اگر می خواهید روایت زوال خاندانهای قاجار را بدانید کتاب «آه با شین» مزینانی را بخوانید
در دنیای اطلاعات و رسانه با گسترش شبکههای مجازی گرایش به اطلاعات لحظهای و جذاب، شدت گرفته و روزبهروز کتاب مهجورتر میشود. در دل این سرعت جابهجایی اطلاعات، “کتاب” انسان را لحظهای مینشاند و او را وامیدارد که با طمأنینه و به دور از شتابزدگی، بیاموزد از بزرگان، از تاریخ و از هرآنچه که آموختنیست.
کتاب خواندن برای مردم جامعهای که طلب پیشرفت و تعالی دارند ضرورتیست اجتناب ناپذیر.
از اینروست که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان میافتم، قلباً غمگین و متأسف میشوم. این به خاطر آن است که در کشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلاً 10 برابر این میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد.»
پس هر چه کتاب بخوانیم کم است، چون کتاب خوب زیاد است؛ و ما هم در اینجا تلاش خواهیم کرد تا این کتابها را معرفی کنیم.
***
«تا به آزمایشگاه قدم میگذاری بوی عجیبی به دماغت میخورد؛ طعم غُده و غم، و دختری با چشمهای جعلی از پشت لنزهای آبی نگاهت میکند. جوری آدامس میجود که انگار دارد به زندگی دهنکجی میکند.مثل میشی گریخته از قصاب، میایستی جلوی میز و سلام میکنی. جوابی نمیشنوی. شکافی بنفش در صورت دختر دهان باز میکند و صدایی از پشت یک ردیف دندان سیمکشی شده به گوشت میرسد.ـ بفرمائید!کاغذ را به طرفش میگیری. بیحوصله نگاهی میاندازد و میگوید: “باید صبر کنی. آزمایش هنوز آماده نیست.” و با ناخن سیاه و ستارهدارش به ته سالن اشاره میکند.ـ بشین تا صدات بزنم.»
این جملات توصیفات آغازین رمانی است که از همان ابتدا و بدون معطلی ذهن خواننده را در اختیار میگیرد تا بخشی از تاریخ را برایش به نمایش بگذارد.
مزینانی در این رمان، زندگی یک انقلابی را روایت میکند اما انقلابیای که پنجمین شازده از یک خانواده قجری است. همین نحوهی انتخاب است که به مزینانی امکان داده که از دوران انقلاب تا زمان قاجار مدام رفتوبرگشت کند بدون آنکه روال جذاب و منظم و روان داستان بر هم بخورد. سابقهی شاعری نویسنده و آشنایی وی با واژههای محلی دامغان و اطلاعات و شواهد تاریخی فراوان، باعث شده که وی با دستی پر به نگارش این رمان اقدام کند و صحنههای زیبایی را از تاریخ گاه با زبان طنز و گاه با واژگان محلی، رقم بزند. توصیفات و صحنهآراییها به نحوی است که با آغاز خواندنش تا تمامش نکنی نمیتوانی کتاب را کنار بگذاری.
«خانم خانمها آمده بود سر حوض اندرونی تا وضو بگیرد. با یک وسواسی این کار را انجام میداد که گویی با آب عشق بازی میکرد. اول از همه، مثل گربهای که بخواهد ماهی بگیرد، به آب پنجه میکشید و خس و خاشاک را کنار میزد. بعد مشتی آب برمیداشت و با دقت بسیار از کونه آرنجش میریخت پائین، تا تک تک سلولهای گنه کارش تطهیر شوند. مشتی آب هم به صورتش میپاشید و منتظر میماند تا خیس بخورد؛ صورتی چروکیده، مثل کتاب جلد چرمی خاطرات شازده بزرگ، که مدتها بود شازده نگاهی به آن نینداخته بود…خانم خانمها پایش را از کفش بیرون آورد تا مسح بکشد که یک هو چشمش افتاد به الیجه، که با همان حالت طلب کارانه همیشگی، کنار پاشویه حوض ایستاده بود و به او نگاه میکرد. خانم خانمها خودش را نباخت و با احتیاط عقب رفت. میدانست که اگر ترشح دست نمازش روی گربه بپاشد، پشت دستش زگیل در میآورد.برو کنار… جانور نحس و نجس!»
مزینانی در این کتاب و کتاب قبلیاش با نام «آه با شین» کاری کرده که حتی یوسفعلی میرشکاک را نیز وادار نموده تا چنین بگوید: «هنوز هم باور نمیکنم محمدکاظم مزینانی “شاه بیشین” و “آه با شین” را نوشته باشد. سالها پیش در مقالهای نوشته بودم که برخی از شاعران و نویسندگان با آثار خود برابرند، برخی از آثار خود بزرگترند و برخی از آثار خود کوچکترند. تولستوی بزرگتر از جنگ و صلح است و داستایوفسکی برابر با جنایت و مکافات، اما گابریل گارسیا مارکز از “صدسال تنهایی” و “پاییز پدرسالار” کوچکتر است. صریح بگویم اصلا توقع نداشتم روزی محمدکاظم مزینانی آرزوی مرا برآورده کند.»
مزینانی در«آه با شین» نهتنها به روایت زوال و از هم پاشیدگی خاندانهای قاجار مانند سالاری میپردازد و چگونگی از افلاک به خاک کشیده شدن آنها را بازسازی میکند، بلکه باتمرکز بر شازده پنجم ازخاندان سالاری به فعالیتهای مبارز چپی اشاره دارد که در روند زندانی شدن، شکنجهها وسپس پیروزی انقلاب به خام بودن و غیرواقعی بودن باورها و خیالی بودن اعتقادات سازمانی میرسد.
و سرانجام اینکه این کتاب توانست در سال 1393 جایزه جلال را از آن خود کند.
توصیف بیشتر این کتاب در این مجال نمیگنجد. توصیه میکنیم که خودتان آن را تهیه کنید و مطالعه نمایید. در صورت تمایل به خرید اینترنتی کتاب میتوانید آن را از لینک «کتاب آه با شین» تهیه نمایید.