پهلوانکُشی در میان معرکه
این روزها و با اکران نوروزی فیلمهای «لاتاری» و «به وقت شام» پیوسته شاهد واکنشها و اظهار نظرهای مختلف مخاطبان این فیلمها در رسانهها و شبکههای اجتماعی هستیم؛ آثاری که در ایام جشنوارۀ فیلم فجر نیز تحسین بسیاری از منتقدان و علاقهمندان به سینما را برانگیختند و با داغ شدن بحثها و گفتگوهای پیرامونشان موجب گرمی بازار سالانۀ سینمای کشور در این ایام شدند. در این میان اما گاهی نقدهایی به قلم برخی فعالان فرهنگی همچون محسن حسام مظاهری، میلاد دخانچی و دیگران نیز دیده میشود که بر خلاف رویۀ معمول، با ادبیاتی تند و خوانشی متفاوت، به شدت و با خشم به این آثار تاختهاند؛ چنانکه گاهی آنها را محافظهکارانی نان به نرخ روز خور نامیده و گاه روسپیانی در پی همخوابی با همۀ طیفهای فکری و سیاسی. یک زمان هوسبازانی به دنبال طنازی تکنیکهای سینمایی خوانده و زمانی دیگر پا گذارندگان بر خون پاک شهدای مدافع حرم.
این در حالی است که مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب در اسفند سال گذشته طبق نظرسنجی سالانۀ خود از چهل منتقد سینمایی، این دو فیلم را جزء سه اثر برگزیدۀ خویش اعلام کرده بود. به راستی دلیل این همه تفاوت نگاه در چیست؟ چه میشود که آثاری را برخی از منتقدان چنین تلخ و بیمهبا مینوازند و گروهی دیگر همان آثار را در صدر فهرست برگزیدگان خود قرار میدهند. پیش از پاسخ به این سوال باید به نکتۀ دیگری هم اشاره کرد که این تفاوت نگاه تنها اختصاص به این آثار و جشنوارۀ فیلم فجر در سال اخیر ندارد؛ مشابه این ماجرا عیناً در سالهای گذشته و در مواجهه با دیگر آثار شاخص و تأثیرگذار سینمای انقلاب نیز رخ نموده بود؛ چنانکه با مرور آن میتوان تکرار این روال را در سالهای آتی و با ظهور آثار شاخص دیگری در سینمای انقلاب اسلامی و مواجهۀ برخی فعالان فرهنگی و رسانهای با این آثار به آسانی پیشبینی کرد. حتی میتوان مطمئن بود اگر در کنار این دو فیلم، به حسب اتفاق «تنگۀ ابوقریب» هم در فهرست اکرانهای نوروزی قرار میگرفت، بر او نیز همان میرفت که بر لاتاری و به وقت شام میرود.
از این رو به نظر میرسد ماجرا پیش از ارتباط با حوزۀ نقد فنی و هنری، در حیطههای فرهنگی و اجتماعی میگنجد. اتفاقاً نگاهی به مجموع اسامی منتقدان مندرج در فهرست منتشرۀ مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب، به استثنای صاحب این قلم، نشان میدهد عمدۀ چهرههای رأیدهنده در این فهرست افرادی هستند که به دلیل اشتغالات و دغدغههای کاری و شخصی خود، در طول سال و به صورت مستمر با اتفاقات مختلف سینمایی ارتباط نزدیک دارند. بسیاری از این اسامی افرادی هستند که مکرراً نام آنها را در باقی ایام و پای نقد و بررسی عموم آثار به نمایشدرآمده و نیامده دیدهایم. بیشتر اینها افرادی هستند که با جدیت هم پای تماشای «به وقت شام» مینشینند و هم وقت هم خود را صرف دیدن آثاری مثل «اتاق تاریک»، «امیر» و «جادهقدیم» میکنند. هم دربارۀ «لاتاری» قلم میزنند و هم برای نوشتن از «هایلایت»، «کار کثیف» و «کامیون» وقت میگذارند. اینها هم «بادیگارد» و «ماجرای نیمروز» را میبینند و نقد میکنند و هم «انزوا»، «آذر»، «آزاد به قید شرط»، «آباجان»، «بنبست وثوق»، «پشت دیوار سکوت»، «خانۀ دیگری»، «خفگی»، «دعوتنامه»، «سهیلا17»، «سوفی و دیوانه»، «ماجان» و «یادم تو را فراموش» و هم دهها اثر سینمایی دیگر را.
به بیان دیگر نگاه این گروه نگاهی فانتزی و رمانتیک به سینمای کشور نیست. نه در پی غولکشی و به برکت این غولکشی نامآوریاند، نه قصد دارند با نگاه متفات و خوانش حیرتانگیز و خلافآمد و بر خلاف جریان آب خود، از قبل نمدِ سینمای بیرمق و محتضر ایران کلاه اعتبار و ارجی برای خویش بدوزند. آنها هم بالای این سینما را دیدهاند و هم پاینش را. بر سر شاخۀ نامآوری دو فیلم پرهیاهو و توجهبرانگیز ننشستهاند که بیاعتنا به بضاعت کلیت این درختِ لاغر بن شاخه را ببرند. تصوری واقعی از قد و قوارۀ این درخت دارند و قیمتِ برآمدن شاخهای چنین برومند و پربار را نیک میدانند. این چنین است که نه همۀ کمبودها و ناداشتنیهای سنگین خود را بر این یکی دو شاخۀ برومند میآویزند و نه از ظرفیت تأویلپذیری ذاتی آثار هنری بهره میکشند تا با آوار فجیعترین و دورازذهنترین و بدبینانهترین خوانشهای ممکن، تحسین و حیرت و وحشت مخاطبان خود را همزمان برانگیزند.
قصد نگارنده در این مجال تنگ، کوبیدن بر طبل تکصدایی و کانالیزهکردن سیستماتیک همۀ نگرشها و خوانشها نیست. چنانکه رنگارنگی گزینشهای همین چهل نفر نیز خود شاهدی بر تلون نگاهها و تفاوت سلایق است. اما از آن سو نیز باید به شدت نگران فاصلۀ عمیق میان واقعیتهای موجود و برخی نگاههای ایدهآلیستی و فانتزی در فضای رسانهای و آدرسهای غلطی بود که از قِبل آنها به مخاطبان این آثار ارائه میشود. مخاطبانی که ممکن است متأثر از ذائقهسازیهای رسانهای پیرامون خود نقش مهمی در تعیین مسیر حرکت کلی سینمای کشور در سالهای پیش رو ایفا کنند.
پ.ن. ضمن احترام به برادرانی که از آنها در ابتدای این یادداشت نام برده شد، نگارنده به رغم سابقۀ دوستی با ایشان، بسیاری از نامهای مندرج در فهرست مجمع را نمیشناسد و تنها با یادداشتها و مطالب آنها در رسانهها آشناست. از این رو در نوشتۀ پیش رو کوشیده است به دور از برخی قبیلهگرایی و تیمکشیهای مرسوم، صرفاً با دغدغۀ فرهنگ و هنر به سراغ مسئله برود.