«شمایل آبرومند یک قهرمان»
هفت راه – محمدحسین آشنا
برخورد خانوادهای از طبقه متوسط با خانوادهای فقیر، مواجهه کاراکترها با چالشها و تضادهای اخلاقی، ایستادن مخاطب در جایگاه ناظر بیطرف؛ در نگاه اول این دقیقا همان جهان ساخته فرهادی در جدایی نادر از سیمین است؛ اما «بدون تاریخ، بدون امضا» نسخهای متفاوت از این الگوی روایی است. فیلم جدید جلیلوند هرچند در مختصات شخصیتها و شکل گیری سازمان روایت پیرو الگوهای کلیشه ای و امتحان پس داده است، اما نگرش خاص فیلمساز در پرداخت موقعیتهایی که تعریف میکند، باعث شده تا با فیلمی منحصر به فرد و مؤلف محور رو به رو باشیم.
سنگ بنای این جهان متفاوت و خاص در فیلم نیز در مختصات شخصیت قهرمان یعنی دکتر کاوه نریمان(با بازی امیر آقایی) گذاشته میشود. کاوه را میتوان- در ادامه کاراکتر «جلال» در چهارشنبه 19اردیبهشت- الگویی نوظهور و قابل توجه از قهرمان در جامعه معاصر ایرانی دانست؛ مردی جاافتاده، با سکوتهای طولانی مرموز، خسته از ناتوانی در اداره زندگی، اما بسیار اخلاقگرا و شریف که درگیر یک وسواس ذهنی و اخلاقی شده و با وجود تبرئه شدن از جانب اطرافیان، نمی تواند از قید احتمال تقصیر خود بگذرد. کاوه شخصیت کاملی نیست و قرار هم نیست که باشد؛ او مثل همه آدمهای معمولی دیگر در بزنگاههای اخلاقی دچار تردید و لغزش میشود، اما حاضر نیست عزت نفس خود را زیر پا بگذارد. کاوه بسان قهرمان های داستانهای افسانهای دست به خرق عادت میزند؛ و خرق عادت در جامعه امروز پاسداری از اخلاق و انسانیت حتی در بدترین شرایط است. سکانس نبش قبر و ادامه آن به تعبیری لحظه برآمدن نور از دل تاریکی مطلق سینمای اجتماعی و ناامید ایران است. نویسنده کاراکتر قهرمان را به بهانه خلق تصویری رئال یا هر بهانه دیگر، با انفعال همراه نمیسازد و بالعکس کاراکتری را پرداخت میکند که شبیه آدمهای معمولی نیست، بلکه آدمها دوست دارند شبیه او باشند و خود را در آینه وجدان او بیابند؛ درست مثل یک قهرمان!
تکراری بودن پی رنگ اصلی به خصوص در مرحله گره افکنی، در کنار تعلیق حاصل از مکث های طولانی دوربین در قابهای خالی میتواند به دلزدگی مخاطب در پرده میانی فیلم بینجامد، اما اضافه شدن خرده پی رنگ های هوشمندانه و کاراکترهای فرعی (مانند مادر کاوه و پزشک سهل انگار) که به شدت در خدمت پیشبرد درام هستند موجب میشود تا فیلم در کمترلحظهای پویایی خود را از دست دهد. کارگردان با انتخاب قابهایی خاص و البته به کمک تدوین حسابشده به خوبی از پس روایت از نگاه دانای کل برآمدهاست. این زاویه دید به خودی خود یکی از نقاط قوت فیلمنامه محسوب میشود؛ چرا که توانسته با اجرای درست بصری، در لحظاتی خاص مخاطب را به تأمل در باب وضعیت بغرنج کاراکترها و راههای چاره وا دارد.
از بازی تحسین برانگیز بازیگران به خصوص نوید محمدزاده نیز نباید غافل شد. کاراکتر متفاوت او در این فیلم با آن نگاه مطالبه گر و شرمسار و لبهای برچیده شده که لحظات اوج و فرود باشکوه و دقیقی را در طول فیلم رقم میزند، به سختی از ذهن مخاطب پاک میشود.
قطعا میتوان به شخصیت پردازیها و ابهام در عقبه و پیشینه کاراکترها برای مخاطب خرده گرفت؛ میتوان ریتم نسبتا کند فیلم به خصوص در پرده میانی را دستمایه نقد آن قرار داد و مهمتر از همه میتوان فیلم را به خاطر الگوی تکراری شخصیتها و نحوه مواجهه آنها با یکدیگر و با موقعیتها مورد انتقاد قرار داد؛ اما بدون تاریخ بدون امضا اثری هوشمندانه و محترم است که دستکم به واسطه شمایلی که از قهرمان خود میسازد،نمیتوان به آسانی نادیده اش گرفت.