جریان انحرافی تئاتر در اغما
انتخابات خانه تئاتر یکشنبه 13خرداد برگزار شد و طی آن آقای نادر برهانی مرند با ۵۵۶رأی صدرنشین خانه تئاتر شد و پس از او نیز آقایان ایرج راد، حمیدرضا نعیمی، کوروش نریمانی و اصغر همت صاحب بیشترین آراء شدند. با این اتفاق نادر برهانی مرند پس از 18سال جایگزین ایرج راد بهعنوان نخستین فرد هیأتمدیره خانه تئاتر انتخاب شد. در پی این انتخابات آقایان آراز بارسقیان و غلامحسن دولتآبادی از فعالان عرصه تئاتر در تحلیلی به واکاوی حضور یک جریان کاسبکار در تئاتر پرداختند.
با توجه به شکستهای پیاپی، جریان انحرافی در ماههای اخیر چه در ماجرای موسوم به سه هزار امضا، چه از کف دادن جشنواره تئاتر فجر و چه رأی نیاوردن اکثریت لیست موسوم به توسعه و بهسازی در انتخابات خانه تئاتر، ضرورت دیدیم بهعنوان حسن ختام و پایانی بر یک دوره 6ساله نقد صریح و بیپرده در تئاتر ایران مطالب زیر را بنویسیم.
جریان انحرافی، جریانی است که از اواسط دهه70 با به چالش کشیدن جریان رسمی تئاتر در ایران، گذشته و حال تئاتر ایران را زیر سؤال برد و با پایه افکندن نوعی تئاتر مندرآوردی که آمیزهای از متون تئوریک تجربی، فیلمهای تئاتر غربی و ادراک نادرست از متون نمایشی و غیر نمایشی بود، شکل گرفت. این جریان با جعل برخی از اصطلاحات امروز در تئاتر ایران رایج است، مانند دراماتورژی و ایجاد مفاهیم مندرآوردیای چون بازخوانی، براساس، مبتنی بر و… دست به واسازی انواع و اقسام متون نمایشی زدند. آنها حتی از دستبرد زدن به رمانها و کتابهایی که بهصورت نامهنگاری بین افراد نوشتهشده بود، کارتونها و غیره کوتاهی نکردند. این جریان با تأثیر خود در دانشگاههای مختلف تئاتری ظاهری آکادمیک به خود داد. آنها نادانستهها و کجفهمیهای خود را از تئاتر به اصطلاح متفاوت غرب به خورد دانشجویان تازهوارد دادند. آنها که بهدلیل عدم تسلط بر یک زبان خارجی، تصوراتشان را از تئاتر متفاوت غرب به جامعه تئاتری ایران تحمیل کردند درحالیکه توانایی خواندن متون اصلی را نداشتند، آنها را از روی ترجمههای فارسی مثله کردند و بهنام دراماتورژی به خورد مخاطب دادند. آنها ضمناً کوشیدند نسلهای قبلی تئاتر ایران را که سرمایههای با ارزش تئاتر ایران بودند کهنه و فرسوده و بیدانش معرفی کنند و خود را صاحب دانشی ارائه دهند که صرفاً نزد آنان است و بس.
آنان فنون تئاتر سوفسطایی خود را چنان عرضه کردند که هر تازهواردی بعد از مدت کوتاهی آموختن سوفسطاییگری خود را نمایشنامهنویس، کارگردان، طراح صحنه، بازیگر و چه و چه دانست. آنان در ازای آموزش فن سوفسطاییگری پول دریافت میکردند؛ در واقع آنان در قبال دادن این «هیچ» پول دریافت میکردند. حتی جایی درست کردند و ساعتی 60هزار تومان برای مشاوره از جوانان علاقهمند پول میگرفتند. جریان انحرافی گسترهای از تئاتر شبهتجربی تا نئوآتراکسیون بود. تئاتر شبهتجربیای که در نهایت با سویه بازار همراه شد و نئوآتراکسیونی که رسماً کاسبی بیشرمانهای از بازار بود، بهراه انداخت.
این جریان انحرافی ابتدا با شعارهای فریبنده و زیبا از جمله تئاتر هنری، خصوصیسازی و کوتاه کردن دست دولت در تمامی امور تئاتر وارد کارزار شد. اما تجربه عملکرد آنها ثابت کرد که مهمترین چیزی که آنها به دنبالش بودند ثروت، جاهطلبی و قدرمندی بود. به محض شکستن مرز فروش در یک نمایش، برخیشان دو تابعیتی شدند و سودای اجرای تئاتر را از سر بیرون کردند و برخی دیگر بدون اینکه تابعیت ایرانیشان را زیر سؤال ببرند، سودای تئاتر را از سر بیرون کردند. آنها خود را بهعنوان تئوریسین، مدیر، داور و به نوعی بزرگوار جمع مطرح کردند. آنان با پشت در نگه داشتن بسیاری از هنرمندان حقیقی، در هر سالن که مد نظرشان بود، دو بار و چند بار در سال اجرا رفتند. این گروه در عین غفلت مدیران دانشگاهی، وارد دانشکدههای نیمهجان تئاتری شدند و از آنجا برای خودشان هوادار و مرید و کارگر صحنه جمع و جور کردند.
آنان ظلمهای مضاعفی به تئاتر و تئاتریهای ایران کردند. آنان بودند که دولت را متوجه کردند که نباید به تئاتر پول بدهد. سردمدار این گروه گامهای بلندی در حذف قرارداد تیپ برداشت. بازوی مالیشان بیلبردهای مجانی در سطح شهر در اختیارشان میگذاشت. جماعت برایشان سر و دست میشکاندند. آنان با ادعای تئاتر تجربی و هنری آغاز به کار کردند و در انتهای مسیرشان به ابتذال محض رسیدند. اما با رو شدن دست این جریان در چند سال اخیر این جریان سه شکست پیاپی در سه اتفاق مهم تئاتر متحمل شد.
آنها در ماجرای سههزار امضا نتوانستند مدیر مورد وثوق خودشان را بهرغم طومارکشی در کرسی ریاست حفظ کنند. جشنواره فجر را بهطور کامل از دست دادند و در زورآزمایی انتخابات خانه تئاتر نتوانستند از پس نسلی برآیند که بیشترشان نزدیک به 70سال داشتند. آنان بهرغم تمام تخریبها و تحقیرها و دروغها و تهمتهایی که به آن نسل زدند، در عمل شکست خوردند. شکستی که شاید خود درکی از آن نداشته باشند.
رفتار آنها و جهتگیریهایشان باعث شد که جامعه رسمی تئاتری نتواند ضعفهای خانه تئاتر را در 18سال اخیر مورد بررسی قرار دهد. آنها با نگاه حذفی و برانداز سعی در کنار گذاشتن تمامی اعضای خانه تئاتر کردند. گویی دور انداختن اعضای خانه تئاتر از بازار تئاتر کافی نبود و حالا وقتش بود که خود خانه را اشغال کنند.
این جریان ادعای مشخصی دارد: جوانسازی خانه تئاتر. این ادعایی پوشیده نیست چرا که در نطقهای انتخاباتیشان مطرح میکردند. اما علت چیست؟ جماعت غیررسمیای که عمدتاً جوانهای فریبخورده یا ترس خوردهای هستند که برای گرفتن قدرت با این جریان وصل شدهاند. آنها که در قالب روابط عمومی، بازیگران تککاره در سالنهای خصوصی پرتافتاده، دستیار صحنه، متصدی صدا و نور و موزیک سالهاست با این جریان کار کردهاند و بیرون پشت در منتظر عضویت در خانه تئاتر هستند. آنها هر کدام یک رأی برای این جریان هستند. یکی از اعضای منتخب هیأتمدیره کنونی نقل میکرد که این جریان، آنقدر آدمهای خود را در قالب دستیار کارگردان وارد کانون کارگردانان کرده است که دیگر در آنجا دستیاران کارگردانان بر کارگردانها مسلط شدهاند. این فقط یک نمونه از شگردهای این جریان است. نمونه دیگر ایجاد غیرمعقول انجمنی بهنام انجمن طراحان پوستر است که ربط چندانی به تئاتر ندارند و کاملاً در حیطه هنر گرافیک میگنجند که آن نیز خود انجمنی در خانه هنرمندان دارد.
شخص دیگر این جریان مرکز مشاوره تأسیس کرده و بابت صفر تا 100 یک تئاتر از جوانهای مشتاق تئاتر پول میگرفت. او کسی است که سالهاست در دانشگاه زیرساختهای آموزش تئاتر را نابود کرده. او در روز انتخابات خانه تئاتر در کنجی نشسته بود و سعی میکرد در نبود هِد جریان، از دور امور را تحت کنترل داشته باشد.
این واقعیت را از عملکرد آنها در سه دوره اخیر جشنواره فجر، بهخصوص دوره آخر میتوان دید و سنجید.
ادامه این بررسی ما را به شخصی میرساند که مشخص نیست چگونه عضو پیوسته کانون کارگردانان خانه تئاتر شده است. سوابق مخدوش است و حتماً به اعضای جدید هیأتمدیره خانه تئاتر توصیه میکنیم رزومه افرادی مانند او را مورد بررسی دوباره قرار دهند تا آشکار شود، این شخص که اینگونه در جریان انتخابات مداخله کرده است چه جایگاهی در تئاتر دارد. نویسنده است؟ کارگردان است؟ منتقد است؟ تولیدکننده تلویزیون است یا فقط یک بیننده است؟
وقتی به چند سال گذشته نگاه میکنیم، میبینیم نقدهای بیپروا، سخنان مستقیم و به چالش کشیدن رفتار دیگران، باعث شده تا چهره جریان انحرافی بیش و از پیش معلوم و آشکار شود و با سه شکست پیاپی این جریان، خیالمان تا حدودی راحت شد که به رسالتمان عمل کردیم و تا آنجا که برایمان مقدور بود از اصالت تئاتر و دستاوردهای دو قرن آن در ایران در مقابل این جریان انحرافی دفاع کردیم. از این پس جامعه رسمی تئاتر باید در فقدان این نقدهای صریح، دست به ترمیم و بازسازی خود بزند و دست جریان انحرافی را کوتاه نگه دارد.
منبع: صبح نو