تتلو، انرژی هسته‌ای، رپ، جریان موسیقی زیرزمینی، مدیریت فرهنگی و چند داستان دیگر!

امیر ابیلی: حالا، با خوابیدن گرد و خاکِ حرف و حدیث‌های مختلف در مورد موزیک‌ویدئو «انرژی هسته‌ای» امیرحسین مقصودلو(امیر تتلو)، و با دیدن حجم گسترده‌ی بحث‌های مرتبط با یک آهنگ از یک خواننده بدون مجوز، بعد از مدت‌ها و به همین بهانه، فرصت خوبی دست داده است تا بالاخره باب بحث در مورد کلیت موسیقی زیرزمینی- بدون مجوز، غیر رسمی- ایران- به‌ویژه موسیقی رپ- گشوده شود و بتوان فارغ از این مورد خاص در مورد نوع مواجهه با کلیت این جریان گفتگو کرد.

انرژی-هسته-ای-حق-مسلم-ماست-امیر-تتلو-620x330

یک: صورت مسئله

برای شروع بحث البته باید هم کمی از وضعیت فعلی موسیقی زیرزمینی ایران دانست و هم کمی به عقب بازگشت. نکته‌ی مهم این است که حجم بازخوردهای موزیک‌ویدئوی اخیر انقدر گسترده بود- شاید بیش ازهر محصول موسیقیایی دیگری در سال اخیر- که باعث شد توجه خیلی‌ها به مسئله‌ی «موسیقی بدون مجوز ایران» جلب شود و تعداد زیادی از کسانی که سال‌ها ساده‌انگارانه خود را به ندیدن بخش مهمی از «محصولات در دسترس مخاطبان بالفعل موسیقی» در ایران زده بودند و از کنار آن می‌گذشتند، دیگر نتوانند در مقابل این مسئله سکوت کنند و مجبور شوند دست به تحلیل و چاره‌اندیشی بزنند.

در این بین اما گرچه آهنگ «انرژی هسته‌ای» تتلو به دلیل خواننده‌اش و مماس شدن با پررنگ‌ترین بحث کشور با بازخوردهایی فراتر از حد انتظار روبه‌رو شد، اما درست برعکس کسانی که به اشتباه گمان می‌کردند- و می‌کنند- این میزان از دیده شدن و بحث مختص همین یک استثناست و شروع به تحلیل همین یک مورد خاص کردند، باید گفت این مشت نمونه‌ی خرواری بود از یک جریان پرمخاطب در موسیقی ایران که درست در کنار جریان موسیقی رسمی و مجوزدار، در طی سال‌ها مخاطبان پرشماری را به خودش جذب کرد و پایگاه مردمی مهمی ساخت، اما هیچگاه بصورت جدی مورد تحلیل قرار نگرفت و برای نحوه برخورد دستگاه رسمی فرهنگی کشور با آن چاره‌ای اندیشیده نشد، در حالیکه در تمام این سال‌ها مخاطبان بالفعل موسیقی، بدون توجه به مجوز داشتن یا نداشتن، همواره این محصولاتِ بدون مجوز را هم از همان کانالی که موسیقی‌های تائیدشده و مجوزدار را تهیه می‌کردند؛ یعنی اینترنت، تهیه می‌کردند و گوش می‌دادند.

دو: اشتباه محاسباتی

این عدم توجه به این جریان اما از آنجایی ناشی می‌شد که همواره رسانه‌ها و کارشناسان و مدیران، به اشتباه، موسیقی را نیز مانند محصولات دیگر هنری، از جمله کتاب و فیلم، متکی و وابسته به مجوزهای سیستم دولتی می‌دانستند و مکانیزم تولید و توزیع محصولات موسیقیایی را نیز مانند سیستم توزیع فیلم و کتاب و …. تحلیل و تفسیر می کردند.

این اشتباه محاسباتی هم در حالی رخ می‌داد که موسیقی ایرانی در طول بیش از یک دهه اخیر- از نیمه ابتدایی دهه هشتاد- داشت مکانیزم‌های توزیعی مستقل خودش را در اینترنت گسترش می‌داد و با گسترش اینترنت در کشور، ریسمان نیاز خودش به دولت را پاره می‌کرد، اتفاقی که به دلیل ذات موسیقی امکان‌پذیر بود و برای سینما و ادبیات خیر.

درست در همین سال‌ها هم موسیقی «رپ» بصورت طبیعی و کم‌کم بدون نیز به اخذ هرگونه مجوزی رشد پیدا کرد و صاحب چهره‌های شاخص و مخاطب ثابت شد. در عین حال، سیستم توزیع اینترنتی نیز پس از یک دهه انقدر گسترده شد که حتی خوانندگان مجوزدار و تائیدشده نیز برای دیده و شناخته شدن در میان عامه‌ی مخاطبان موسیقی و تبدیل شدن به «چهره» نیاز به توزیع آثارشان در این سیتم داشتند و باید به این ساز و کار تن می‌دادند.

پس، به مرور، خوانندگان ظاهرا زیرزمینی نیز به چهره‌هایی شناخته شده و مطرح تبدیل شدند. میزان دانلود هر اثر موسیقی در سایت‌های مختلف و شبکه‌های موبایلی- بی‌توجه به مجوز داشتن یا نداشتن اثر و خواننده- به بیش از چندمیلیون بار رسید و همزمان فروش آلبوم‌های رسمی به حداقل میزان خود رسیدند و به همین دلیل مجوز کنسرت‌ها شد تنها اهرم فشار دولت برای کنترل محتوای محصولات خوانندگان مختلف. کنسرت‌هایی که البته خوانندگان زیرزمینی نیز با سفرهای خارج از کشور و برگزاری کنسرت هاشان در خارج از ایران سعی در پر کردن خلاء آن نیز داشتند اما هیچگاه نتوانستند از قدرت این اهرم سیستم مدیریت دولتی بکاهند.

سه: حضور رسمی پدیده‌های غیررسمی

گفتیم که طی یک دهه گذشته به دلیل تبدیل شدن سیستم توزیع اینترنتی به مکانیزم اصلی پخش محصولات موسیقی در کشور، عملا تفاوتی در نوع مواجهه مخاطبان با موسیقی مجوزدار و بدون مجوز وجود نداشت و چهره‌های موسیقی زیرزمینی نیز- حتی آنها که هیچگاه تن به مهاجرت ندادند و به سیستم لس‌انجلسی ورود نکردند- به چهره‌هایی شناخته شده بین جوانان و نوجوانان تبدیل شدند.

نکته جالب ماجرا اما این بود که این چهره‌ها با وجود اینکه ظاهرا پدیده‌هایی «غیررسمی» و چهره‌هایی زیرزمینی محسوب می‌شدند و از سوی مدیریت فرهنگی هیچگاه جزو هنرمندان به حساب نمی‌آمدند، اما همواره به «رسمی»ترین حالت ممکن در رسانه‌ها و محافل هنری و غیرهنری ایران حضور داشتند. مصاحبه می‌داند، عکس جلد می‌شدند، در مورد اثارشان مطلب نوشته می‌شد، مطالب صفحه‌های شخصی‌شان در رسانه‌های رسمی انعکاس داشت، در مراسم‌های مختلف شرکت می‌کردند و در نهایت گاه حتی پایشان به مسائل سیاسی گشوده می‌شد و برخی کاندیداها سعی داشتند از شهرت‌ این چهره‌ها برای تبلیغ خود نیز استفاده کنند.

89

خوانندگان زیرزمینی روی جلد مطبوعات

wmjkqi6yyit92mxmcupy

عکس یادگاری حسن روحانی و گروه بروبکس

بنابراین در سال‌های اخیر تنها تفاوت خوانندگان زیرزمینی و خوانندگان بامجوز محدود شد به برگزاری کنسرت در داخل ایران و همچنین حضور در برنامه‌های تلویزیونی و جز این، خوانندگان زیرزمینی نیز به همان میزان شنیده می‌شدند و در رسانه‌ها مورد توجه بودند و بازخورد داشتند که چهره‌های دیگر.

چهار: واکنش «فعال» به جای «انفعال»

با این اوصاف لزوم تغییر رویکرد در مقابل موسیقی غیررسمی و به اصطلاح «زیرزمینی» ایران پیش از این نیز ضروری و لازم بود، اما ظاهرا به محصولی مانند موزیک‌ویدئوی «انرژی هسته‌ای» امیرحسین مقصودلو(امیر تتلو) نیاز بود تا تلنگری بر سکوت رسانه‌ها و کارشناسان بر این مسئله باشد و باب بحث در این مورد را بگشاید.

با این وجود اما حالا مسئله‌ی مهم این است که موسیقی زیرزمینی ایران- به‌ویژه جریان رپ فارسی- پر است از الفاظ رکیک و مفاهیم غیراخلاقی و همین الفاظ و مفاهیم هم کار را برای دادن حکم به توقیف یکسره‌ی آن راحت می‌کند. اما باید به این توجه داشت که موسیقی- برعکس ادبیات و سینما و …- با حکم به توقیف، متوقف نمی‌شود و این در تمام سال‌های گذشته ثابت شده است. جز این هم، حکم یکسره‌ی ممنوعیت، مسئله‌ای را که اساسا «اخلاقی» و در بسیاری موارد «هنری» است به بستری «سیاسی» منتقل می‌کند و کل موضوع ابعادی «سیاسی» می‌دهد، در حالیکه اصلا ماجرا از ابتدا «سیاسی» نبوده و نیست.

حالا، موسیقی زیرزمینی ایران ظاهرا انقدر «رسمی» شده است که حتی ارتش هم آن را به «رسمیت» شناخته است. خوانندگان غیرمجاز ایران حالا با مجوز نهادهایی غیر از وزارت ارشاد اهنگ و ویدئو می‌سازند، روی جلد نشریات می‌روند، با چهره‌های سیاسی عکس یادگاری می‌اندازند و به اندازه‌ی خوانندگان دیگر شنیده می‌شوند و انقدری طرفدار دارند که حضور غیررسمی یکی از جوانترین‌هاشان در یک شهرستان‌ و تجمع طرفدارانش می‌تواند تبدیل به یک گره شود.

با این‌همه اما طی سال‌های گذشته، مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی با پز برخورد مقتدارنه و به اسم توقیف، اما بصورت کاملا «منفعلانه» از کنار چنین ظرفیت و جریانی گذشته است و خود را به ندیدن زده است، درحالیکه می‌بایست از تمام اهرم‌های مدیریتی خود برای «هدایت» و «جهت‌دهی» به آن استفاده می‌کرد.

سوال اساسی این است؛ ایا بهترین راه مواجهه با این پدیده‌ و چنین پدیده‌هایی، چشم بستن و ندیدن کلیت آن است؟ یا «هدایت» و «کنترل محصولات»ش با همان اهرم مجوز و اجازه کنسرت؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت − یک =

دکمه بازگشت به بالا