«فجر» را از این جشنواره حذف کنید؛ همان «شو» بهتر است
جشنواره موسیقی فجر در سیوسومین گامش قرار دارد. چنین جشنوارهای با چنین سابقهای بیشک باید جایگاهی مهم در دنیای موسیقی داشته باشد. اما جشنواره موسیقی فجر نه تنها چنین جایگاهی در دنیا ندارد، که حتی در ایران هم چیز تازهای برای ارائه ندارد.
علی رهبری – آهنگساز و رهبر ارکستر، دربارهی جایگاه کنونی جشنواره موسیقی فجر یادداشتی نوشته است.
علی رهبری تا کنون در جشنوارههای بسیاری در سطح جهان شرکت کرده است. از جملهی این جشنوارهها میتوان به جشنواره بهاری وین، تابستانی وین، زالسبورگ، لینتز، پراگ، براتیسلاوا، هانور، مالاگا، ژوهانسبورگ، پرتوریا، بوداپست، مادرید، بارسلونا، بزانسون، مونت کارلو، مانتون، نانت، پالرمو، زاگرب، برنو، کراکا، لیدس، ژنو، هونگ کنگ، کاراکاس، مکزیکوسیتی، درسدن، بروکسل، فلاندرن و چندین جشنواره دیگر اشاره کرد.
در ادامه یادداشت علی رهبری را میخوانید:
سوء استفاده گروهی بی خرد، بی تجربه و بی سواد از نام زیبا و حساس فجر، تنها جشنواره مملکتی و ملی ما را به سطحی بسیار نازل پائین کشید و موجب به حاشیه راندن اغلب هنرمندان شایسته مملکت شده است. این جشنواره که تنها جشنواره جدی ایران است، میبایست بازتاب سطح هنری و فرهنگی ایران امروز باشد که صد البته چنین نیست.
ایران دارای هنرمندان بزرگی در زمینه موسیقی سنتی و غربی است که به راستی از افتخارات این سرزمین هستند. فقط به این چند نام که ذکر میکنم توجه کنید: حسین علیزاده، شهرام ناظری، همایون شجریان، داریوش طلائی، کیهان کلهر، علیرضا مشایخی، علیرضا قربانی، مسعود شعاری و چندین وچند استاد مُسلم دیگر. چرا این استادان در این جشنواره دولتی که هزینه آن از طرف دولت تامین میشود مشارکت و حضور ندارند؟
آیا تصادفی است که از رهبران، نوازندگان و آهنگسازان ایرانی بسیار موفق موسیقی کلاسیک در خارج از کشور دعوتی به عمل نمیآورند؟ یا به خاطر جلوگیری از کسادی بازار خودشان جلوی ورود و حضور دیگران را میگیرند، آن هم به قیمت پائین کشیدن سطح هنر مملکت. موضوع چیست؟
مگر این جشنواره دولتی نیست؟ چرا باید مدیریت آن به این وضع مفتضحانه باشد؟ چرا؟ چرا از مدیران تحصیل کرده و با تجربه در این رشته استفاده نمیکنند؟
مدیر جشنواره بودن در تمام دنیا یکی از مشاغل بسیار دشواری است که نیاز به درک هنری بسیار بالا، تجربه زیاد و استعداد فراوان دارد.
حتی در کشورهایی مانند فرانسه، اتریش و آلمان، که واقعا از نظر نیروی انسانی متخصص هنری کمبود ندارند، برای انتخاب مدیر جشنواره، آزمون و مصاحبههای بین المللی ترتیب میدهند تا بهترین آنها انتخاب شود، نه اینکه این مسولیت سنگین مملکتی و ملی را به سادگی به یک همشهری و یا رفیق واگذار کنند، که اگر هم این شخص نیت خیری داشته باشد، به علت نداشتن کیفیت و صلاحیت لازم این شغل، قادر به اجرای درست این کار نخواهد بود. مدیرانی که در خارج از وزارتخانه ارشاد و بدون پشتیبانی بعضی از مسئولان، هرگز به این مشاغل نمیرسیدند. بنده خودم در دهها جشنواره به عنوان رهبر ارکستر و مدیر هنری شرکت داشتم و از زیر وبم و پیچیدگیهای مدیریت جشنواره آگاهم. مدیر جشنواره باید مدام در جریان رویدادهای هنری دنیا باشد و از سمت وسوی آن با خبر. جشنوارهها همیشه در سطح و فرهنگ مدیرانشان جلوه میکنند و جشنواره فجر هم مستثنی نیست. نمیتوان این جشنواره را هم، مانند اغلب فعالیتهای موسیقیایی وزارت فرهنگ و ارشاد، به دست یک گروه چند نفره، در سطحی متوسط تا پایین سپرد و انتظار داشت که جشنواره قابل قبولی از آن بیرون بیاید. گروهی که از حدود 17 سال پیش تا کنون اختیارات را در تمام زمینهها به دست گرفتهاند، آن هم در زمانی که کشور ایران برخلاف کشور های همسایه از استادان و موزیسینهایی در سطح بسیار بالا برخودار است. این جشنواره در شان امروز کشور، مردم ایران و به خصوص وزارت فرهنگ یک کشورتاریخی با هنر چند هزار ساله نیست.
چند سال پیش میخواستم مقالهای انتقاد آمیز از جشنواره فجر در روزنامهای بنویسم، یکی از اعضای هیات تحریریه این روزنامه به من توصیه کرد که این کار را نکنم، گفت ممکن است که وصلهای به شما بچسپانند. ولی وقتی مدتی پس از آن به ایران آمدم دیدم که این قضیه، به این صورت که او وانمود میکرد، خیلی هم حقیقت ندارد. بعد که بررسی کردم متوجه شدم که خود شخص روزنامه نگار، از ترس مافیای مستقر در وزارت فرهنگ و ارشاد جرئت انتشار مطالب انتقادی در این زمینه را ندارد. البته این امر در حال حاضر کمی تعدیل شده است و کم وبیش انتقادات سازنده را انتشار میدهند.
لغت جشنواره ترجمه لغت فرنگی فستیوال است. در شروع کار به جشنواره فجر میگفتند جشنواره بین المللی فجر، ولی بعدآً که فهمیدند با این مدیران آماتوری که دارند و با این کادر غیر حرفهای، حتی قادر نیستند هنرمندان درجه 3 را هم از کشورهای دیگر بیاورند، به ناچار، لغت بین المللی را از آن برداشتند.
حالا اگر واژه «واره» را هم از آن حذف کنند و فقط از کلمه جشن استفاده شود، تازه به این برنامه مندرآوردی بدون هدف، بیشتر میخورد، برنامهای که مانند یک ساندویچ، هر چه آسان و دم دست پیدا کردهاند درآن گنجاندهاند. این برنامهای که آنها هرساله برگزار میکنند، به هیچ عنوان نامش جشنواره نیست. بهترین نام برازنده این گردهمایی، همان «شو» است. به نظر بنده، به خاطر حفظ حرمت نام «فجر» بهتر است که این لغت را هم از اسم جشنواه حذف کنند.
تازه برای اجرای این جشن دراین سطح هم در هیچ کجای دنیا به وزارت فرهنگ و ارشاد و تشکیلات دولتی و بودجه دولتی بیش از یک میلیارد نیازی نیست. این کار را در این سطح، یک آژانس و بنگاه شادمانی هم میتواند به مراتب بهتر از آقایان انجام دهد، نه وزارت فرهنگی که وظیفهاش بالابردن سطح فرهنگ مردمش است. بودجه جشنوارههای وزارت فرهنگ باید صرف تعالی فرهنگ وهنر شود، نه صرف تفریح و سرگرمی.
اگر این برنامه یک هفتهای نامش جشنواره باشد، پس به این ترتیب صرفنظر از کشورهایی مانند افغانستان، بنگلادش، و چند کشور دیگر در آفریقا، که متاسفانه مشکلات خودشان را دارند، اغلب شهرهای دنیا از جمله استانبول هم هر هفته یک جشنواره و روی هم رفته دهها جشنواره برگزار میکنند. برنامههایی که سطحش از شوی این آقایان خیلی بالاتر نیز هست. جشنواره باید به مردم برنامههایی را عرضه کند که در طول سال شانس دیدنش را ندارند. اگر هم این برنامهها تکراری هستند باید بهترینها و بالاترینها باشند، نه در سطح جشنهای آخر سال مدارس موسیقی و همراه با سیاهی لشگری 90 نفری و اجراهای عوام فریبانه.
جالب اینجا است که اغلب گروههای ایرانی در طول سال خودشان سالنها را اجاره میکنند و برنامه برگزار میکنند و پولشان را هم در میآورند. ولی حالا دولت میآید، تحت عنوان برگزاری جشنواره، نه تنها سالنها را رایگان در اختیار این گروهها میگذارد بلکه به آنها دستمزد هم میدهد.
این کار را کشورهای بیاطلاع و بیسواد درموضوعات هنری، دوروبر خلیج فارس، که پولشان از پارو بالا میرود، در سطحی بسیار بالاتر انجام میدهند، چرا که نه؟ پولش را دارند و دلار هایشان را خرج میکنند. ولی نه در دولتی که قادر نیست حقوق تمام وقت به نوازندههای تنها ارکستر سمفونیکش پرداخت کند. نه در کشوری که هنرستانها و استادانشان در وضع بدی به سر میبرند و نیازهای مالی فراوان دارند.
بنده دائماً تکرار میکنم که در کشور همسایه مسلمان ما ترکیه هم، چندین جشنواره واقعا بین المللی وجود دارند، ولی آنها نه تنها به 22 ارکستر سمفونیکشان دستمزد کافی پرداخت میکنند، بلکه به سایر ارکان هنر کشورشان هم میرسند. بروید و ببینید که مدارس موسیقی و کنسرواتوارها در چه سطح بالائی قرار دارند. این اوضاع فقط باعث خجالت بنده نیست، بلکه در خود ایران موسیقیدانان فراوانی حضور دارند که در خفا به خاطر این وضع افتضاح، فریاد میکشند، ولی در ملاء عام از ترس این گروه مافیایی، سکوت اختیار کردهاند. واقعا حیف از یک ریال پول بیت المال که خرج این برنامهها شود.
وزارت فرهنگ و ارشاد، با این کارهای نمایشی تو خالی، درست همان راه غلطی را رفته و میرود که وزارت فرهنگ و هنر قبل از انقلاب رفت و به جایی هم نرسید.
سه سال قبل از انقلاب انتقاد صریح بنده به عنوان آهنگساز، رهبر ارکستر و رییس هنرستانهای عالی و موسیقی ملی به مسولان آن زمان این بود که شما برای نمایش و ظاهر سازی، هزاران دلار خرج میکنید، اما وقتی به هنرستانها که میرسد میگویید پولی ندارید. آن روزها هم گفتم که چرا شما به وضع هنرستانها، حقوق معلمان و هنرجویان بی بضاعت رسیگی نمیکنید؟
امروز هم که بعد از انقلاب تعداد موزیسینهای بسیار خوب زیاد شده و دهها آهنگساز جوان منتظر اجرای آثارشان هستند و استادان فراوانی در سطح دانشگاه و استادان موسیقی سنتی و غیره داریم، هنوز هم که هنوزه، وزارت فرهنگ و ارشاد ما در دست یک گروهی اداره میشود که اغلب آنها از بهترینهای مملکت ما نیستند. حرف من این است که جشنواره فجرباید وجود داشته باشد ولی نه دراین سطح.
با امید و آرزو انتظار داریم که جناب آقای وزیر، و معاون هنری جدید شان، با جرات و جسارت تمام، همراه با احترام به هنرمندان بزرگ ایران، با استفاده از نیروهای جوانتر، راهی تازه برای اداره بهتر فعالیتهای موسیقیایی کشور درپیش بگیرند.