چرا نویسندگانِ زن با نام مستعار مینویسند؟
در تاریخ ادبیات، زنانی که کتابهایشان را با نامهای مستعار چاپ کردهاند کم نیستند. البته پرحاشیهترین نمونۀ آن خواهران برونته بودند که با نام سه مرد کتابهایشان را چاپ میکردند.
به گزارش فارس، چرا برخی از نویسندگان زن نمیخواهند نام اصلیشان آشکار شود؟ پیش از هر چیز بهدلیل اینکه دیگر نمیتوانند بهراحتی قبل دربارۀ جامعهشان بنویسند. النا فرانته نویسندۀ مشهور معاصر نیز از این دسته است.
در مجلۀ نیویورک ریویو آو بوکز کلودیو گاتی، که روزنامهنگاری پژوهشگر است، مدعی شد هویت راستینِ النا فرّانته را آشکار خواهد کرد. فرّانته، نویسندۀ رمانهای پرفروش جنایی ناپلی، تا امروز ناشناسی پرآوازه است که از راه ایمیل مصاحبه میکند و فقط ناشرش هویت راستینش را میشناسد.
ماجرای فرّانته از جنبههای بسیاری یادآور شارلوت، امیلی و آن برونته است. خواهران برونته رمانهای خود بهنامهای جین ایر، بلندیهای بادگیر و اجارهنشین عمارت وایلدفل را در پوشش نامهای ساختگی و مردانۀ کارر، الیس و اکتن بل منتشر کردند. آنها نیز مانند فرّانته، برای حفظ حریم خصوصی و خودداری از ستارهشدن، با تخلص مینوشتند. فرّانته در مصاحبهای در ابتدای سال بیان کرد که خواسته با نام ساختگی بنویسد تا بتواند منحصراً بر نوشتن و راهکارهای آن متمرکز شود.
برونتهها با نام مردانه مینوشتند، چراکه رمانهای آنها به موضوعاتی میپرداخت که برای خوانندگان، در آغاز عصر ویکتوریایی، غیرزنانه بود: شور جنسی، هرزهنگاری، اعتیاد به الکل، آزار خانگی و خشونت. با این همه، منتقدان، به همان سرعت که برادرانِ بل را متهم به زنبودن میکردند، به همان اندازه هم از نوشتههایشان برای اثبات مردبودنشان استفاده کردند. آنها معتقد بودند دریوریها و سوءاستفادههای آقای روچسترْ مردانگی نگارشِ جین ایر را ثابت میکند، حالآنکه برانگیختگی روانشناسی و احساسات جینْ دستِ نویسندۀ زن رمان را رو میکند.
در آغاز، حتی ناشران کتب خواهران برونته نیز هویتِ ناگهانْ رسواشدۀ نویسندگانشان را نمیدانستند. آن زمان که ناشر آمریکایی اعلام کرد که هر دو رمانِ اگنس گری نوشتۀ آن برونته و بلندیهای بادگیر نوشتۀ امیلی برونته را یک نفر نوشته است، شارلوت و آن، برای اثبات هویت جداگانهشان، در سفری توفانی به لندن رفتند. آنچنانکه مشهور است، شارلوت توضیح داد که: «ما سه خواهر هستیم»؛ درحالیکه شارلوتْ زنبودنش را تاحدی پذیرفته بود، امیلی از شیوههای او دلگیر و همچنان مایل بود که نویسندهای مذکر بهنام الیس بل باشد. آن رمانها، بهمثابۀ نوشتههایی به قلم زنان، «زمخت» و «وحشیانه» به شمار میرفت که نویسندگان در آنها کمابیش جنسیتِ خود را زدوده بودند.
الیزابت گسکلِ رماننویس نیز، در بازی خانوادگیِ «حدس بزنید بلها واقعاً کیستند»، شرکت کرد. زمانی که حقیقت را کشف کرد، نامهای پیروزمندانه به دوستی نوشت که: «کارر بل (راستی! برای این راز چه مژده میدهی؟) زن است.» در پی مرگ زودهنگامِ شارلوت، گسکل در نگارش زندگی شارلوت برونته، بهشیوهای راهبردی او را دختری مؤمن و فداکار و رماننویسی خوشقریحه ترسیم کرد.
زندگینامۀ گسکل نیز آغازگر روندی بود که تا امروز خواهران برونته را رها نکرده است. او «شخصیتهای اصلی» و مکانها در رمانهای برونته را در دیار و جغرافیای مادری آنها در یورکشایر شناسایی کرد. از آن زمان تاکنون، رمانهای برونته از رهگذر زندگی نویسندگانشان خوانده شدهاند. این خوانشها تیزهوشی، خیالپردازی و مهارت ادبی خواهران برونته را نفی میکند.
منتقدانِ بسیاری، با یادآورشدنِ تمایل فرّانته به ناشناختهماندن و حفظ حریم، پژوهشهای گاتی را ناشایست دانستهاند. در روزگارِ دسترسیِ بیمانند به نویسندگان (از راه رسانههایِ اجتماعی و در جشنوارههای ادبی) که پنهانشدنِ همیشگی در گمنامی برای هیچ نویسندهای تصورکردنی نیست، احتمالاً روزی ناگزیر، هویت فرّانته آشکار شود.
خواهران برونته نسبتبه فرّانته کنترل بیشتری روی کسانی داشتند که رازشان را میدانستند. جورج هِنری لوئسِ منتقد، که بعدها شریک جورج الیوتِ نویسنده شد، در مکاتبه با کارر بل، چاپ جین ایر را ستود. اما زمانی که رمان دوم شارلوت به نام شرلی را بهعنوان کار یک زن نقد کرد و پس از اینکه فهمید او دختر یک کشیش است، عصبانیت شارلوت را برانگیخت. شارلوت با یادداشتی یکخطی و آتشین پاسخش را داد: «در برابر دشمنان از خودم محافظت میکنم، اما چون دوستْ دشمن است شکایت کجا برم؟»
ماجرای فرّانته پرسشهای مهمی را دربارۀ چگونگی خوانش و ارزشگذاری نویسندگی و تألیف زنان برمیانگیزد. فرّانته میگوید تاحدودی میخواهد خودش را از جامعۀ ناپل، که در رمانهایش دربارهشان مینویسد، محافظت کند، درست همانگونه که شارلوت برونته مایل بود، بدون ترس از شناختهشدن، دربارۀ کشیشِ یورکشایر بنویسد. شارلوت شکست خورد. مردم محلیِ هوئرث، با سرخوشی، برخی از شخصیتهای برگرفته از زندگی [روزمره] در شرلی را شناسایی کردهاند. رمانهای فرّانته نیز، در صورت شناسایی او و گذشتهای که قابلبررسی است، مستعد همان خوانش زندگینامهای و سطحیای هستند که آثار خواهران برونته مدتهاست بدان دچار است.
فرّانته تا به امروز کارهایش را، بهعنوان شخصیتی ادبی و ناشناخته، از قفسههایی که نامنصفانه برای زنان کنار گذاشته شدهاند، یعنی رمانس و عاشقانههای زنانه، دور داشته است. ارزیابیهای ژرفْ او را از زندگی و دوستیهای زنان جدیتر گرفتهاند. لیلی لوفورو، منتقد فرهنگی، معتقد است: «مستعارنویسیِ فرّانته هدیۀ او به خوانندگان است. او ما را از میل به کاستن آثارش به زنانگی، خانواده و زندگینامهاش در امان میدارد.»
رمانهایِ برونته در چاپِ نخستْ آزارنده و نوآورانه بودند، اما امروزه گاهی و تااندازهای نیز درنتیجۀ اقتباسهای سینمایی هالیوود از آنها، صرفاً خودزندگینامههایی عاشقانه به شمار میروند. با اینهمه، از زمان چاپ رمان زنِ دیوانه در اتاق زیر شیروانی، نوشتۀ ساندرا ام.گیلبرت و سوزان گوبار در سال 1979، در داوریِ رمانهای خواهران برونته بهعنوان نقدهای فمینیستی و در جایگاه آثار ادبی هوشمندانه، بازنگری شده است، گرچه این کار با گذشت صد سال از نخستین چاپ داستان برونتهها صورت گرفت.
چگونگیِ درک و برداشت از آثار النا فرّانته، احتمالاً پس از شناسایی نویسنده، هنوز روشن نیست. اما ماجرای خواهرانِ برونته نوعی هشدار است: هرگز چشمتان را از خودِ اثر برندارید.
این مطلب در پایگاه اطلاعرسانی موسسه ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.