نمونه کاملی از آنچه «شعر زرد» مینامیم/ ابتذال ادبی و محتوایی در اوج!
مجله فرهنگی هفت راه – گروه کتاب: جریانی که دهه اخیر، جدی ترین و محسوس ترین برهه حضور آن بوده و میتوان آن را ” شعر زرد ” نامید که طبیعتاً مولود نامبارک ” ناشران زرد ” است، مسبب تولید انبوه آثاری شده که چه از لحاظ محتوا و چه از حیث فنی و کیفیت ادبی به شدت مبتذل هستند.
از عوامل رشد این نوع از شعر در میان مخاطب و محافل شعر، میتوان به ازدیاد شاعران فعال در فضاهای مجازی اشاره کرد که نه تنها سخنانشان در حد همان فضاست بلکه سلیقه مخاطب را هم نازل میکنند و مخاطب امروز به قدری با این دست از نوشتهها مواجه شده که گمان میکند تعریف شعر همین است و همین باعث میشود که کم کم فخامت و ابهت شعر از خاطرش فراموش شود و فکر کند که اگر شاعر همین باشد همه شاعر هستند؛ این حرف عامیانهای است که این روزها بسیاری از محافل شعری و به تدریج در فضای مجازی هم سر زبان هاست.
این نوع از ” تولیدات زرد ” در قالب یا موضوع خاصی هم نیست و دامن گیر همه اقسامِ شکلی و موضوعی شعر شده است.
یکی از این ” کتابهای زرد ” منتشر شده ” سکته سوم ” از ” غلامرضا بروسان ” است که هم از حیث محتوا و هم از نظر فنی جای بحث دارد.
این کتاب شامل پنجاه و سه غزل، سی و چهار رباعی و پنج ترانه است که خود اینها خصوصاً غزلها حتی از لحاظ سلامت و استاندارد ساختاری دچار چالش هستند.
مثلاً در بخش غزلها، غزل سه بیتی و حتی دوبیتی دیده میشود که از لحاظ عروضی و تعریف ساختمانی غزل، اصلاً شامل غزل نمیشود چون غزل از نظر ساختار نباید کمتر از چهار بیت باشد و یا غزلی دیده میشود که مطلع آن مقفی نیست در صورتی که هم قافیه بودن بیت اول در غزل از الزامات ضروری این قالب است.
عمده این کتاب از لحاظ محتوا و ادبیت کاملاً نازل است؛
دختری در غروب می رقصید
خودمانیم خوب می رقصید
ما ولی از نگاه خسته شدیم
او ولی نه بکوب می رقصد
دامنش چین مهربانی داشت
در شمال و جنوب می رقصید
سایه اش را کنار ما انداخت
بر اجاقی که چوب می رقصید
هر مخاطب فهیم و ادب شناسی می داند که شعری در این فضا را پیش پا افتادهتر از این نمیشود سرود.
شاعر در بیت اول هیچ ارتباط منطقی بین دو مصراع ایجاد نکرده است،واژه ای مثل غروب جز اینکه نقش قافیه شدن با خوب در مصراع دوم بیت را بازی کند هیچ دلالت هنری برای حضور در این نقطه ی شعر ندارد و حتی نمیتوان وجودش را به عنوان قید زمانی توجیه کرد چون هیچ وجه تسمیه و نخ ارتباطی بین آن و چیز دیگری در بیت وجود ندارد.
در بیت دوم هم هیچ ردپایی از شاعرانگی را نمیتوان مشاهده کرد و باز هم جملهای نازل و پیش پا افتاده و عاری از هرگونه هنرمندی است.
در بیت سوم با اینکه شاعر با اندک هوشمندی و دقتی میتوانسته با ” چین ” و یا ” چین دامن ” یک مضمون آرایه محور خلق کند و یا دست کم یک بازی لفظی و زبانی سطحی ایجاد کند ولی یک بیت کاملاً تهی مایه ساخته است که چیزی جز ضعف تألیف و یا به تعبیر صریحتر، فقدان تألیف سراینده را بازگو نمی کند.
در بیت آخر هم شاعر گویا تصمیم به ایجاد یک فضا و تصویر را داشته است که از پس آن برنیامده و مخاطب به طور منطقی هیچ تصویری را از بیت دریافت نمیکند مگر اینکه بخواهد با ذهن خود تصویر را اصلاح و یا بازسازی کند و نزدیک ترین برداشت صوری خود را از بیت بپذیرد.
در مواردی هم شاعر ابتذال محتوایی و فنی را به اوج خود میرساند که حاصل آن می شود این بیت ؛
هر طور میل توست،ولی نیست،لب بده
یک اشتباه ساده..به این بی ادب بده…
مصراع اول که نه تنها به طور کلی از کوچکترین شاعرانگی هم خالی است بلکه یک مفهوم معمولی را هم به ذهن متبادر نمیکند و غیر از پُر کردن وزن هیچ حرکت مفیدی را در جهت شعریت اثر انجام نداده است و مصراع دوم هم که مکشوف و عریان است و به ناچار باید از کنار آن گذشت.
http://www.ketabestan.ir/news/1394/04/07/index.html:id=2872
http://www.ketabestan.ir/news/1394/04/07/index.html:id=2872