اگر شيار 143 نبود
فیلم «شیار ۱۴۳» دومین فیلم سینمایی نرگس آبیار پس از «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند»، هرچند همچنان با محوریت زنان پیش میرود، اما بستر مستندِ جنگ، شرایط خوبی را برای این کارگردان فراهم کرد تا بُعد «مادری» زندگی یک زن در زمان دفاع مقدس را به تصویر بکشد به گونهای که فیلم مورد تحسین اکثر منتقدان و مخاطبین سینمای ایران قرار بگیرد.
این فیلم در مدت زمان حدود ۴ ماه اکران، بیش از دو میلیارد و هشتصد میلیون تومان فروش کرد که نشان میدهد همچنان فیلمی با موضوع دفاع مقدس اگر خوش ساخت باشد (و البته با تبلیغات خوبی هم همراه شود)، مورد اقبال عمومی قرار میگیرد.
یک مادر عاشق
اُلفت (با بازی مریلا زارعی) مادری است که در جوانی همسر خود را از دست میدهد و خود با کمک مادرش، فرزندانش را بزرگ میکند. او پسری به نام یونس (با بازی سامان صفاری) و دختری به نام فردوس (با بازی گلاره عباسی) دارد که در یک منزل روستایی در سرچشمۀ مس در استان کرمان زندگی میکنند. الفت که فرزند پسرش را عاشقانه از همان کودکی دوست دارد، مصداق خیلی از مادرهای ایرانی است که پسرشان را در نسبت با دختر خود، تمام زندگیشان میدانند. نفس خود را به نفس او میبندند و خود را تنها مامور محافظت از او میدانند و اگر کوچکترین اتفاق برای پسرشان بیافتد، تمام رنجهای عالم بر دلشان مینشیند و اشک، خوراک روزانه دیدگانشان میشود. علاقۀ شدید الفت به یونس، رونوشتی دقیق از تعداد پرشماری از خانوادههای ایرانی است.
شروع یک ابتلا
یونس که به جوانی رعنا تبدیل شده به همراه چند جوان روستای خود به سمت مبارزه با دشمن متجاوز بعثی میرود. این اقدام بیخبر یونس باعث میشود که اولین لرزهها بر کاخ علاقه الفت بیافتد.
از همان زمان بیتابیهای مادر به دلیل وابستگی شدید به پسر شروع میگردد که در حقیقت وعده خداوند مبنی بر ابتلا به مال و فرزند انسانها برای الفت آغاز شده است: «و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.» (سوره انفال آیه ۲۸) و همچنین: «و بیتردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از همسر و فرزند] آزمایش میکنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.» (سوره بقره آیه ۱۵۵)
۱۵ سال انتظار تا پیروزی بر ابتلا
الفت بیتابی را به انتظار تبدیل میکند؛ حتی با وجود دخترش فردوس «انتظار برای یونس» همدم صبح و شامش میشود و او به هیچ چیز جز بازگشت پسرش فکر نمیکند. او از خدا بازگشت فرزندش را میخواهد، در واقع فرزندی که او را متعلق به خود میداند نه برای خدا!
سالها گذشته و همه مشغول زندگی خود هستند و عدم حضور یونس عادی شده اما نه برای الفت. حتی از رادیویی که به کمر خود بسته تا از رادیو عراق نام فرزندش را بشنود خسته نشده است. تا اینکه پس از ۱۵ سال یونس به خواب مادرش میآید و با او حرف میزند؛ یونس از مادرش میخواهد تا این وابستگی و علاقه به خود را ذبح کند تا هر دو سبک و آرام شوند…
الفت با باز کردن رادیو از کمر در واقع محبت بیش از اندازۀ خود را از روح خود باز میکند و پاداش این رهایی را که بازگشت فرزندش به او است، پس از ۱۵ سال دریافت میکند.
زندگی ادامه دارد…
قصه شیار ۱۴۳ تنها رنج مادری شهید نیست، بلکه این فیلم رشد معنوی زنی را نشان میدهد که در جوانی سر زنده و فعال به کار خانه و تربیت فرزندانش با عشق مشغول است، اما همین عشق فرزند، ابتلایش میگردد؛ این آزمون الهی که با صبر، شکیبایی و زنده نگاه داشتن امید همراه است، الفت را که با پرورش غم دوری یونس درگیر است، به زنی پخته و آرام تبدیل میکند و شرایط آرام آرام بزرگ شدن روح او را نیز موجب میگردد. زنی که در عین تسلیم در برابر رضای خدا، درک موقعیت و رضایت از فرستادن تنها پسرش به جبهه، وجوه والای انسانی و مادری را از یاد نبرده و همین ویژگی است که به تصویر او بعد میبخشد و دلشورهها، غم و شادیهای لحظهای و در نهایت سکوت و پناه بردنش به انتظاری بیکلام را تبدیل به واقعیترین کنش یک مادر میکند.
در مجموع میتوان اینگونه بیان کرد که «شیار ۱۴۳» توانسته به زیبایی مخاطب خود را با الفت همراه کند و همذات پنداری با دغدغه «انتظار» الفت به خوبی محقق شود؛ نکتهای که نشان میدهد فیلم تاثیر خود را از جهت وجود آزمایش الهی در رابطه با تعلقات زندگی گذاشته است؛ قصهای که تا آخرین لحظۀ زندگی با ما همراه خواهد بود…