پی در پی مصطفی پاشایی از ایشان خواستم که حوصله کند و وجدانش را به قضاوت بگیرد که آیا من شایسته این تهمتها و بیادبیها بودم؟! خلاصه ایشان تمام ماجرا را یک سوءتفاهم بزرگ قلمداد فرمود و پیشنهاد دیدار امشب را داد. در دفترم منصورخان مجددا سوگند خوردند که هرگز قصد توهین نداشته و ماجرا صرفا سوءتفاهم بوده است و نیز از برخوردشان با مصطفی برای پاک کردن پستهای کذایی فرمودند.
همچنین از مصائب البته شیرین سید جواد عزیز از زیارت عاشورا خواندن بر بستر مرتضی تا کاتالیزور مذهبی مراسم شدن و نیز از چکهای شخصی برای داربستهای بهشت زهرا تا صدور مجوز ارشاد با وساطت سیدجواد سخن به میان آمد و اعتماد قلبی خانواده به ایشان و عدم مطالبه حتی یک ریال توسط جناب هاشمی عزیز.
خلاصه همگی مطمئن بودیم که ادامه این روند درشان طرفداران نازنین مرتضی نبوده و وضعیت پیش آمده خواسته قلبی هیچ کس نیست. بنابراین همانطور که قبلا هم گفته بودم، تمام راشها را تقدیم عموی محترم کردم و از سید جواد بابت نام بردن از ایشان در متن نامه بدون تماس با خودش حلالیت طلبیدم.
منصورخان هم مجدداد تاکید کردند که تمام عواید فروش دی وی دی خانواده خاص صرف امور خیریه خواهد شد و جناب هاشمی ریالی از این ماجرا سهم نمیبرد. راستش را بخواهید تمام مدت به این فکر میکردم که چگونه تهمت به آن بزرگی را ببخشم و لبخند بزنم؟
چگونه هجوم دور از مروت عدهای البته کم که در اثر جوگرفتگی با هوای تهمت و افترا کمر به تاراج آبروی من بسته بودند را فراموش کنم و لبخند بزنم؟ اما مرتضی برایم عزیزتر از این حرف هاست و طرفدارانش یک دنیا ارزش دارند. بهای آنها خیلی بیشتر از غرور من است.
از طرف دیگر مردی که روبرویم نشسته بود حداقل بیست سال از من بزرگتر بود و قسم میخورد که سوءتفاهم شده است. اصلا از همه چیز که بگذریم، با گریههای دختر سیدجواد چه کنم؟ یک دنیا به قطره اشک دختری معصوم نمیارزد… بهترین راه آن بود که چشمها را ببندیم و قلبها را باز… بهار بخشش سرسبزتر از زمستان کینه است. هر چند که قضای یکشنبه در عصر پنج شنبه به جا آمد اما امیدوارم طرفداران حقیقی مرتضی این هدیه را برای آرامش فضا و اعصاب از ما بپذیرند و مثل همیشه آرزو میکنم روح مرتضای عزیز قرین مهر الهی باشد.»