«به وقت شام» نمونه خوب فیلم استراتژیک

آرش فهیم

در شرایطی که جنبه‌های تبلیغاتی جشنواره‌های سینمایی در غرب علیه ایران پررنگ‌تر می‌شود، سیاست مدیریت فرهنگی ما از تقویت سینمای جشنواره‌ای باید به سمت احیای سینمای استراتژیک تغییر کند.

سینمای استراتژیک، یکی از حلقه‌های مفقوده مدیریت فرهنگی در کشورمان است. طوری که طی یک دهه اخیر، سهم این نوع فیلم‌ها از تولید سالانه «تقریبا هیچ» بوده است. به این معنی که تعداد بسیار اندکی از آثار را می‌توان نام برد که هم نماینده واقعی نظام جمهوری اسلامی ایران باشند، هم به طور گسترده در سطح جهان به نمایش درآمده باشند. نتیجه این خلأ ، کاهش حضور بین‌المللی سینمای کشورمان است.

یکی از دلایل بی‌توجهی به سینمای استراتژیک، تعریف ناقص و غلط مدیران فرهنگی و سینمایی ما از این نوع فیلم هاست. از طرفی، بسیاری از اهالی سینما حضور در جشنواره‌های مختلف را با بین‌المللی بودن اشتباه گرفته‌اند. این درحالی است که نه فیلم‌های جشنواره‌ای ما قادر به تأثیرگذاری راهبردی برای کشورمان با اهدافی که نظام مد نظر دارد هستند و نه اینکه گستره مخاطبان جشنواره‌ها به حدی است که در معرفی ایران، موثر واقع شوند. از طرفی، در ادبیات روزمره سینمای ما فیلم استراتژیک، مترادف شده با آثار بیگ پروداکشن. یعنی فیلمی که تولیدش نیاز به بودجه و صرف کردن وقت بسیار زیادی است. هر چند که فیلم های بیگ پروداکشن هم می‌توانند در تعریف سینمای استراتژیک بگنجند، اما لزوما این دو واژه، با هم مترادف نیستند. سینمای استرتژیک به نوعی پاتک به جشنواره های ضد ایرانی است اما پیش از هر چیزی باید ساختار و فرم مناسب برای آن تعریف شود که اگر به این مهم برسیم حتما می‌توان در این مسیر با قدرت حرکت کرد. ابتدا باید به تعریفی دقیق و واقعی از این نوع سینما دست یابیم. سینمای استراتژیک چیست و تفاوت آن با فیلم‌های جشنواره‌ای و بیگ پروداکشن چیست؟

متأسفانه طی سال‌های اخیر، تنها منفذ ورود فیلم‌های ایرانی به عرصه بین‌الملل، جشنواره‌ها بوده‌اند. با این حال، جشنواره‌ها و جوایز خارجی، فقط به تعداد محدودی از فیلمسازها و آثار توجه می‌کنند. وقتی فهرست فیلم‌های پذیرفته شده در فستیوال ها و جوایزی که توسط سینماگران ایرانی در این رویدادها کسب شده را مرور می‌کنیم، تنها به چند اسم خاص و فیلم هایی بر می خوریم که اغلب، مضامینی مشترک و کلیشه ای دارند. این درحالی است که بخش قابل توجهی از سینماگران صاحب سبک ایرانی که دارای محبوبیت بالایی هم بین مردم هستند و آثار آن‌ها به خاطر ویژگی های محتوایی و هنری درخشان است، به دلیل سیاست پیشگی جشنواره های خارجی کمتر بین مردم جهان شناخته شده‌اند.

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار در سطح جهان، جریانی از فیلمسازها ظهور کرد که آثار آن‌ها به معنای واقعی کلمه، بازتاب دهنده اعتقادات، فرهنگ و انسان شناسی اسلامی-ایرانی بوده است. اما نمایندگان برجسته این جریان، به جز برخی استثناها هیچ گاه راهی به جهان باز نکردند. این درحالی است که کشورهای صاحب صنعت سینما، سینمایی بومی-بین‌المللی دارند. یعنی فیلم‌هایی که هم برای مخاطب داخلی خودشان ساخته می‌شوند، هم بازتاب دهنده فرهنگ آن‌هاست، هم منافع ملی آن ها را مطالبه می‌کند و هم برای مخاطب جهانی جذابیت دارند. یعنی فیلم‌های آنها تعریف سینمای استراتژیک را در بر می‌گیرد. برخی از این نوع فیلم‌ها آثاری کم هزینه هستند و به طور مثال، موضوعی رمانتیک و خانوادگی دارند، اما همین فیلم‌ها هم چون سبک زندگی غربی را برجسته می سازند، در حوزه سینمای استراتژیک قرار می‌گیرند. این مفهوم را در بسیاری از فیلم های هالیوودی و بالیوودی در می‌یابیم. مردم کشور ما و خیلی دیگر از جوامع، این فیلم‌ها را با هدف تفریح و سرگرمی تماشا می‌کنند. هیچ کس یک فیلم هندی یا آمریکایی را تماشا نمی‌کند تا با مبانی تمدنی و ایدئولوژیک یا اهداف دیپلماتیک این کشورها آشنا شود؛ اما به طور غیرمستقیم، اغلب این فیلم‌ها، چنین اهدافی را به فکر و ذهن مخاطب خودشان تزریق می‌کنند.

بنابراین، فیلم‌های استراتژیک، محل تلاقی دو عنصر مهم هستند؛ اول اینکه باید زبان و فرمی جهانی داشته باشند و روایت در این فیلم‌ها طوری دراماتیزه شود که همه مردم در هر جای دنیا با آن ارتباط برقرار کنند. دوم هم اینکه باید الزاما اقتدار فرهنگی، تاریخی، سیاسی یا نظامی کشور را نمایش دهند. یعنی سینمای استراتژیک، به عنوان زمینه ساز و جاده صاف کن سایر برنامه‌ها و سیاست‌های بین‌المللی نظام یک کشور عمل می‌کند. این زمینه سازی می‌تواند هم در حوزه معرفی جذابیت‌های یک کشور و جذب توریسم عمل کند، هم شکوه و عظمت تاریخی و هویتی یک ملت را به دنیا نمایش دهد یا در حوزه دفاعی، وجهه‌ای مثبت و نافذ از نیروها و توان نظامی یک حکومت را به تصویر کشد.

تجربه تاریخی سینمای ایران نشان می‌دهد که دولت (قوه مجریه) عامل مناسبی برای ساخت چنین فیلم‌هایی نیست. چون تولید آثار استراتژیک معمولا زمان بر هستند و مدیران فرهنگی دولت ها هر چهار سال و در برخی قسمت‌ها بلکه زودتر تغییر می‌کنند. ضمن اینکه معمولا دولت، در این حوزه در پی مقاصد خودش است و فیلم‌های محافظه کار را بار می‌آورد. از طرفی هم بخش خصوصی در سینمای ما بسیار نحیف و ضعیف و به نوعی، دنباله بخش دولتی محسوب می شود. سرمایه گذاران خصوصی به لحاظ محتوایی نیز انگیزه‌ای برای تولید چنین فیلم‌هایی ندارند. به نظر می‌رسد که بهترین پشتیبان‌های سینمای استراتژیک نهادهای حاکمیتی و نظامی هستند. چون این نهادها معمولا مدیریتی دیرپا دارند و سوگیری آن‌ها نسبت به مسائل ملی و کشوری، تغییری نمی‌کند. همچنین مدیران این نهادها نسبت به مسئولان دولتی و بخش خصوصی، انگیزه و علاقه بیشتری به طرح موضوعات رایج در سینمای استراتژیک دارند. در سایر کشورها هم معمولا نهادهای نظامی و امنیتی حامی اصلی فیلم‌های جنگی و راهبردی هستند.

ضمن اینکه فیلمسازهایی باید در این حوزه به کار گرفته شوند که هم به معنای واقعی کلمه تخصص داشته باشند و هم نسبت به کشور خود احساس مسئولیت کنند. سینمای استراتژیک با تلفیق تعهد و تخصص پدیدار می‌شود. فیلم «به وقت شام» نمونه ای از یک فیلم استراتژیک است که تقریبا همه عناصر این نوع سینما را دارد. در شرایطی که کشور ما طی سال‌های اخیر، به بازیگر اصلی منطقه غرب آسیا تبدیل شده و نقش مهمی را ایفا کرده، باید حسرت خورد که چرا سینمای ما همپای قدرت سیاسی و دفاعی ما عمل نکرده است. باید در کنار هر اتفاقی در این عرصه، چند فیلم سینمایی برای تأثیرگذاری بر مخاطب جهانی نیز تولید و به نمایش در بیاید. همچنان که در آمریکا در کنار فشار بر ایران در پرونده هسته ای، چند فیلم  سریال درباره این موضوع ساخته شد، اما در نقطه مقابل، کارنامه سینمای ما از فیلم‌هایی که درباره حقوق ایران ساخته شده باشند و به نگاه مردم جهت بدهند خالی است؛ همچنان که در سایر حوزه ها نیز این گونه بوده است.

قدم مهم در این زمینه، جایگزین کردن مردم و اکران عمومی در سطح کشورهای مختلف به جای جشنواره‌هاست. مشارکت دادن کشورهای همسو با ایران می‌تواند راهگشای اکران در آن کشورها باشد. همچنان که طی سال‌های اخیر انیمیشن‌هایی چون «شاهزاده روم» و «فیلشاه» با همکاری گروه‌های فرهنگی در لبنان ساخته شده‌اند. این همبستگی باعث شده تا آثار مذکور در سینماهای کشورهای عربی به نمایش در بیاید. درباره سایر فیلم‌هایی که با رویکرد بین‌المللی و استراتژیک ساخته می‌شوند نیز باید راه‌های تازه تری برای راه یافتن به جوامع و توده‌های مردم در اقصی نقاط جهان پیدا کرد. تنها در این صورت است، که می‌توان به سینمای ایران لقب جهانی داد.

یادداشت:آرش فهیم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − 7 =

دکمه بازگشت به بالا