تسبیح، آباژور و زنان مظلوم سرزمین من!
طنز- محمدرضا شهبازی
اگر «خجالت نکش» را منیژه حکمت میساخت
خانوادهای شهری از طبقه متوسط بعد از دوبار بچهدار شدن تصمیم میگرند دیگر بچهدار نشوند. بعد از سالها پسر بزرگ خانواده که 19 سال دارد در سربازی بعلت رفتار تحقیرآمیز فرماندهاش که او را مجبور کرده بود کف دستشویی سینهخیز برود خودکشی میکند. دختر 17 ساله خانواده هم کمی بعد به علت چشمک زدن به یک پسر در خیابان توسط حکومت به هشت بار اعدام محکوم شده و کشته میشود.
پدر و مادر تصمیم میگیرند دوباره بچه دار شوند و اسمش را بگذارند آرش تا وقتی بزرگ شد از حکومت انتقام بگیرد. اما مرد که قبلا امکان بچهدار شدنش را از بین برده بود به پزشک مراجعه میکند و دوباره این گزینه را فعال میکند. اما با گذشت چندین سال میبینند که نخیر بچهدار نمیشوند. ناگهان متوجه میشویم که علت بچهدار نشدن این است که زن قابلیت بچهدار شدن ندارد چرا که چندین سال قبل توسط یک بازاری ریشدار که تسبیح دارد مورد تجاوز واقع شده و صدمات ناشی از آن باعث شده نتواند بچهدار شود. زن در تمام این سالها این ماجرا را از شوهرش مخفی کرده است.
اگر «خجالت نکش» را تهمینه میلانی میساخت
فیلم داستان دو جاری را روایت میکند. دو جاری که شوهرهایشان اگرچه با هم برادر هستند اما فرسنگها از نظر فکر و اعتقادات با هم فرق دارند.
یکی از آنها که کیارش نام دارد دانشجوی اخراجی رشته نرم افزار است که حالا با فروش ویپیان خرج زندگی را تامین میکند و همسرش هم معلم خصوصی زبان فرانسه است. این زوج خیلی زندگی خوبی دارند و قصد بچه دار شدن هم ندارند.
اما برادر دیگر کارمند وزارت ارشاد است و بعنوان سانسورچی، فیلم و کتاب و مجله و هرچیزی که به دستش برسد را سانسور میکند. خانه این زوج پر از آباژور است! او تمام پولش را میدهد و آباژور میخرد در حالی که ماشین لباسشویی و اتو و فریزر و جاروبرقی ندارند و زن بیچارهاش باید با دست لباس بشورد و جارو بزند.
او زنش را مجبور کرده 9 تا بچه بیاورد و حالا هم اصرار دارد که باید بچههایش دو رقمی شوند تا با خودش بشوند یک تیم فوتبال و در مسابقات جام رمضان اداره سانسور و ممیزی وزارت ارشاد شرکت کنند.
ما 60 دقیقه شاهد بدبختی این زن هستیم. اینکه چطور 9 تا بچه را تر و خشک میکند و با شکم برآمده جارو میزند و در حمامی که شیرش هم چکه میکند توی لگن قرمز لباس میشورد و شوهرش هم با پیژامه راه راه و رکابی لم میدهد و آباژورها را دستمال میکشد و گردگیری میکند و از توی سایت دیوار آباژور دست دوم میخرد.
از آنطرف هم زندگی جاریاش را میبینم که چطور با شوهرش یک زندگی ایدهآل و رمانتیک دارند. در خانه شان گل شمعدانی وجود دارد و شبها قبل از خواب شیر میخورند و صبحا سر سفره صبحانه شان آب پرتقال است.