ترومای تحلیل فیلم بدون نیاز به دیدن آن

هفت راه- محمدرضا شهبازی:

یکی از گونه‌ها و شاید جریان‌های نقد سینمایی در ایران، نقد مبتنی بر نماد و نشانه است. گونه‌ای که نوع افراطی آن در هر فیلمی دنبال یک مثلث (فارغ از متساوی الاضلاع یا ساقین بودن آن) است تا سریع تحلیلهای فراماسونری از آن بیرون بدهد یا از نظر او در تمام فیلمها مادر، نماد سرزمین است حتی اگر فیلم یک کمدی بشکن و بنداز با بازی علی صادقی و مجید صالحی باشد.

اما این روزها با گونه جدیدی از تحلیل فیلم روبرو هستیم که اساسا مبتنی بر خود فیلم نیست! یعنی می‌توان فیلم را تحلیل کرد بدون اینکه نیاز باشد آن را تماشا کنیم. اگرچه حتما جناب محسن حسام مظاهری برای نوشتن یادداشت «لاتاری و ترومای ایرانی ـ شیعی»(1) فیلم لاتاری را دیده‌اند اما واقعا برای ارائه تحلیلی که ایشان نگاشته‌اند این کار جزو ضروریات نبوده است. کافی بود ایشان ایده و موضوع و داستان یک خطی فیلم را از یکی از تماشاگران میپرسیدند و بعد مینشستند و این «تحلیلِ روایت» را مرقوم می‌کردند. برای اثبات این ادعا کافی است به یادداشت ایشان مراجعه کنید و ببینید نگارنده برای اثبات گزاره‌هایش حتی یک ارجاع به فیلم داشته است؟

نویسنده «لاتاری و ترومای ایرانی ـ شیعی» مدعی است «لاتاری همزمان از تلاقی سه گفتار ایرانی تغذیه می‌کند… یکی تشیع ایرانی (شعوبی)، دیگری شوونیسم ایرانی و سومی سیاست ایرانی (جمهوری اسلامی)»، «در لاتاری عربهای حاشیه خلیج فارس نماینده عاملان این هرسه تروما محسوب می‌شوند»، «در سال‌های اخیر ما با ظهور نوعی شعوبی‌گری جدید مواجه‌ایم که حالا لاتاری نماینده‌ی رسانه‌ای آن است»، «هلال بن حمد (شاهزاده‌ای که در فیلم کشته می‌شود) برای مخاطب ایران‌پرست حکم سعد بن ابی‌وقاص را دارد و برای مخاطب شیعه‌ی هیئتی حکم عمر بن خطاب را و برای مخاطب حزب‌اللهی حکم محمد بن‌سلمان را»، «همچنین مخاطب ایران‌پرست در موسی شمایل بابک خرمدین را می‌بیند و مخاطب شیعه‌ی هیئتی، شمایل ابولؤلؤ را و مخاطب حزب‌اللهی شمایل قاسم سلیمانی را» و…

یادداشت مذکور پر است از این ادعاها اما آیا نویسنده که مدعی است دارد روایت «فیلم» را «تحلیل» می‌کند محض رضای خدا حتی یک مورد ارجاع به خود فیلم می‌دهد؟ باز صد رحمت به منتقدان و تحلیلگران نمادگرا و نشانه شناس اگر میخواستند موسی را بابک خرمدین یا ابولؤلؤ یا قاسم سلیمانی کنند لااقل یک نشانه‌ای و نمادی در فیلم دست و پا میکردند. یا اگر میخواستند بنویسند «در لاتاری عربهای حاشیه خلیج فارس نماینده عاملان این هرسه تروما محسوب می‌شوند» یک دیالوگی پیدا میکردند که بشود چنین چیزی را از آن برداشت کرد، یا اگر میخواستند بنویسند هلال بن حمد برای مخاطب ایران‌پرست حکم سعد بن ابی‌وقاص را دارد یکجور به اسم این دو گیر میدادند و مثلا می‌گفتند هر دو وسطشان بن دارد!

اما در این یادداشت حتی یک مورد ارجاع به خود فیلم وجود ندارد. حتی ارجاع به حواشی فیلم هم وجود ندارد که مثلا نویسنده فیلمنامه در فلان گفتگو بهمان حرف را زده باشد یا تهیه کننده در توئیترش بیسار موضع را گرفته باشد یا مثلا این تیم فیلمسازی در کارنامه خود ساخت چنین فیلمهایی را داشته باشند. همه چیز فقط در ذهن نویسنده یادداشت است. او دغدغه‌ای دارد و تحلیلی از شرایط سیاسی، اجتماعی، دینی امروز ایران و حالا در نوشته های مختلفش هرطور که شده اتفاقات روز را جوری تحلیل میکند که آن گزاره‌ها اثبات شود؛ و این تحلیل فیلم هم از آن جمله است. و طبیعی است که برای نوشتن چنین تحلیلی هیچ نیازی به تماشای خود فیلم نیست! کافی است نویسنده بداند که «لاتاری ماجرای مردی است که برای گرفتن انتقام یک دختر ایرانی، یک امیرزاده حاشیه خلیج فارس را می‌کشد». این را که بدانی می‌توانی از سعدبن ابی وقاص تا ابولؤلؤ و قاسم سلیمانی و سفارت عربستان و… را کنار هم بگذاری و یک تحلیل فیلم بنویسی.

دقت کنید! حرف این نیست که گزاره‌های جامعه شناسانه نویسنده یادداشت مذکور در باب تلاقی سه جریان… درست است یا نیست. بلکه حرف سر این است که روی چه حسابی این گزاره‌ها به فیلم الصاق می‌شود؟ از چه روی میتوان از گزاره‌ها را بعنوان «تحلیل فیلم» قبول کرد وقتی کوچکترین ارجاعی به فیلم نمی‌شود و کوچکترین دلیلی از «خود» فیلم برای درستی آنها اقامه نمی‌گردد؟

بنابراین بهتر است یادداشت مذکور را «تحلیل روایت فیلم» ننامیم؛ بلکه آن را حاصل تلاش مستمر و مجدانه نویسنده آن برای فاصله گذاری با جریان معروف به انقلابی جامعه بدانیم! تلاشی که بر اثر آن هرچه آنها موافقش باشند مستحق مخالفت است، و برعکس.

نویسنده در پایان یادداشتش نوشته است: «محمدحسین مهدویان و تیم چندنفره‌ی اصلی‌اش، نشان داده‌اند سینماگران و روایت‌سازان کاربلدی‌اند. این انتخاب خود آن‌هاست که هنر روایت‌گری‌شان را در اختیار جریانات سیاسی قرار دهندیا ازین به بعد شجاعانه مسیر خود را از پروژه‌ها و رانت‌های سیاسی جدا سازند.» اما خود چند خط قبلتر وسط تحلیل یک فیلم یکباره پرسیده است: «راستی از حمله‌کنندگان به سفارت عربستان و آمران‌شان چه خبر؟»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − هفت =

دکمه بازگشت به بالا