تائید تحلیل “هفت راه” توسط رضا امیرخانی
هفته گذشته در هفت راه مجموعه نقدی بر رمان ره ش رضا امیرخانی منتشر کردیم که با واکنشهای مختلفی روبهرو شد. مجموعه نقدی فنی با ارجاعاتی مستقیم به خود کتاب که بیش از همهچیز بر این تاکید داشت که متاسفانه در رهش اثری از امیرخانیِ داستاننویس «منِ او» و «بیوتن» که با هر نگاه سیاسی باید او را جزو برترین نویسندگان بعد از انقلاب به حساب آورد و حتی اثری از امیرخانیِ ژورنالیست «نفحات نفت» و «نشت نشا» نیست و متاسفانه او-به هر دلیل- خود را به سطح یک فعال سیاسی و بیانیهنویس تقلیل داده است.
این مطالب اما با واکنشی از سوی امیرخانی مواجه شد که متاسفانه تائید درستیِ تحلیل ما بود. او سعی کرد با زدن برچسب «احمدینژادی» بودن به نویسندگان آن مطالب اعتبار آنها را زیر سوال ببرد.
پاسخی کاملا «سیاسی» همانطور که از امیرخانی فعلی قابل پیشبینی بود؛ خفهکردن منتقدان با زدن انگ سیاسی به آنها. سوال اما اینجاست که به فرض درست بودن برچسب ایشان اساسا چرا باید گروهی از طرفداران رئیسجمهور سابق با او و کتاب جدیدش مشکل داشته باشند؟
نکته بدیهی این است که نوک پیکان انتقادات کتاب جدید او بیش از همه به سمت شهردار سابق تهران و آن جریان سیاسی است و انتقاد به شهردار سابق تهران قطعا خوشایند طرفداران رئیسجمهور پیشین خواهد بود و نه مورد انتقادشان!
کاش جناب امیرخانی حالا که به یک فعال سیاسی تبدیل شده است از مناسبات جریانهای سیاسی اطلاع بیشتری کسب کند تا بداند که اتفاقا اوست که با طرفداران رئیسجمهور سابق در نقد شهردار پیشین تهران به یک نقطه مشترک رسیده است!
نکته مهمتر اما این است که امیرخانی درحالی حتی از تیترهای مطالب «هفتراه»- به عنوان مثال امیرخانی وارونه- عصبانی شده است که این دقیقا الگوبرداری شده از کتاب خود اوست.
احتمالا باید به خودشان یاداوری کرد که سطح نقد ایشان به مدیریت شهری، نه در وارونه کردن اسم در عنوان کتاب، بلکه در حد بول کردن یکی از کاراکترها بر سر شهر و مردم در پایانبندی کتابشان است.
آیا ایشان که از مدیریت مدارس سمپاد تا مدیریت رهبری در فتنه تا اقتصاد نفتی تا شهرسازی و معماری را با ادبیات سخیفی-که به یک نمونه از آن اشاره شد- نقد میکنند طاقت نقدهای بسیار خفیفتر به خودشان را در حد یک تیتر هم ندارند؟
به هر حال «هفتراه» امیرخانی نویسنده «ارمیا»، «منِ او» و «بیوتن» را جزو ظرفیتهای فرهنگی انقلاب اسلامی میداند و امیدوار است او به زودی از سراشیبی سقوط سیاسیکاری به مسیر اصلیش؛ «داستاننویسی» بازگردد.