سلبریتی هستم ولی الگو نه!

ماجرا برای امروز و دیروز نیست. خیلی وقت است که رضا کیانیان را در جاهایی غیر از پرده‌ سینما و صفحه تلویزیون می‌بینیم. اتفاقی که کم‌کم همه‌گیر شد و خیلی از سلبریتی‌ها و چهره‌های شناخته‌شده دنبال آن را گرفتند و باعث حضورشان در عرصه‌های مختلفی به جز حوزه خودشان شد و سر و صدا به پا کرد. چیزی که کیانیان درباره خودش، از آن به اسم جسارت یاد می‌کند و اعتقاد دارد که تا کی بنشینیم و منتظر باشیم تا دیگران کاری برایمان انجام دهند؟ یک‌بار هم خودمان برای چیزی که می‌خواهیم تلاش کنیم. همین اعتقاد هم باعث شده است تا او را در کمپین‌های مختلف مثل کمک به بیماران سرطانی، حمایت از بی‌خانمان‌ها، جمع‌آوری امضا به سازمان ملل برای فاجعه منا، حمایت از دریاچه ارومیه، پویش کم‌آبی و من صدای آب هستم، کمپین از خودمان شروع کنیم و اصلاح فرهنگ ترافیک و …مثال‌های شبیه این ببینیم. با کیانیان درباره خوبی‌ها و بدی‌های این حضور حرف زدیم ؛ اینکه حضور سلبریتی‌ها، برای پررنگ کردن یک کمپین اجتماعی و یا سیاسی تا کجا درست است و می‌تواند موفق باشد.

آقای کیانیان؛ به نظر شما، ورود افراد شناخته شده و معروف یک جامعه و به طور کلی، سلبریتی‌ها، در مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و …، کار درستی است؟

واقعیت این است که درستی یا نادرستی این اتفاق، دست هیچ‌کس نیست. یعنی این موضوعی نیست که ما و یا هرکسی دیگری بتوانیم برای آن حد و مرزی تعیین کنیم. شاید مهمترین مسئله‌ و اولین شرطی که این وسط مطرح می‌شود و به سلبریتی و غیر سلبریتی هم محدود نمی‌شود، این است که بدانیم هیچ‌کس نمی‌تواند برای دیگری حق و حقوقی مشخص کند که چه‌کار کند و چه حرفی بزند یا نزد. همه آدم‌ها، سلبریتی یا غیر سلبریتی، حق انتخاب دارند و می‌توانند درباره مسائل اجتماعی و سیاسی کشورشان حرف بزنند و خط فکری‌شان را روشن کنند. در واقع ورود به عرصه‌های مختلف و اظهار نظر ما درباره آن‌ها، کاملا شخصی است و درستی و نادرستی‌اش را کسی نمی‌تواند مشخص کند.

شاید بهتر است بگویم که آیا چهره‌ها، به دلیل همین چهره بودنشان، صلاحیت اظهار نظر در حوزه‌های مختلف را دارند؟

به نظر من، هرکسی می‌تواند هر کاری که دوست دارد و هر حرفی که دوست دارد را تا زمانی که پایش را فراتر از قانون نگذاشته است، انجام بدهد و بزند. تنها چیزی که می‌تواند جلوی آدم‌ها را برای ورود به مسائل مختلف بگیرد و بگوید که حق حرف زدن درباره آن را نداری قانون است. پس تا وقتی که قانون به او اجازه می‌دهد، هیچ‌چیزی نمی‌تواند مشخص کند که آیا او صلاحیتش را دارد یا نه. فکر می‌کنم بیان نظر و دغدغه‌های شخصی، منافاتی با صلاحیت داشتن در حوزه‌های مختلف نداشته باشد.

و اگر همین نظرهای شخصی سلبریتی‌ها، باعث پیروی چشم‌بسته طرفداران و یا از طرف دیگر، باعث مخالفت گروهی خاص از او شود، چطور؟

این دیگر به خوب یا بد بودن ورود آن چهره به عرصه‌های مختلف برنمی‌گردد. این دیگر تقصیر خود مردم است که از کسی الگو می‌گیرند که صرفا یک چهره است.  کاش بتوانیم بپذیریم که آن سلبریتی هم یک آدم مثل باقی مردم است که حق اظهار نظر دارد. در نتیجه اشتباه را کسانی انجام می‌دهند که او را الگوی خودشان قرار داده‌اند و الگوبرداری می‌کنند. در صورتی که من الگوی کسی نیستم و کسی نمی‌تواند به من بگوید به این دلیل و آن دلیل، اینطوری باش و این را بگو و آن را نگو.

شما خودتان به عنوان یک چهره معروف و محبوب، در خیلی از فعالیت‌های اجتماعی، مشارکت داشته‌اید. فکر می‌کنید اینکه شما به عنوان یک سلبریتی، تبدیل به مرجعی تاثیرگذار بر مردم در زمینه‌های مختلف بشوید، اتفاق درستی است؟

خب این موضوعات برای من مهم است و اگر این کار را نکنم، از خودم دور شده‌ام و برای مصلحت و خیلی از مسائل دیگر، حرف‌ها و موضوعاتی که همیشه برایم اهمیت داشته است را نزده‌ام. اصلا من حرف می‌زنم، به امید تاثیرگذاری و رسیدن به اهدافی که فکر می‌کنم درست است. اینکه کدام حرف را هم بزنم و یا کدام حرف را نزنم هم پای خودم است. حالا بد و خوب این فعالیت‌هاو تاثیرگذاری‌اش بر مردم، دیگر آن چیزی است که از عهده من خارج می‌شود.

و اگر این موضوعات، مسائلی باشد که پایش را از مسائل و فعالیت‌های اجتماعی، فراتر بگذارد و مانند مسائل سیاسی، این کار به مذاق همه خوش نیاید چطور؟

گاهی وقت‌ها، در این شرایط، همه‌چیز مثل تیم فوتبال می‌شود. اکثر رهبران در فوتبال و یا حتی در سیاست، کم‌کم و آهسته پررنگ می‌شوند و طرفداران و هواخواهانی پیدا می‌کنند. از اینجا به بعد، سعی می‌کنند تا آنطوری فکر کنند تا طرفدارانشان را از دست ندهند. در واقع برای حفظ طرفدارانشان، شبیه آن‌ها می‌شوند. رهبری فوتبال و سیاست هم ندارد؛ هر دو یکی است. یعنی من دیگر سعی کرده‌ام آن حرفی را بزنم که طرفدارانم دوست دارند و یا حتی حرفی بزنم که جلب توجه کنم و طرفدار پیدا کنم. اگر اینطور باشد، من دیگر خودم نیستم و آدم طرفدارانم شده‌ام. اما در مقابل این اتفاق، حفظ عقاید شخصی خودمان است که ممکن است به قیمت از دست دادن بخشی از طرفدارانمان باشد.

شما چطور؟ شما هم درگیر این جلب توجه شده‌اید؟

واقعیت این است که خیلی وقت است که همه می‌دانند که من زندگی خودم را می‌کنم. فیلم خودم را بازی می‌کنم، عکس خودم را می‌گیرم، در کمپین‌ها و فعالیت‌هایی که برایم مهم است و با آن‌ها هم‌نظر هستم شرکت می‌کنم و همیشه دغدغه‌های شخصی خودم را مطرح کرده‌ام و سکوت نکرده‌ام. چیزی که ما به عنوان یک شهروند، حق این کار را داریم و کسی نمی‌تواند بگوید تو تخصصش را نداری، پس درباره کمبود آب و ترافیک حرف نزن، چون این‌ها به تو ربطی ندارد. این فقط یک دغدغه است و من حق بیان آن‌ها را دارم. اگر کسی حرف‌های من را درباره این موضوعات و حرف‌های خیلی‌های دیگر درباره موضوعات سیاسی اجتماعی دیگر دوست داشت که فبها، اما اگر نداشت می‌تواند به جای دیگری که حرف‌های باب میلش زده می‌شود برود و خودش را بیشتر از این عذاب ندهد.

 یعنی شما هیچ‌وقت دچار این موضوع که برای حفظ طرفدارانتان، حرفی را بزنید یا حتی نزنید، نشده‌اید؟

همه‌چیز درست مثل همان مثالی است که برایتان زدم. ما هنرمندها و دیگر چهره‌های شناخته‌شده، بعد از مدتی، طرفداران خاص خودمان را پیدا می‌کنیم. این طرفداران، سرمایه‌ای است که به واسطه نقش‌هایمان، آن را پیدا کرده‌ایم و دلمان نمی‌خواهد دیگر آن را از دست بدهیم و همین روحیه محافظه‌کاری‌مان باعث می‌شود، ریسک نکنیم و همان نقشی که منجر به وجود این طرفداران شده است را ادامه بدهیم، چون دلمان نمی‌خواهد این سرمایه را از دست بدهیم. اما به نظر من، بهتر است ریسک‌پذیر باشیم، چون ممکن است با یک انتخاب بهتر، سرمایه بهتر و جدیدتری بدست بیاوریم. در واقع بهتر است محافظه‌کار نباشیم و آن کاری را انجام بدهیم و آن حرفی را بزنیم که فکر می‌کنیم درست است؛ این درستی را هم خودمان تشخیص بدهیم و صرفا برای خوشامد یا ناخوشایندی دیگران نباشد. اما من هیچ‌وقت شکل آن‌ها نمی‌شوم و این را بارها و بارها در زندگی هنری و واقعی‌ام ثابت کرده‌ام. اینکه برای حفظ طرفدارانم در هر کمپینی شرکت نمی‌کنم و هر فعالیتی را به عهده نمی‌گیرم و هر حرفی را نمی‌زنم و نهایتا  هر فیلم و نقشی را بازی نمی‌کنم.

چطور آن را مدیریت می‌کنید تا وارد این جریان نشوید؟

ببینید؛ ممکن است من نقشی را بازی کنم که همه خیلی از آن خوششان بیاید. آنقدر که همه انتظار داشته باشند، کیانیان به خاطر این بازخورد خوب از مردم، در فیلم بعدی‌اش هم چنین نقشی را بازی می‌کند، اما من این کار را نمی‌کنم و نقش بعدی‌ام، کاملا با این نقش پر طرفدار، متفاوت است. در حقیقت من نمی‌خواهم خودم را در سلیقه اطرافیانم محصور کنم و یک‌جا بمانم. برای همین، انتخابم برای بازی نقش‌ها و فیلم‌ها، کاملا متفاوت است؛ تا آنجا که وقتی فیلمی از من اکران می‌شود، کسی نتواند حدس بزند که من چه نقشی بازی کرده‌ام. همه پیش خودشان بگویند که بریم ببینیم که این دفعه دیگر چه نقشی را بازی کرده است. این داستان، به ماجرای واقعی و دنیای بیرون از فیلم و نقش هم کشیده می‌شود. اینجا هم سلیقه مردم نمی‌تواند من را منفعل نگه دارد یا درباره آن چیزی که برایم مهم است سکوت کنم. من حرفی را نمی‌زنم که کسی خوشش بیاید و یا دور حرف و سخنی را خط قرمز نمی‌کشم چون ممکن است کسی خوشش نیاید. من حق اظهار نظر دارم و آن چیزی که فکر می‌کنم را بیان می‌کنم.

اما تقریبا این روال در همه‌جای دنیا مرسوم است که سلبریتی‌ها، آن چیزی را بازی می‌کنند که طرفدارانشان دوست دارند و آن حرفی را می‌زنند که برای خیلی‌ها جذاب باشد و طرفداران جدیدی پیدا کنند.

خب این کار در دنیای کاری و هنری‌اش، باعث می‌شود بعد از گذشت سال‌ها، وقتی دیگر نمی‌تواند آن نقش را بازی کند، از عرصه کنار گذاشته شود. چون همه او را با این ویژگی‌های خاص دوست داشته‌اند و حالا دیگر بدون آن‌ها، جایی برای ماندن ندارد. در دنیای واقعی هم همین است. وقتی به واسطه چهره بودنش، در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی، کاری انجام بدهد که بخواهد نظر عده‌ای خاص را به خودش جلب کند، بعد از گذشت مدتی و با تغییر شرایط، دیگر فرصتی برای برگشت دوباره به آن عرصه را ندارد.

و شما این کار را در دنیای واقعی، با شرکت در فعالیت‌ها و کمپین‌های مختلف اجتماعی، بارها انجام داده‌اید.

بله؛ چون من فکر می‌کنم من به عنوان یک چهره و یک شهروند، حق بیان دغدغه‌هایم را در هر عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی و یا حتی سیاسی دارم. اما از اینجا به بعد، این خود مردم هستند که باید حرف درست را از غلط تشخیص بدهند و صرفا برای طرفدار و یا مخالف بودن با کسی، متعصبانه با آن مخالفت و یا از آن پیروی نکنند. من در این فعالیت‌های اجتماعی و پویش‌های مختلف شرکت می‌کنم، چون فکر می‌کنم اگر این حرکت‌های مردمی گسترش پیدا کند، فرهنگ‌سازی انجام می‌شود و دیگر دولت و ملت مقابل همدیگر قرار نمی‌گیرند و سد میان این دو برداشته می‌شود. برای این اتفاق، به یک فرهنگ‌سازی گسترده نیاز داریم؛ کاری که فکر می‌کنم حضور من در چنین ماجراهایی، تا حدودی می‌تواند به آن کمک کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 2 =

دکمه بازگشت به بالا