ببعي را به «هنر و تجربه» دعوت كنيد!
مجله فرهنگي هفت راه – مهدي خانعليزاده: درباره گروه سينمايي «هنر و تجربه» قبلا چيزي نوشتهام و نظرم را درباره اين اقدام عجيب، خندهدار و تاسفبار بيان كردهام. الان هم قصد ندارم تكرار مكررات بگويم و فقط ميخواهم شما را به دو مونولوگ تاريخي از شخصيت دوستداشتني «ببعي» در مجموعه كلاه قرمزي ارجاع بدهم.
– يه پايان تلخ بهتر از يه تلخي بيپايانه. شهاب! شهاب! من يه خيار خوردم تهش تلخ بود!
(در حال گفتگو با سيد شهابالدين حسيني درباره سينما)
– ابر! ابر! الان پتوي من پايانش بازه!
(در حال گفتگو با صابر ابر و تمسخر فيلمهايي با پايان باز)
به نظرم اين دقت و هوشمندي ببعي در تفسير دقيق آنچه واقعا در ذهن سينماگران شبهروشنفكر ايراني ميگذرد، شايسته تقدير است و مسئوليني كه نسخه اختصاص يك گروه سينمايي براي فيلمهاي سياه، غيرجذاب، حوصلهسربر و اعصاب خردكن را پيچيدهاند، بايد از ايشان براي حضور دائمي در جلسات اكران عمومي گروه هنر و تجربه به صورت رسمي دعوت كنند تا اينچنين شاهد شكست سنگين در گيشه و عدم اقبال عمومي نباشند.
چقدر واقعا این مطلب مفید و فاخر بود. با این مطالب سطح بالا دارید یه کاری می کنید دیگه هیچوقت هفت راه رو باز نکنیم.
میشه گفت با این مطالب فوق العاده فخیم دیگه گندشو درآوردید
هنوز خيليها درك نكردهاند كه نوع جنس فيلمهاي هنر و تجربه براي شكست نخوردن در گيشه و جلب «اقبال عمومي» نيست. مگر همة نمايشهايي كه بر صحنه ميروند و برخي در شبهاي اجرا بيست تا سي تماشاگر دارند به خاطر «شكست سنگين در گيشه» بايد معدوم شوند؟ يا مثلاً آيا گالريها مخاطب و بازديدكنندة ميليوني دارند؟ عجيب است اقدام مفيدي كه براي اولين بار در كشور آغاز شده، با چنين تعبيرهاي كجوكولهاي روبرو ميشود.
هنوز خيليها درك نكردهاند كه نوع جنس فيلمهاي هنر و تجربه براي شكست نخوردن در گيشه و جلب «اقبال عمومي» نيست. مگر همة نمايشهايي كه بر صحنه ميروند و برخي در شبهاي اجرا بيست تا سي تماشاگر دارند به خاطر «شكست سنگين در گيشه» بايد معدوم شوند؟ يا مثلاً آيا گالريها مخاطب و بازديدكنندة ميليوني دارند؟ عجيب است اقدام مفيدي كه براي اولين بار در كشور آغاز شده، با چنين تعبيرهاي كجوكولهاي روبرو ميشود.