رنج سينماي ايران از نداشتن «قصه»

سي‌و‌سومين دوره جشنواره فيلم فجر در حالي خاتمه يافت كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان و منتقدان آثار اين دوره از جشنواره محل بحث و نقد فراواني دارد. گستره اين مباحث از كيفيت و نوع مديريت دبير جشنواره تا داوري و اهداي سيمرغ‌ها و محتواي آثار اين دوره از جشنواره را شامل مي‌شود. براي احاطه بيشتر نسبت به فضاي حاكم بر آثار و خود جشنواره نظر كارشناسان حوزه سينما را جويا شده‌ايم كه در ادامه مي‌خوانيد.


سعيد مستغاثي، منتقد و كارشناس سينما در گفت‌و‌گو با «جوان» با اشاره به اينكه فيلم‌هاي اين دوره از جشنواره به طور كلي از يك ضعف ساختاري رنج مي‌بردند، مي‌گويد: اغلب فيلم‌ها فاقد ريتم و عاري از كوچك‌ترين ساختارها و مؤلفه‌هاي سينمايي كه يك فيلم را به صورت سينمايي و استاندارد درمي‌آورند، بودند. فيلم‌ها به شدت كشدار و خسته‌كننده، تيپ‌هاي كليشه‌اي هزاران بار تكرار شده و بدون شناسنامه و هويت و همچنين قصه‌هايي كه بارها و بارها گفته شده بودند. امسال به دليل اينكه توفيق داشتم خارج از برج ميلاد و در سينما فلسطين همراه با قشرهاي مختلف مردم فيلم‌ها را تماشا كنم، مشاهده كردم مردم اغلب ناراضي بودند و به صورت كاملاً علني اظهار نارضايتي مي‌كردند و مي‌گفتند كه آثار امسال فاقد جذابيت و محتواي گيرا هستند و به غير از سه يا چهار فيلم، مابقي آنها نمي‌توانستند اصلا به عنوان فيلم سينمايي تلقي گردند.

تماشاي برخي از فيلم‌ها عذاب‌آور بود
مستغاثي در ادامه مي‌افزايد: علت چنين اتفاقي اين است كه اين آثار خارج از استانداردهاي مرسوم بودند و به نوعي تماشاي برخي از آنها عذاب‌آور بود و آدم تعجب مي‌كند كه جشنواره فجر چگونه چنين آثاري را قبول مي‌كند و اعتبار و كِرِديت جشنواره را زير سؤال مي‌برند؟! بالاخره جشنواره بايد يك اعتبار و ارزشي داشته باشد، نمي‌گوييم كه ما انتظار داشتيم يك شاهكار ببينيم، نه. ما مي‌خواهيم فيلم ببينيم، يعني كوچك‌ترين و حداقل‌ترين استانداردهاي سينمايي را دارا باشند. متأسفانه در اكثر آثار امسال آن حداقل استانداردها وجود نداشت و اغلب فيلم‌ها زير خط فقر استاندارد سينمايي بودند.

كيفيت آثار نسبت به سال گذشته بسيار پايين بود
محمدحسين نيرومند، كارشناس فرهنگي و مشاور وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در رابطه با سي‌و‌سومين دوره جشنواره فجر و كيفيت آثار آن اظهار مي‌دارد: جشنواره به واقع كارنامه يك ساله يا چندساله سينماي ايران است. در نتيجه عملكرد مديران ذي‌مدخل را بايد به نوعي در فيلم‌ها ديد، چه اينكه جشنواره برنامه نمايش فيلم‌هاست.

به نظر من اتفاقي كه در جشنواره امسال افتاد و جوايزي كه اعطا شد نشان داد كه كيفيت جشنواره امسال چگونه است! اگر ما بهترين فيلم جشنواره را كه همان «رخ ديوانه» است، ببينيم متوجه خواهيم شد كه قد جشنواره امسال چندان بالا نرفته است كه بهترين فيلمش چنين اثري مي‌شود. اين نشان مي‌دهد كه در طول سال گذشته تلاش جدي براي توليدات كيفي انجام نشده و كارها به گونه‌اي نيست كه بتوان گفت جشنواره و آثارش نسبت به سال‌هاي گذشته يك گام به پيش محسوب شود. من كارها را كه ديدم به اين نتيجه رسيدم كه در مجموع كيفيت آثار نسبت به سال گذشته بسيار پايين بود. حتي اين فرصتي كه براي جوان‌ها مهيا شده بود، اين جوان‌ها نتوانسته بودند از آن به خوبي استفاده كنند و به هر حال اتفاق جديدي نيفتاد كه بتوان نسبت به آينده سينما خوش‌بين و اميدوارتر شد.

نيرومند در رابطه با كيفيت مديريت جشنواره نسبت به دوره‌هاي قبل با تأكيد بر اينكه مديريت جشنواره كار بسيار سختي است، خاطر نشان مي‌كند: به نظر من برگزاري جشنواره با توجه به اقتضائات جامعه كار خوبي است اما مديريت توليد فيلم كه در طول سال انجام مي‌گيرد، ضعيف است. لازم است كه اين دو مقوله را از هم جدا كنيم. ما بايد در طول سال تلاش بكنيم كه آثار ارتقا پيدا بكنند و آثاري كه مشكل دارند اجازه ندهيم به مرحله توليد برسند كه بعد به مسائلي مثل مميزي و… برسند، اين همان كاري است كه ظاهراً انجام نمي‌گيرد.

به نظر مي‌رسيد نوع فيلم‌هاي امسال و فضاي حاكم بر جشنواره، به شكلي مديريت شده كه اتفاق خاصي نيفتد و به تعبيري همه چيز آرام و خنثي باشد. مشاور وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در اين‌باره اظهار مي‌دارد: متأسفانه مديريت فرهنگي ما نهايت تلاشش اين است جلوي پسرفت فرهنگي را بگيرد. تلاش اين مديران در واقع سنگ گذاشتن براي جلوگيري از پسرفت فرهنگي است. وقتي فيلم‌هاي جشنواره را تماشا مي‌كنيم، بدن آدم از تصوراتي كه جوان‌ها نسبت به جامعه خودشان دارند يا تحليل‌هاي بسيار غلط و كودكانه‌اي كه از جامعه ارائه مي‌دهند يا انديشه‌هايي كه دربست در اختيار ديگران هست؛ مي‌لرزد. فضاي فرهنگي كشور خيلي بي‌در و پيكر است كه چنين اتفاقاتي در آن مي‌افتد.

«قصه» سانتريفيوژ سينماست
سيدمحمدرضا حسيني كارشناس و منتقد سينما، درباره جشنواره فجر مي‌گويد: در رابطه با مديريت و امثالهم هيچ نظري ندارم چون تغيير محسوسي را احساس نكردم و معتقدم كه نه گامي به جلو بود و نه به عقب، روالي كه در گذشته وجود داشت امسال هم جريان داشت. اما در مورد محتواي آثار چند خطر جدي را براي سينماي ايران بنده احساس كردم. اولين آنها كه خطر بسيار بزرگي است، نداشتن قصه در فيلم‌هاي جشنواره بود. بي‌داستاني در جشنواره امسال بيداد مي‌كرد. فيلم‌هايي كه عمده‌شان آغاز نمي‌شدند يا اگر آغاز مي‌شدند به پايان نمي‌رسيدند. فيلم‌هايي كه با توجه به روند فيلمنامه‌هايشان بعضاً مي‌توانستند تا بي‌نهايت ادامه داشته باشند.

حسيني در ادامه تأكيد مي‌كند: البته بعضي آثار مثل روباه داراي حداقل قصه بودند و من به اينجا رسيدم كه به اين حداقل بسنده كنم. به اعتقاد من سانتريفيوژ اصلي سينما و آنچه موجب غني‌سازي و حركت به جلوي سينما تلقي مي‌گردد، قصه است. شما اول بايد جذابيت ايجاد و مخاطب را ترغيب به نشستن بكني، بعد براي او شروع به قصه‌گويي كني؛ اين كار در سينماي ايران و اين دوره از جشنواره اتفاق نيفتاد.

نمايش شوي شبه‌شيطان‌پرستي!
اين كارشناس سينما خاطرنشان مي‌كند: مشكل ديگري كه جاي تأمل دارد اين است كه من معتقدم روشنفكري نسل سوم طي دو سال گذشته متولد شد و امسال اين روشنفكري نسل سومي يك بروز عيني و واقعي داشت. آن هم نوعي بي‌پروايي و سياه‌نمايي‌هاي اغراق شده كه نوعش خيلي بدتر از سطح روشنفكرهاي نسل اول است كه در جريان سينماي انقلاب اسلامي مشاهده مي‌شد.

من معتقدم آثاري كه اين آقايان امسال ساخته بودند تحت هيچ حالتي حتي يك پلانش نيز توسط طيف روشنفكر نسل اول انقلاب هم ساخته نمي‌شد. مثلاً فيلمي مثل تماشاي «اعترافات ذهن خطرناك من» مانند اينكه شما يك شوي شبه‌شيطان‌پرستي را يك ساعت و نيم‌نگاه بكني! يكساعت و نيم تماشاي چنين چيزي براي علاقه‌مندان غربي به دگرانديشي هم غيرقابل تحمل است، چه برسد به مخاطب ايراني!

محمدرضا رضاپور، مستندساز و فعال عرصه سينمايي در رابطه با كيفيت آثار اين دوره از جشنواره با اشاره به اينكه جشنواره‌ سي‌وسوم، بي‌شك تبلور سياست‌هاي يك‌ساله‌ سازمان سينمايي تحت مديريت دكتر ايوبي است، مي افزايد: جايي قاطبه‌ آثار به سمت توليدات هنري و تجربي اروپايي سير مي‌كند و اين بي‌توجهي به مخاطب به جايي رسيده است كه بايد به جاي واژه‌ «هنر و تجربه» از عنوان «ضدمخاطب» براي يادآوري برخي از آثار استفاده كرد.

آثاري كه در تضاد كامل با شعار اعلام‌شده از طرف دبير جشنواره مبني بر اكران موفق در سال 94 است و به سالي مي‌ماند كه بهارش بوي خزان مي‌دهد. سيطره‌ فيلم‌هاي ضد روايت، ضد قصه، كند و افسرده، مملو از آدم‌هاي بدون هويت و شناسنامه و البته پشت ‌كرده به فرمول‌هاي رايج ارتباط با مخاطب عام مثل داشتن «هپي‌اِند» يا «قهرمان كنش‌گر»، شايد بيش از هر دوره‌ ديگري خود را به رخ بينندگان بيروني مي‌كشيد.

رضاپور اظهار مي‌دارد: البته اين جشنواره هم از حادثه و پديده و استثنا خالي نبود و در اين بين بودند آثاري كه خلاف عادت عمل كردند و مي‌توانند تك‌ستاره‌هاي اكران سال آينده باشند. همان‌هايي كه برخي با بدسليقگي از داوري‌ها باز ماندند و برخي هم به تبعيت از فرمول رايج «نجات در لحظه‌‌ آخر»، در اختتاميه به كمك برگزاركنندگان آمدند و آبروي جشنواره را خريدند؛ اتفاقاتي مثل «روباه»، «ايران برگر»، «مزار شريف»، «نزديك‌تر» و…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + هجده =

دکمه بازگشت به بالا