وحید جلیلی: تلویزیون تا کی میخواهد به ضدانقلابها و سلطنتطلبها بها دهد
هلمین آیین «شب شاعر»، پاسداشت زندهیاد ابوالفضل سپهر عصر امروز با حضور چهرههای مختلف فرهنگی و هنری در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.
در این مراسم وحید جلیلی از فعالان فرهنگی نیز در سخنانی با یادکردی از حضور مرحوم سپهر در تلویزیون و در سالهای حیاتش گفت: من نمیدانم تلویزیون ما تا کی میخواهد به سیاست بها دادن به ضدانقلابها و سلطنتطلبها ادامه دهد. اخیراً هم که شنیدم خود معاون سیما سینه سپر کرده که فلان نماد فیلمفارسی باید در رسانه جمهوری اسلامی بهنمایش درآید. جالب این است این آدمها در بیرون، خود را ایثارگر جا میزنند اما وقتی قدرت رسانهای کشور در دستشان قرار میگیرد با حقارت و انفعال نفسانی خودشان را به پادوی جریان فیلمفارسی مبدل میکنند. خوب است که سازمان لااقل آرشیو خودش را مرور کند تا ببیند که کارهای خوبی هم ساخته که میشود دوباره نمایشش داد و ببیند که در حال طی کردن چه جریان انحطاط و نزولی است.
جلیلی در ادامه به نقش هنرمندان مردمی در انقلاب اشاره کرد و گفت: این هنرمندان هیچگاه دیده نشده و جدی گرفته نشدند اما در محیط کاری خود تأثیرات زیادی گذاشتهاند. میان آنها میتوان از نقاشان مردمی سراغ گرفت تا شعرایی که زبان گویای انقلاب بودند. خوب است که در سرفصل جداگانهای نیز به این هنرمندان توجه شود.
وی اظهار داشت: توجه به ادبیات بومی و تلفیق آن با ادبیات انقلابی کاری بود که سپهر انجام داده است. اما امروز یک سکولاریزم در فضاهای فرهنگی وجود دارد که اجازه نمیدهد داشتههای فرهنگی با معارف دینی آمیخته شود.
رئیس شورای سیاستگذاری جشنواره عمار گفت: سپهر فرهنگ عمومی را به ادبیات انقلاب آمیخته کرد. او بخشی از ادبیات عامیانه را که کمتر مورد توجه قرار گرفته بود مورد توجه قرار داد و ادبیات انقلابی را در آن قرار داد.
محمدصادق کوشکی در بخش دیگری از این مراسم گفت: رفاقت با ابوالفضل سپهر بهواسطه محمدعلی صمدی در نشریه شلمچه رقم خورد. صمدی به من گفت که او شاعر است، اما من باور نکردم تا اینکه اشعارش را به من نشان داد. او بهشدت انسان باادبی بود و احترام افراد پیشکسوت را رعایت میکرد.
وی افزود: مردم شناختی از فایز دشتی ندارند، اما دوبیتیهای او بین عموم مردم خوانده میشود، درحالی که اشعار حافظ و سعدی را اینطور نمیخوانند. بهنظرم ابوالفضل سپهر نیز میتواند فایز دشتی شعر دفاع مقدس باشد، زیرا شعرش توسط عموم مردم خوانده میشود.
محمدعلی صمدی پژوهشگر عرصه دفاع مقدس با اشاره به اولین دیدارش با مرحوم سپهر گفت: سال 77 در نشریه شلمچه او را با پای گچگرفته دیدم. در آن دیدار خیلی قیافه گرفته بود و من هم که اخلاقی شبیه به خودش داشتم نشستم و قیافه گرفتم، اما نمیدانم چه شد که با هم رفیق شدیم. من در خلوت با او بودم اما حرفهای معنوی که در موردش گفته میشود خیلی برایم ملموس نیست، زیرا تا زمانی که با هم بودیم پیوسته سروکله میزدیم.
وی افزود: انتشار اولین سرودههایش با نشریه آقای مسعود دهنمکی آغاز شد، اما درخشش او با مجله فکه و آقای داودآبادی رقم خورد. او به من میگفت “بیا برایم تاریخ جنگ را بگو تا از روز اول جنگ را تبدیل به شعر کنم”، حتی بیت اول مرتبط با روز اول جنگ را خودش گفته بود.
«رحیم چهرهخند» شاعر کشورمان در این مراسم با بیان اینکه ابوالفضل سپهر با جانبازان زندگی میکرد اظهار داشت: مثلاً ساعت 2 نصفشب سپهر به من زنگ میزد و میگفت «ماشین را بیاور تا به کرج برویم، حال یک جانباز خراب است» در حالی که من باید صبح به مدرسه میرفتم و ابوالفضل نیز ساعت 8 صبح باید در محل کارش که مخابرات بود حاضر میشد، حرکت میکردیم.
وی افزود: وقتی به خانه جانباز میرفتیم با یک دستگاه ضبط واکمن، درددلهای او را ضبط میکرد. در حالی که باید ساعت 7:30 صبح در مدرسه حاضر میشدیم بهخاطر دغدغههای ابوالفضل سپهر تا ساعت 9 صبح، دَم دَرب خانه فُلان نماینده مجلس بودیم که چرا وضعیت چنین است.
این شاعر با ذکر خاطرهای عنوان کرد: مادر ابوالفضل سپهر بهدلیل بیماری در بیمارستان بستری بود. ما برای مرخص کردن ایشان مبلغ 500 هزار تومان پول تهیه کرده بودیم. وقتی میخواستیم برای تسویه به بیمارستان برویم ابوالفضل سپهر این مبلغ پول را برای حل مشکل خانواده جانباز خرج کرده بود.
چهرهخند افزود: یک روز پنجشنبه حمید داودآبادی با ابوالفضل سپهر به خانه ما آمدند. داودآبادی کاغذی از جیب بیرون آورد و پرسید: “آقای چهرهخند، این خط متعلق به چهکسی است؟”، من نگاهی کردم، و گفتم: “این خط سپهر است”. داودآبادی رو به من کردند و گفتند: «سپهر این شعر را گفته اما همه به او میخندند»!
وی خاطرنشان کرد: در شماره دوم نشریه فکه این شعر چاپ شد. قبل از این شعرها ابوالفضل سپهر نوحه مینوشت. او نوحهها و غزلهای سنگین و اعلایی سروده است. یکی از خصوصیات سپهر این بود که همیشه یک ضبط واکمن بههمراه داشت و در خرمشهر با این واکمن اُنس میگرفت. اخلاق او من را یاد حالتهای شهید آوینی میانداخت.
حمید داوودآبادی از نویسندگان دفاع مقدس نیز در ادامه این بزرگداشت در سخنانی و با یادکرد از مرحوم سپهر گفت: یادم هست وقتی شعرهای معروف سپهر با مطلع «اتل متل» را در نشریه فکه منتشر کردیم سازمان صدا و سیما آگهی معرفی نشریه ما را پخش نکرد و علتش را هم این مسئله عنوان کردند که یکی از شاعران بزرگ آن روزگار درباره این اشعار عنوان کرده بود که اینها به حیثیت شعر فارسی لطمه میزند.
وی با بیان خاطره دیگری از شعرگویی مرحوم سپهر گفت: با جمعی از دوستان در اتاقی مینشستیم و خاطراتی از عملیات کربلای پنج بازگو میکردیم. سپهر آنها را میشنید و زار میزد و شعری از مجموعه اتل متل را با استناد به آنها میسرود.
مسعود دهنمکی کارگردان سینما و تلویزیون در این مراسم گفت: امروز روزگار خوشنامی است و برخی خیلی علاقهای به یادآوری آن روزها ندارند. هرچند ابوالفضل سپهر امروز اگر بود، از آن گروه نبود که دنبال خوشنامی باشد. مجله شلمچه برای گمنامان عرصه فرهنگ محیط فعالیت بود و از آنجا که امام فرموده بودند جنگ ما، جنگ عقیده است و این جنگ تمام نمیشود، امروز میبینیم که 30 سال است این جنگ پس از جنگ تحمیلی ادامه دارد و مانند ابوالفضل سپهرها، در این جنگ حضور دارند.
وی افزود: اولین مرتبه که ابوالفضل سپهر به دفتر شلمچه آمد، به او گفتم “میخواهی مبارزه کنی یا دنبال کار میگردی؟” او گفت “هردو”. همان زمان دفترهای شعرش را هم دیده بودم و به او گفتم که “این اشعار احساسی بهدرد اینجا نمیخورد”. او گفت “غیر از این بلد نیستم”. همانجا شعر «مولا ویلا نداشت» علیرضا قزوه را به او دادم و گفتم “امروز این را کم داریم”. بعد برای اینکه کارش را شروع کند، گفتم “اول باید تلفن جواب بدهی و چای بریزی”، البته گمان نکنید تلفن جواب دادن کار پیشپاافتادهای بود، بلکه یک بخش مهم در مجله، بخش پاسخگویی به مخاطبان بود که سپهر بعد از مدتی کار را یاد گرفت. حتی یادم هست که پس از قضایای دوم خرداد و پیروزی در انتخابات، تلفن شلمچه پیوسته زنگ میخورد و طوری حرف میزدند که انگار ما در انتخابات شکست خوردهایم و ما گفتیم “آقای ناطق نوری شکست خورده و ما چهکارهایم؟” برخی تماس میگرفتند و فحش میدادند. همان زمان از دفتر وزیر ارشاد با مجله تماس گرفتند و ما را به وزارتخانه احضار کردند. به دفتر آقای اشعری که آن زمان معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود رفتم و ایشان که فرد متشرعی هستند، گفتند “بچههای نشریه پشت تلفن فحاشی میکنند، گفتم “اشتباه میکنید. مخاطبان هستند که تماس میگیرند و به بچهها فحش میدهند”. او برای اینکه خودش مطمئن شود تلفن نشریه را گرفت و همینطور که گوشی دستش بود، صورتش سرخ شد. ظاهراً قبل از آقای اشعری یک نفر تماس گرفته بود و فحش داده بود و بچهها فکر کرده بودند، همان نفر قبل باز هم تماس گرفته، برای همین میخواستند از خجالتش دربیایند. شلمچه سکوی پرواز سپهر بود. او از موتوریهایی بود که شهید شد.
مادر ابوالفضل سپهر در پایان این مراسم گفت: ابوالفضل هرقدر میگفت و میسرود، بیشتر شیفته شهدا میشد. یاد شهدا و خاکهای جنوب او را هوایی کرده بود. اگر اشعار او به دل مینشیند بهخاطر این است که از صافی دل عاشقش گذر کرده بود.
وی افزود: او انگار برای عاشق شدن به دنیا آمده بود، برای خادم شهدا بودن، فدایی ایثارگران و جانبازان راه خمینی بودن؛ پسر من برایم مایه افتخار بوده است.