آنقدر این ظرفیت را جدی نگرفتیم تا به تهدید تبدیل شد/ منتظر عواقب غفلت از نمایشگاه کتاب دهلی و ور رفتن با نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم باشید!
مجله فرهنگی هفت راه – گروه کتاب: حوزه تمدنی زبان فارسی ظرفیتی را پیش روی مدیریت فرهنگی ایران قرار داده بود که بیتوجهی به آن نه تنها موجب هرز رفتن این ظرفیت، که حالا باعث تبدیل شدن آن به تهدید شده است.
همزبانی مردم ایران، افغانستان و تاجیکستان و همچنین رواج کم و بیش زبان فارسی در چند کشور دیگر، این امکان را برای ایران فراهم مینمود تا با حذف بسیاری از هزینههای مادی و زمانی، بتوانند به تبادل فرهنگی با این کشورها و تاثیرگزاری بر شاخصهای فرهنگی آنها اقدام کنند. ارسال محصولات فرهنگی اعم از کتاب، مجله، فیلم، نرمافزار و… به این کشورها از سوی ایران میتوانست بدون نیاز به ترجمه انجام پذیرد. این بدین معنی بود که ایران میتوانست در زمانی کمتر و با صرف هزینهای بسیار کمتر از سایر کشورها بازار فرهنگی افغانستان و… را تسخیر کند.
از سوی دیگر بسیاری از مجموعههای فرهنگی انقلابی بودند که در صورت تسهیل شرایط میتوانستند بصورت مردمی و بدون نیاز به انداختن بار اجرایی به دوش دولت، نسبت به این کار اقدام کنند و محصولات فرهنگی جبهه فرهنگی انقلاب را در کشورهای حوزه تمدنی زبان فارسی توزیع نمایند.
اما حالا کشورهای متخاصمی که خیلی بیش از ایران باید برای حضور در بازارهای فرهنگی افغانستان هزینه کنند، توانستهاند به این هدف دست پیدا کنند و اهمال مدیران فرهنگی ایران نه تنها باعث از بین رفتن این ظرفیت، که موجب تبدیل آن به یک تهدید شده است.
طبق گزارشی که سایت تابناک منتشر کرده، یش از این عنوان شده بود روزانه 5 کامیون کتاب قاچاق به افغانستان قاچاق میشود که در هر سال بیش از 1800 کامیون کتاب قاچاق است که آماری بسیاری نجومی و عجیب است و اگر فرض را بر این بگذاریم که هر کامیون تنها پنج هزار نسخه کتاب را حمل میکند، عدد نجومی 9 میلیون نسخه بدست میآید!
در واقع همان چیزی که در بالا گفته شد دلیل ایجاد این جریان قاچاق کتاب از ایران به افغانستان بوده است. حال آنکه ایجاد یک مجرای صحیح و قانونی باعث میشد تا رفع عطش بازار این کشور به کتب ایرانی، با قوت گرفتن اقتصاد بازار نشر ایران همراه باشد. اما این اتفاق نیفتاد تا بعد از مدتی حالا روند قاچاق معکوس هم بشود! ماجرای قاچاق یک کتاب مبتذل به ایران از افغانستان که جدیدا بسیار خبرساز شده است از شواهد این امر است.
حالا اگر دست و پا زدن مدیران فرهنگی برای حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت که اصلاً زمین بازی ما نیست و غافل شدن از نمایشگاههایی مانند نمایشگاه کتاب دهلی که -از نظر نوع برگزاری و شباهتش با نمایشگاه کتاب تهران و همچنین علاقه مردم هند به ادبیات و فرهنگ ایران- میتواند با مزیتهای نسبی ما همخوانی بیشتری داشته باشد، را هم به این مورد اضافه کنیم، آینده نه چندان روشن حاصل از فعالیتهای مدیران فرهنگی را میبینیم؛ مدیریتی که هر دولتی هم سر کار باشد، عکس گرفتن در نمایشگاه فرانکفورت و پز دادن با توهم حضور در بازار جهانی کتاب را به ارتباط موثر با بازارهای چند صد میلیونی کتابخوانهای علاقهمند به ادبیات فارسی و فرهنگ ایران ترجیح میدهد. و جالب آنکه هر سال هم به محض برگشتن از فرانکفورت، دستهای خالیاش را از خجالت در جیب میکند و برای فرار از پاسخگویی بهانههای مختلفی مثل کپی رایت و… میتراشد.