فیلمهایی که به کتابهای خود وفادار نبودهاند
بسیاری از فیلمها برای اینکه بیشتر فروش داشته باشند بر اساس کتابهای پرفروش ساخته میشوند و عین همان داستان روایت میشوند ولی برخی فیلمهای مشهور نیز در بعضی جاها داستان خودشان را روایت میکنند.
به گزارش هفت راه، در فیلمهای ساخته شده در هالیوود کمتر دیده شده است که داستان فیلم چیزی متفاوت از داستان اصلی کتاب به خصوص کتابهای مشهور باشد. در حقیقت هالیوودیها کتابهای مشهور و پرفروش را انتخاب میکنند تا فیلمشان با هر سطح کیفیت از فروش بالایی برخوردار باشد ولی خب در این میان برخی فیلمها نیز به هر دلیلی نمیتوانند به کتاب مشابه خود وفادار باشند.
در این گزارش مشهورترین فیلمهای سینمایی معرفی شده است که کمتر به کتاب و نویسنده خود وفادار بودهاند:
فیلمی با ژانر ترس و وحشت است که آندرس موچیتی آن را کارگردانی کرده است. فیلمنامه این فیلم توسط کری فوکوناگا بر اساس رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ است. داستانی که استیون کینگ تعریف میکند در سالهای دهه 50 میلادی اتفاق میافتد که البته در فیلم نیز رعایت شده است ولی کمتر به صحنههای ترسناک کتاب اشاره شده است. در کتاب از لاکپشت عظیمالجثهای صحبت شده است که در فیلم اثری از آن نیست.
بازگشت پادشاه قسمت سوم از مجموعه ارباب حلقهها به کارگردانی پیتر جکسون است. این فیلم با الهام از رمانی به همین نام نوشته جی. آر. آر تالکین ساخته شده است. فیلم درسال 2003 میلادی توانست ۱۱ جایزه اسکار را کسب کند. فیلم نشان میدهد که نابودی حلقه باعث تمام شدن جنگ بین انسانها و هیولاها می شود ولی در کتاب، بعد از نابودی حلقه جنگ هنوز برای هابیتهای فقیر تمام نمیشود. آنها به شایر برمیگردند و از سوی موجودات دیگری مورد حمله قرار میگیرند. در فیلم نشان داده میشود که آنها پس از جنگ با خوبی و خوشی به شایر خرم و شاد برمیگردند.
این فیلم به کارگردانی دیوید فینچر در ژانر درام-روانشناختی است که بر اساس کتابی با همین نام به قلم چاک پالنیک ساخته شدهاست. نورتون در نقش یک انسان معمولی که از شغل دفتری معمولی خود ناراضی است ظاهر میشود. او به همراه دوست خود یک باشگاه مبارزه تاسیس میکند که درگیر رابطه با زنی به نام مارلا میشود. در فیلم آنها نابودی شهر را شاهد هستند ولی در کتاب چیز دیگری گفته شده است.
فیلمی از کارگردان مشهور آمریکایی، استنلی کوبریک، محصول شرکت برادران وارنر و برگرفته از رمانی کوتاه با همین نام از آنتونی برجس است. الکس، نقش اصلی فیلم، یک بزهکار جامعهگریز جذاب است که به موسیقی کلاسیک علاقه دارد. او از چیزی که فراخشونت نامیده میشود به انسانی اخلاق مدار تبدیل میشود که در کتاب اثری از این احیاء دیده نمیشود.
داستان این فیلم در ارتباط با سرباز فوق حرفهای میباشد که برای زندگی به شهری میرود اما پلیس آن شهر به او تهمت زده و او را اذیت میکند و ناخواسته او را در مسیری قرار میدهد که مجبور به دفاع از خود و درگیری با ارتش و پلیس میکند. این فیلم بر اساس رمان دیوید مورل ساخته شده است که رمبو در پایان داستان کتاب بر اساس جراحات وارده میمیرد ولی در پایان فیلم مثل قهرمانهای معمول فیلمهای هالیوودی رمبو همه را نابود میکند ولی خودش هیچ آسیبی نمیبیند.
فارست گامپ فیلمی آمریکایی به کارگردانی رابرت زمکیس محصول شرکت پارامونت است. فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته وینسنت گروم ساخته شده است. در فیلم شخصیت اصلی یعنی فارست گامپ پسری ساده لوح و تقریباً کم هوش نشان داده میشود که قادر است کارهای مختلفی را بالاترین سطح انجام دهد ولی نمیتواند دلیل انجام آن کارها را بفهمد. این شخصیت در کتاب کاملاً متفاوت است و دارای زندگی معمولی است.
فیلمی به کارگردانی زک اسنایدر بر اساس مجموعه کتابهای مصور به همین نام از «آلن مور و دیو گیبونز» ساخته شده است. در سال ۱۹۸۵، در حالی که آمریکا جنگ ویتنام را برده و ریچارد نیکسون برای سومین بار رئیسجمهور شده و جنگ سرد به اوج خود رسیده، چند ابرقهرمان سابق تلاش میکنند تا راز قتل یکی از همکاران خود، ادوارد بلیک را حل کنند. در کتاب نشان داده می شود که شهر نیویورک کاملاً نابود میشود ولی در فیلم اثری از این صحنه نیست.
فیلمی در ژانر علمی-تخیلی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و برگرفته از رمانی به همین نام نوشته مایکل کریکتون است. داستان فیلم در جزیرهای تخیلی به نام ایلا نیوبلار رخ میدهد. در داستانی که کتاب روایت کرده کل جزیره توسط شخصیتهای اصلی نابود میشود که به کشته شدن خودشان منجر میشود.
این فیلم با بازی ویل اسمیت به کارگردانی فرانسیس لارنس بر اساس رمانی به همین نام نوشته ریچارد ماتیسون ساخته شده است. در آمریکا ویروسی پخش شده است که انسانها را تبدیل به موجوداتی خون آشام میکند که این موجودات نمیتوانند در روشنایی زنده بمانند. در نتیجه شبها بیرون میآیند و دست به تخریب شهر میزنند. در فیلم شخصیت اصلی یعنی ویل اسمیت همه موجودات خون آشام را نابود میکند و خودش نیز میمیرد ولی در کتاب خون آشامها جامعهای جدید تاسیس میکنند و اسمیت را نیز زندانی میکنند.
فیلمی درام به کارگردانی بری لوینسون است که بر اساس رمان ورزشی برنارد مالامود ساخته شده است. در فیلم شخصیت اصلی «روی» نام دارد که بازیکن بیسبال است که بعد از مرگ پدرش از زیر درخت خانه چوب بیسبالی کشف میکند که او را در مسابقات خود پیروز میکند، ولی این پیروزیها در کتاب اصلی واقعیت ندارد.