نداشتن ویترین برای کتابهای انقلابی دردناک‌تر است یا نداشتن عقل!

مجله فرهنگی هفت راه – محمدرضا شهبازی: دو بار راسته کتابفروشی‌های خیابان انقلاب را با دقت و سر فرصت و با حوصله طی کرده‌ام و چند دقیقه‌ای را برای بیشتر مغازه‌ها وقت گذاشته‌ام.

یکبار چند روز مانده به انتخابت ریاست جمهوری سال 88 بود. رفقا خارج از فضای ستاد انتخاباتی زحمت کشیده بودند و برای نامزد مورد نظرشان کتاب خاطراتی آماده کرده بودند و می‌خواستند بفروشند. آنها دوست نداشتند که این کتاب هم مثل سایر اقلام تبلیغی ستادها رایگان داده شود و احتمالا یکی در میا خوانده نشود و بریزد زیر دست و پا. می‌گفتند برای کتاب باید پول خرج شود تا قدرش دانسته شود و خوانده نشده به تاریخ نپیوندد.

زحمت تولیدش را بقیه کشیده بودند و قرار بود کار فروشش را من انجام دهم. چند تایی را برداشتم و از خود میدان انقلاب شروع کردم به سمت شرق. وارد کتابفروشی‌ها می‌شدم و توضیح می‌دادم و می‌خواستم که کتاب را بصورت امانی قبول کنند و بعد از مدتی هرچقدر فروش رفته بود، تسویه کنیم. اما شاید کلاً یکی دو فروشگاه کتاب را قبول کردند، چه برسد که بگذارند پشت ویترین. بقیه به بهانه‌ها مختلف ردمان می‌کردند و معلوم بود که دلشان با این کتاب نیست. حال آنکه کتاب بفروشی بود و همان یکی دو فروشگاه در همان چند روز خوب فروختند.

اینجا اولین باری بود که خیلی درست و درمان و از عمق جان فهمیدیم ویترین نداشتن یعنی چی!

یکبار دیگر هم با همین دقت این راسته را طی کردم و ویترین کتابفروشی‌ها را موشکافانه برانداز کردم. دو سه سال گذشته بود. برای هفته‌نامه‌ای می‌خواستم گزارشی بنویسم از وضعیت ویترینهای کتابفروشهایی که هر کدام به نحوی دولتی بودند.

آن روزها در راسته انقلاب حداقل ده، یازده تا انتشارات دولتی فروشگاه داشتند. بعضی‌هایشان مثل صریر -که زمانی محل رجوع طیفی از کتابخوان‌های حزب اللهی بود- با تغییر رویه و اصرار به اینکه فقط کتابهای خود انتشارات را بفروشد، دیگر از رونق افتاده بود و کسی آنجا سری نمی‌زد. برخی دیگر هم که از آنطرف افتاده بودند و فقط تابلوی فروشگاه برای آن انتشارات بود و تویش همه چیز پیدا می‌شد. مثلا در فروشگاه «دفتر نشر فرهنگ اسلامی» انواع و اقسام کتابها درباره یوگا و بدنسازی و تناسب اندام و کمکهای اولیه و آشپزی و… به چشم می‌خورد. یا در ویترین فروشگاه «به نشر» که وابسته بود به آستان قدس رضوی کتابهایی مثل تافل، بوم شناسی و مدیریت حیات وحش، کلید روتوش عکس با فتوشاپ، آشپزی و شیرینی پزی و  «سوپ جوجه برای تقویت روح قرار داشتند.

بقیه هم کم و بیش همین حال و روز را داشتند.

البته الان اوضاع بهتر شده است و یکی دو تا فروشگاه جاندار سهم جبهه فرهنگی انقلاب از آن راسته است. اما این دو تجربه ثابت کرد که نداشتن ویترین همانقدر واقعیت دارد که نداشتن عقل و توان مدیریت کتابفروشی توسط بیشتر نهادها و انتشارات‌های فرهنگی دولتی!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − هشت =

دکمه بازگشت به بالا