«عصر یخبندان»؛ آنارشیسم در پوسته عدالت

مجله فرهنگی «هفت راه»- محمد الیاس قنبری: عصر یخبندان گذشته از عنوان بدبینانه خود، فیلمی نسبتاً خوش ساخت است که همه عناصر لازم برای روایت یک قصه را دارد. و همین نکته است که آن را شایسته نقد شدن می کند. قهرمانی رابین هودی که خلاف های خرد می کند ولی با خلاف های بزرگتر مخالفت می کند. برای دوستان خود دل می سوزاند و سعی دارد تا برای آنها شغلی دست و پا کند و آنها را از افتادن به وادی فروش مواد مخدر و اعتیاد برحذر دارد و دست آخر نیز همین قهرمان، ضد قهرمان را با فروبردن چاقویی در گلو از پای در می آورد. برای ساده فهم کردن یک روایت می توان با پیدا کردن دو قطب قهرمان و ضدقهرمان جایگاه بقیه عناصر کنشگر در روایت را بازیافت. سایر شخصیت های فیلم یا قربانی اند و یا در نسبتی که با قهرمان (وضد قهرمان) دارند هویت می یابند.

posterasreyakhbandanmahtabkeramati

علی الظاهر به غیر از دختری که نامزدش به واسطه استعمال بیش از حد مواد مرده است و با قهرمان فوق الذکر همراهی می کند باقی کاراکترها همگی یا قربانی اند یا در معرض قربانی شدن. شاید این در معرض قربانی شدن با نمای پایانی فیلم و با pov عروسک عصر یخبندان بیشتر قابل لمس باشد. نمای پایانی عصر یخبندان و تماشای دنیا از طریق عروسکی که به آینه اتومبیل آویزان است فیلم مصطفی کیایی را مبدل به فیلمی مأیوس و بدبین می کند. بدبینی عصر یخبندان از جنس هشدار و تحذیر نیست و هیچ راه حلی جز تجسس و کارگذاشتن دوربین و ضبط صوت برای رفع تردیدها و بددلی ها پیشنهاد نمی کند. تجسسی که به قول صریح قرآن از آن نهی شده ایم.

خرده جذابیتی که محتوای فیلم برای مخاطب دارد را باید در همین اشارتی جست که به مفهوم عدالت دارد. ولی کارگردان از علاقه مخاطب به عدالت سواستفاده می کند و او را به تماشای گناه تجسس، قتل، خودسری و تعلیق های شهوانی برای پی بردن رابطه زن شوهر دار و آقازاده می نشاند.

گذشته از مفاهیمی که فیلم القا می کند یعنی یأس و بدبینی و تجسس و دست به چاقو شدن برای انتقام، به لحاظ فرم نیز عصر یخبندان دچار نارسایی هایی است. هیچکدام از شخصیت ها به درستی به مخاطب معرفی نمی شوند. مخاطب نمی فهمد که انگیزه رابین هود! قصه برای این همه توانی که برای تجسس و کشتن آقازاده! می گذارد از کجا آمده است؟ آقازاده فیلم نیز شاید بدترین شخصیت پردازی در میان سایر شخصیت ها را دارد. تنها چیزی که از او می دانیم این است که در خیابان فرشته خانه دارد و بر ماشین های گران قیمت سوار می شود. اینکه چرا شخصیت زن فیلم (با بازی مهتاب کرامتی) آلوده به مصرف شیشه شده و با شخصیت آقازاده سرو سر پیدا کرده نیز مبهم است و اینکه همسر او برای فهم علت تغییرات او نیاز به تجسس و کار گذاشتن ضبط صوت دارد نیز دچار همین مشکل است.

عصر یخبندان، عصری است که هیچ حاکمیت و قانونی در کار نیست و هیچ ارجاعی به حاکمیت و قانون لزوم و فایده ای ندارد. نه تنها در عصر یخبندان حاکمیت و قانون دور زده می شود بلکه به شکل موذیانه ای و به واسطه کلمه «آقازاده» تمام خباثت ها به همان حاکمیت حواله می شود. عدالتی که کیایی در خط ویژه و عصر یخبندان طرح می کند عدالتی است که شانه به شانه آنارشیزم می زند و این بدترین خیانت در حق مفهوم عدالت است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده + 17 =

دکمه بازگشت به بالا