بیشتر داستان‌های ما به سطل آشغال می‌رود

نویسنده رمان تحسین شده «جاده جنگ» معتقد است، وضعیت داستان‌نویسی ایرانی در کشور اسف‌بار است. انوری می‌گوید: اکثر داستان‌هایی که هر سال منتشر می‌شود، به سطل آشغال سرازیر می‌شود.

به گزارش هفت راه، آئین پایانی پانزدهمین دوره مهرواره شعر و داستان جوان سوره روز چهارشنبه، 15 شهریورماه در مشهد برگزار شد. در این دوره مهرواره که در دو بخش شعر و داستان برگزار شده بود، 50 اثر به مرحله نهایی راه یافت و در نهایت برگزیدگان این دوره مهرواره معرفی و تجلیل شدند.

نبود عطر و بوی ایرانی در داستان‌ها از جمله ضعف‌های موجود در آثار داستانی این دوره مهرواره عنوان شده است؛ موضوعی که تازگی ندارد و تنها منحصر و محدود به نویسندگان جوان نیست. مدتی است که داستان‌های منتشر شده در ایران، بیش از آنکه ایرانی باشند، در قالب و محتوای غیر بومی نوشته می‌شوند. گسترش انتشار آثار ترجمه‌ای، نبود نظریه‌پردازی در حوزه داستان ایرانی و کمبود الگوی مناسب در این رابطه، کار را برای نویسندگان جوان سخت‌تر کرده است. تجربه کشورهای همسایه در معرفی داستان‌نویسان جهانی نیز این موضوع را تأیید می‌کند که هرچه یک اثر هنری شخصی و بومی باشد، مجال بیشتری برای معرفی در خارج از کشور و ماندگاری می‌یابد.

منصور انوری، داستان‌نویس برگزیده چهارمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد، معتقد است نبود الگوی مناسب در حوزه داستان ایرانی، نویسنده جوان را به این سمت سوق می‌دهد که از داستان غربی تقلید کند که گاه این تقلید علاوه بر تکنیک، در حوزه محتوا هم دیده می‌شود. به گفته او؛ هر سال صدها داستان نوشته و منتشر می‌شود که بخش قابل توجهی از این تعداد، کم‌کم به سطل آشغال می‌روند. گفت‌وگوی تسنیم با انوری به این قرار است:

*تسنیم: آقای انوری، یکی از انتقاداتی که بر داستان‌های داستان‌نویسان جوان وارد است، تقلید آنها از داستان‌نویسان غربی است. به گفته برخی از کارشناسان، عمده آثار داستان‌نویسان جوان، عطر و بوی ایرانی ندارد. هرچند منتقدان بیشتر این اشکال را در آثار داستان‌نویسان جوان می‌دانند، اما با توجه به آثاری که هر ساله منتشر می‌شود، می‌توان گفت که این انتقاد به آثار دیگر نویسندگان هم وارد است. شما از جمله داستان‌نویسانی هستید که کارهایتان رنگ و بوی بومی دارد. موضوعاتی را انتخاب می‌کنید که دغدغه و محتوای ایرانی دارد و کارهایتان در ایران می‌گذرد. با توجه به مقدماتی که ذکر شد و تجربه شما در داستان‌نویسی، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟ چقدر این موضوع مسئله امروز داستان‌نویسی ماست؟

بله، متاسفانه این ایرادی است که ریشه آن به خیلی وقت پیش بازمی‌گردد، دلیلش هم این است که ما از نظر داستان‌نویسی خیلی ضعیف هستیم و به طور کامل واردکننده‌ایم. تقریباً می‌شود گفت که ما متاسفانه داستان در خوری نداریم؛ چند مورد هم که موجود است، از نظر کیفیت و محتوا داستان‌های عالی نیستند و می‌شود آنها را در حد متوسط ارزیابی کرد؛ بنابراین جوانانی که طبع داستان‌نویسی و ذوق ادبی دارند، معمولاً‌ به سمت داستان‌های خارجی متمایل هستند. این دسته از نویسندگان چون به کار اشراف یا تعهدی ندارند، خارجی می‌نویسند. فقط ممکن است اسم‌های شخصیت‌ها در آثارشان تغییر کند؛ از این جهت، می‌توان گفت که متاسفانه این موضوع خیلی شیوع دارد. خاطرم هست، دو خواهر در کلاس داستان‌نویسی من حضور داشتند که شیفته ادبیات خارج بودند و حتی درباره خارج می‌نوشتند، لوکیشن و مکان داستان هم در خارج اتفاق می‌افتاد.

این مشکل وقتی علاج و درمان می‌شود که ما خودمان آثار غنی داشته باشیم. آثارمان آنقدر غنی باشد که با نمونه‌های خارجی بتواند رقابت کند، آن وقت داستان‌نویسان جوان ما سعی می‌کنند مانند آنها بنویسند و از آثار ایرانی تقلید کنند؛ از این رو تاحدودی می‌شود گفت که تقصیر داستان‌نویسان جوان هم نیست که چنین رویه‌ای ایجاد شده است. شما الان داستان ایرانی خوب سراغ دارید که بشود از آن تقلید کرد و مانند آن نوشت؟ از این رو، موضوعی که مطرح شده، ضعف داستان‌نویسی کلی ماست. از سوی دیگر، متاسفانه تعدادی از داستان‌نویسان پیشکسوت که بعد از انقلاب قهر کردند_ که البته کارهایشان قوی و محکم هم نبود_  این‌ها به عرصه نیامدند و در این وادی قلم نزدند. تعدادی از این نویسندگان شروع کردند به خارج رفتن و دوره افتادن و به نظرم گدایی کردن تا آثارشان چاپ شود و پولی دریافت کنند.

ما دو نوع داستان‌نویس داریم. داستان‌نویس غربی که حتی اگر فارسی و ایرانی بنویسد، داستانش غربی است، چون شیفته غرب است و کارهایش در همین فضا شکل می‌گیرد. دسته دیگر، جوانانی هستند که متاسفانه الگویی ندارند تا از آن الهام بگیرند. شناخت و درک درستی هم از آثار خوب ندارند، از این رو هرآنچه به قلم‌شان می‌آید، همان چیزی است که در رمان‌ها و فیلم‌های خارجی می‌بینند. من هر روز فیلم خارجی می‌بینم، فیلم‌های ایرانی قدیم را هم برای ارزیابی تغییر در مکالمه و گفت‌وگو شخصیت‌ها نگاه می‌کنم، اما هرگز داستان‌هایم در فضای خارج از ایران سیر نمی‌کند. رهبر انقلاب هم تأکید دارند که از تکنیک داستان‌نویسان غربی بهره بگیریم، اما باید داستان خودمان را بنویسیم. من یک مثالی همیشه در این رابطه می‌زنم، ما خودمان نمی‌توانیم هواپیما بسازیم و مجبوریم هواپیمای را از دیگر کشورها بخریم، اما آن را در فرودگاه خودمان می‌نشانیم، مسافران خودمان را با این هواپیماها را جابجا می‌کنیم و با زبان خودمان در آن صحبت می‌کنیم. داستان‌نویسی ما باید به این شکل باشد. ما نباید خارجی بنویسیم؛ هرچند اگر از تکنیک‌های آنها بهره می‌بریم. این خیانتی است که به ملیت‌مان می‌کنیم. زادگاه هر فردی مانند مادر اوست، باید به این زادگاه و مؤلفه‌ها و ویژگی‌های آن احترام بگذاریم. مگر فردی که از رگ و ریشه و بیخ و بن بیگانه پرست‌اند، ما به این‌ها کاری نداریم. حتی یک رمان خوب ایرانی هم نداریم که به نسل جوان بگوییم که از این‌ها تقلید کنید، بنابراین مجبورند که از هرآنچه وارد کشور شده تقلید کنند. ما هیچ صدروی در حوزه داستان ایرانی ندرایم، جوان‌ها هم چاره‌ای ندارند.

*تسنیم: این در حالی است که کاری اقبال جهانی می‌یابد، که شخصی‌تر و بومی‌تر باشد.

یقیناً. غربی‌ها هرگز به داستانی‌ که سر تا پا غربی است، توجه نشان نمی‌دهند، چون خودشان مانند آن را دارند. به کشورهای همسایه نگاه کنید، نویسندگانی که از این کشورها جوایز جهانی گرفته‌اند، نویسندگانی هستند که داستان خودشان را نوشته‌اند. فقط در کشور ماست که این نابسامانی اسف‌بار هست و آن هم به خاطر ضعف مفرط داستان‌نویسی در کشور است.

*تسنیم: آینده این جریان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

داستان‌نویسی کار دشواری است. در کشورهای غربی هم هزاران داستان نوشته می‌شود که بیشترشان به سطل‌های آشغال سرازیر می‌شود و هیچ اقبالی به آنها صورت نمی‌گیرد. داستان خوب، نیازمند استعداد خوب است. کسانی که استعداد خوبی نداشته باشند، قادر به داستان‌نویسی نیستند. آنهایی که استعداد دارند، باید دستشان را گرفت. نهادهایی باید باشند که در چاپ آثار به نویسندگان کمک‌ کنند. یکی از مشکلاتی که ما الان با آن مواجه هستیم که به معضلی تبدیل شده است، نحوه انتخاب نویسندگان جوان در جشنواره‌هاست. معمولاً رویه به این صورت است که هر نویسنده جوانی که در یکی از دوره‌ها برگزیده می‌شود، در دوره‌های بعد دیگر دیده نمی‌شود و کنار گذاشته و به فراموشی سپرده می‌شود. بهتر این است که برگزیدگان پس از اتمام جشنواره‌ها مورد حمایت و آموزش قرار گیرند. تنها راه علاج این درد، همین است. واگرنه، همین وضعیت باقی خواهد ماند.

*تسنیم: شما موضوع آموزش را مطرح کردید، این در حالی است که ما از حیث نظریه‌پردازی و در بحث تعاریف نیز با مشکل روبرو هستیم.

بله، ما از پایه ضعیف هستیم و متاسفانه این هم به اولین‌ داستان‌نویسان ما بازمی‌گردد؛ کسانی که به اصطلاح داستان‌نویسی به سبک جهانی یا غربی را شروع کردند. اولین داستان‌های ما توسط این افراد نوشته شده و با وجود اینکه آثارشان مخاطب داشته و خوانده می‌شده، اما عمقی از نظر محتوایی نداشته است. گرایش افسارگسیخته به غرب‌گرایی و شرق‌گرایی در این آثار دیده می‌شود. نه تنها نویسندگان جوان، که نویسندگانی که میانسال هستند هم مجبورند که از این دسته از نویسندگان تقلید کنند، اما من معتقدم که خوب است تکنیک از نویسندگان غربی آموخته شود، اما ما حرف خودمان را بزنیم.

*تسنیم: شما گفتید که در غرب هر سال هزاران داستان نوشته می‌شود که تعداد قابل توجهی از این آثار به اصطلاح شما، روانه سطل آشغال می‌شود. آیا این موضوع را در داستان‌هایی که در کشور هم نوشته می‌شود، می‌بینید؟

ما که بیشتر داستان‌هایمان اینطور است. اگر به سطل آشغال هم نرود، مخاطب و ارزشی ندارد. رمان‌های خوب انگشت‌شمارند و از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی‌‌کند. ما در جهان یک «بینوایان» داریم، یک «جنگ و صلح» نوشته شده است و یک «بر بادرفته‌» داریم، اما همین‌هایی هم هستند که داستان‌های قدرتمندی هستند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش + سه =

دکمه بازگشت به بالا