آهنگهای لسآنجلسی باید جلوی آهنگهای ما لُنگ بیندازند/ کنسرتها محلی برای عقدهگشایی قشر مرفه شده اند
فریدون آسرایی خواننده موسیفی پاپ کشور در گفتگو با روزنامه فرهیختگان اظهار داشت: من سالهای جنگ و سالهای بعد از جنگ را در ایران نبودم. وقتی به ایران برگشتم با این مسائل آشنا شدم و نمیدانستم چه چیزی بر این کشور گذشته و اتفاقا همین مساله باعث شده بود زیاد به این موضوعات فکر کنم. ترانه «بوی سیب» را کار کردم و اتفاقا بسیار هم دوستش داشتم. روحیه مقاومت در ایرانیها چیز جدیدی نیست، نیاکان ما در جریان جنگ مغولها و… همواره دلیر بودند و هنرمندان هم به این از خودگذشتگیها واکنشهای لازم را نشان دادهاند. زمان ما هم جنگ هشت ساله روی داد و این رسالت هنرمندان است که در برابر ظلمی که به آنها و کشورشان میشود، واکنش نشان دهند.
وی در ادامه گفت: الان میتوانید در خانهتان بنشینید یک آهنگ بسازید و یک ترانه هم بگویید و با یک گیتار یا پیانو بخوانید و فردا بعد از انتشار آن مشهور شوید و به قولی کارتان بگیرد. «دهکده جهانی» کار را راحت کرده و یک موزیک با همین شرایط هم ممکن است مورد استقبال قرار بگیرد و همهگیر شود. اما کسی که میخواهد خواننده باشد و روی استیج بماند، باید یک جامعهشناس خوب باشد تا بتواند جامعه امروز خودش را خوب بشناسد. بتواند درک کند مشکلات مردم چیست و مردم چه میخواهند و بعد درون آن چارچوب کار خودش را عرضه کند.
این خواننده موسیقی عنوان داشت: بعضی اوقات میگویم آهنگهای لسآنجلسی باید جلوی بعضی آهنگهای ما لُنگ بیندازند. اکثر کنسرتهایی که مورد استقبال قرار میگیرند، کنسرتهای شادند. باید جامعهشناسان بررسی کنند که چرا جوانان ما از این موسیقیهای ریتمیک و ضربی استقبال میکنند. مردم بیشتر موسیقی شاد میخواهند و این خواست مردم، فریدون آسرایی را که حتی یک آهنگ شش و هشت در کارنامهاش ندارد مجبور میکند این آهنگها را بخواند و در کنسرتش هم تحت تاثیر جو، همین آهنگها را بخواند. میل مردم به این سمت است.
آسرایی گفت: برویم ببینیم چه مسالهای در جامعه باعث میشود که جوانان بیایند کنسرت تا خودشان را خالی کنند. مثلا میخواهند بروند کنسرت یک خواننده خاص؛ نه به خاطر اینکه خواننده است یا صدای خوبی دارد، به خاطره چهرهاش و خوشتیپیاش میروند. چراکه نه؟ مردم که هنر را نمیشناسند و عدهای هم از این آب گلآلود ماهی میگیرند. کنسرتهایی که شلوغ میشوند به خاطر هنر خواننده نیست، به خاطر مسائل حاشیهای است. حتی خود شلوغیها باعث اقبال بیشتر یک خواننده میشود. کنسرتها محل دورهمی و دوستیابی شده است. بخشی از شلوغی و هیاهو را هم خودشان انجام میدهند. مثلا این تیتر خبری پخش میشود: «کنسرت فلانی در نیم ساعت پر شد.» این هیاهو و جوسازیها کنسرت را شلوغ میکند. باید جامعهشناس بیاید و ببیند چرا این اتفاقها میافتد؟ چرا جوانان به قول شما برای تخلیه روحی میروند ارمنستان و ترکیه؟ این کنسرتها هم نشانه کوچکی مثل همینهاست. مردم به همان کنسرت نمیروند که یک آهنگ قشنگ احساسی گوش کنند، میروند که در کنسرت شهرام شبپره ایران تخلیه هیجان کنند. چه کسی سببساز شده است؟ چه کسی ذائقه مردم را به این سمت هدایت کرده است؟ کجا رفت موسیقی آقایان «اصفهانی» و «عصار»، اشعار خوب آقای «خشایار اعتمادی» و تنظیمهای خوب کجا رفتند؟ این کنسرتها شده محلی برای عقدهگشایی قشر مرفه و جای قشر متوسط رو به پایین جامعه در آن نیست. یک دانشجو یا یک کارمند اصلا نمیتواند به این کنسرتها برود. حالا بلافاصله میگویند بلیتهای کنسرت آسرایی نمیفروشد و این حرفها را میزنند.