بدترین فیلمهای سینمای ایران در سال ۹۶
فیلمسازی و بهصورت خاصتر، فیلم خوب ساختن، کار سادهای نیست. بعضی وقتها همهچیز سر جایش است اما درنهایت نتیجه نهایی به شکست میانجامد، بعضی وقتها هم هیچچیز سر جایش نیست و شکست قابل پیشبینی است؛ اما وقتی از شکست یک اثر سینمایی سخن میگوییم، منظورمان فروش آن فیلم در گیشه نیست. هر چهار فیلم اول جدول پرفروشترینهای سال ۹۶ را میتوان جز بدترین فیلمهای امسال قرار دارد، درحالیکه فیلمهای قوی، منسجم و درخشانی چون «برادرم خسرو» و «ویلاییها» با فروش اندکی جایی حوالی انتهای این جدول به سر میبرند. قبل از هر چیز لازم است یادآور شوم که انتخاب بدترین فیلمهای اکران شده هیچ رابطهای با میزان فروش فیلم ندارد اما بههرحال سعی شده تا از میان فیلمهایی انتخاب صورت گیرد که مخاطبان بیشتری داشتهاند و بیشتر دیدهشدهاند. همچنین وقتی میگوییم یک فیلم بد، نه توهینی به سازندگان اثر میکنیم و نه مخاطبانی که با آن فیلم ارتباط برقرار کردند. در ادامه فیلمهایی را معرفی میکنیم که صرفاً ازلحاظ ساختار با ایرادات اساسی مواجه بودند یا محتوایشان فاقد عناصر دراماتیک لازم برای انتقال پیامشان بوده است؛ و در بعضی موارد هردوی این نقاط ضعف را داشتهاند.
قاتل اهلی- مسعود کیمیاییدیدن نام مسعود کیمیایی در میان بدترینها امری عادی نیست، فیلمسازی که نامش با شاهکارهایی چون «گوزنها» و «قیصر» گرهخورده است. زمانی که سینما، سینما نبود، مسعود خان کیمیایی فیلم میساخت و سینما؛ اما حقیقت این است که «قاتل اهلی» در کلیت خودش فیلم بدی نیست. فیلمنامه فیلم بهشدت دچار مشکل است، اما نه آنقدر که یک فیلم را زمین بزند، آنهم فیلمی که مسعود کیمیایی بادانش سینماییاش آن را آراسته است. «قاتل اهلی» وقتی تبدیل به یک فیلم بد میشود که نام کیمیایی بعدازآن میآید. اختلافات کیمیایی و تهیهکننده، بیانیههای تندوتیز پرستویی و کیمیایی و نقشی که برای پولاد به شکلی سفارشی در فیلمنامه گنجانده شد، همه از عواملی بودند که نتیجه نهایی را به یک فیلم با استانداردهای بسیار پایینتر از حد تصورمان از استاد درآوردند.
زیر سقف دودی- پوران درخشندهفیلم پرافتخار جشنواره سی و پنجم، یک شکست محض است، هم برای سینمای ایران و هم برای خانم کارگردان. «زیر سقف دودی» شعارزده، کلیشهای و بدون نگاه کارشناسی شده و جامعهشناختی، مصائب زن خانهداری را روایت میکند که بهشدت غیرمنطقی جلوه میکند و بهجز اشک و آه و ناله هیچچیزی به بیننده ارزانی نمیدارد. درخشنده در آخرین اثرش هم ازلحاظ کارگردانی بهشدت سقوط کرده است و هم ازلحاظ دیدگاههای اجتماعیاش. «زیر سقف دودی» نه خط داستانی مشخصی دارد و نه کاراکترهایش قابلباورند و تکنیکهای ساختاری آن نیز عجیب ناامیدکنندهاند. «زیر سقف دودی» حتی اگر نام درخشنده را یدک نمیکشید قطعاً در این لیست جای داشت.
ملی و راههای نرفتهاش- تهمینه میلانیتهمینه میلانی در طی سالهای فعالیت سینماییاش خیلی واضح گفته دغدغه زنان دارد و همه فیلمهایش هم با همین دغدغه ساختهشدهاند. میلانی نگاه فمینیسم مرتجعی دارد که شاید در «دو زن» به دلیل تازگی موضوع و جسارت فیلمسازش با بیننده ارتباط برقرار میکرد اما امروزه فقط نقش تخریبی دارد و نگاه جامعه نسبت به فمینیسم و حقوق زنان را بیشازپیش برمیگرداند. «ملی و راههای نرفتهاش» بهجرئت بدترین فیلم کارنامه فیلمسازی میلانی است و همه دغدغههای شریف وی را باطل میکند. بهجای دیدن این فیلم صفحه حوادث روزنامه را بخوانید، هم جزئیات تصویری بیشتری در ذهنتان بازسازی میشود و هم کلیت فیلم را دریافت میکنید.
خالتور- آرش معیریانوقتی مخاطب به دنبال فیلم کمدی و مفرح است، بازار فیلمهای مبتذل که نام کمدی را یدک میکشند داغ میشود. آرش معیریان، بعد از ساخت«کما» میتوانست تبدیل به یکی از کمدی سازهای خوشذوق سینمای ایران شود اما ترجیح داد مسیر بیخطرتری از «کما» در پیش بگیرد و در این چند سال اخیر همه فیلمهایش پرفروش، اما مبتذل و بهشدت بد بودهاند. «خالتور» آخرین کار معیریان نسبت به کارهای قبلیاش نه پیشرفت است و نه پسرفت و فقط ادای فیلمهای کمدی را درمیآورد و با به کار گرفتن نشانههایی از کمدی که مردمدوست دارند موفقیتش در گیشه را ادامه میدهد. «عشقولانس»، «پا تو کفش من نکن»، «دخترعمو، پسرعمو» و «من و شارمین» هم در همین دستهبندی جای میگیرند و پرداختن بیش از این به این فیلمها که به نام کمدی به کام گیشه و به قیمت آبروی سینما ساخته میشوند فقط وقت هدر دادن است.
آشوب- کاظم راستگفتاریک آشوب بهتماممعنا، از شخصیتپردازی و فیلمنامه گرفته تا بازیها و فضاسازی، فیلم یک آشوب تمامنشدنی است. «آشوب» قرار بود چیزی شبیه «شهرزاد» باشد، با یک قهرمان مرد جذاب در میان دنیای پرزرقوبرق اما خطرناک دهه بیست؛ اما روایت راستگفتار، بهشدت بیسروته است و بهجز آوازخوانیهای گاهوبیگاه کوروش تهامی، هیچ خاصیت دیگری ندارد. کاراکترها پادرهوا هستند و عشقها بهراحتی ماستبندی، شکل میگیرند. شکست «آشوب» در گیشه تهیهکنندگان را واداشت تا یکبار دیگر شانسشان را باعرضه این فیلم بهصورت مجموعه نمایش خانگی امتحان کنند اما وقتی بنمایه روایت دچار مشکل است، بیننده با آن ارتباط برقرار نمیکند، چه در سالن سینما و چه در خانه.
سارا و آیدا-مازیار میریمازیار میری سبک فیلمسازی خودش را دارد، میتوانید این سبک را دوست داشته باشید یا خیر؛ اما در اینکه میری در زمره فیلمسازان توانای ایرانی قرار دارد جای شک نیست؛ اما «سارا و آیدا» هیچ نشانی از سینمای میری ندارد و آنقدر دمدستی و بیحوصله ساختهوپرداخته شده که شبیه یک زنگ تفریح میان کارهای میری میماند. «سارا و آیدا» جدال تکراری خوب بودن و سقوط یا بد بودن و پیروزی را به تصویر میکشد؛ اما نه کاراکترهایش عمق و پرداخت مناسب روایتش رادارند و نه بازی بازیگرانش این کاراکترهای یکبعدی را باورپذیرتر میکند. «سار و آیدا» در دنیای فیلمسازی میری سرگردان و آواره است و با به تصویر کشیدن آنچه قرار است دوستی عمیق میان دو کاراکتر اصلی باشد، خستهکننده و کسالتآور است.
آذر- محمد حمزهایگرچه «آذر» اولین فیلم محمد حمزهای است اما شاید بهتر باشد نام نیکی کریمی را بهعنوان کارگردان فیلم مطرح کنیم. کریمی که تهیهکننده و ستاره این کار هم هست با حضور در یک نقش سفارشی نوشتهشده، بهتنهایی فیلم را نابود میکند. «آذر» قرار است از دغدغه حقوق زنان و جامعه مردسالار بگوید اما بیشتر شبیه غرغرهای یک دختر شانزدهساله است که تاکنون در جامعه زندگی نکرده است. کاراکتر آذر بیش از آنکه زنانگی داشته باشد، حماقت دارد و بیش از آنکه برای حقش مبارزه کند، در کلوزآپهای بیشمار فیلم زیبایی صورت اشک بارش را به نمایش میگذارد. «آذر» نه زنانه است، نه انسانی است و نه اصلاً فیلم است.فیلمهای بد دیگری هم بودند که امسال مجبور به تماشایشان شدیم. «حریم شخصی» با آن شخصیتپردازی عجیب و گرهافکنی ناشیانهاش،«غیرمجاز» که نه پیام مشخصی دارد و نه از نقطه قوتی بهره میبرد، «سد معبر» که بیشتر از اینکه بد باشد ناامیدکننده است و تقریباً تمام کمدیهایی که امسال دیدیم، یکی از یکی بدتر بودند. این میزان فیلم بد، خبر بدی است که احتمال بازگشت به دوران افول دهه هشتاد را میدهد. زمانی کهموج ناامیدی جامعه را فراگرفته بود و بازار فیلمهای سرگرمکننده داغ بود. در این روزهای پایان سال فقط میتوانیم دعا کنیم که شرایط اجتماعی در سال بعد بهبود پیدا کند و مخاطب باحوصله بیشتری به تماشای آثار سینمایی بنشیند که درواقع تنها عامل مؤثر در تولید و ساخت آثار باارزش است.
منبع:نماوا