کاتیوشای مقوایی

رضا کردلو:

«کاتیوشا» احتمالا قابل پخش‌ترین ساخته سال‌های اخیر علی عطشانی است که این روزها روی پرده سینماها در حال اکران است. عطشانی، کارگردانی با فیلم‌های معمولی و ضعیف است و «کاتیوشا» حتما متوسط‌ترین ساخته اوست. او هنوز فیلمی نساخته که بشود کسی را برای دیدنش تشویق کرد. پیشینه فیلمسازی او نیز جالب است. محمدعلی زم، یک نام پرحاشیه دیگر، بعد از دیدن فیلم «پوست ‌موز» ترغیب می‌شود ساخت فیلم بعدی عطشانی را بر عهده بگیرد؛ «دموکراسی تو روز روشن» محصول این ترغیب‌شدگی است. این فیلم در سال 88 و در دوران دلار 1000تومانی، با هزینه‌ای نزدیک به یک میلیارد تومان ساخته می‌شود.

همان ایام دستمزد 90میلیونی محمدرضا گلزار برای بازی کوتاه در این فیلم به صدر اخبار سینمایی می‌رود؛ دستمزدی که عطشانی درباره آن می‌گوید: «ما برای حضور در این فیلم با گلزار تماس گرفتیم که عنوان کرد برای بازی 100 میلیون دستمزد می‌گیرد و علیرضا شمس وی را راضی کرد تخفیف دهد و مبلغ به 90 میلیون تومان رسید.» ادامه مسیری که عطشانی در سینما طی می‌کند، نشان می‌دهد علاقه فراوانی برای ورود به دنیای حاشیه‌ها دارد؛ «تلفن همراه آقای رئیس‌جمهور» و «نقش نگار» هر کدام مدتی در توقیف بودند و ساخته دیگرش یعنی پارادایس هنوز امکان اکران نیافته است.

او در «نقش نگار» از ناصر ملک‌مطیعی نیز استفاده می‌کند اما این فیلم در گیشه شکست می‌خورد. «یادم تو را فراموش» هم ساخته دیگر اوست که به بازخوانی پرونده شهلا جاهد – که در سال ۱۳۸۹ به جرم قتل همسر ناصر محمدخانی (فوتبالیست) اعدام شد – می‌پردازد؛ روایتی خودسرانه درباره 3 نفر که 2 نفرشان در قید حیات نیستند و نفر سوم هم حاضر به روایت ماجرا نیست. یکی از نقدهایی که پیرامون این فیلم نوشته شده، تاکید می‌کند: «عطشانی در جهت جذابیت بخشیدن کاذب به فیلمش تا جایی پیش می‌رود که صحنه وقوع قتل را حذف می‌کند اما لحظه قصاص را با جزئیات کامل به نمایش می‌گذارد. حذف رویداد اصلی به‌منظور ایجاد تعلیق به کار گرفته نشده است، بلکه یکی دیگر از حربه‌های پیش‌پاافتاده عطشانی است تا برای به تصویر کشیدن سکانس قصاص وقت کافی داشته باشد؛ سکانسی که به‌رغم کاستی‌های آشکارش، روان بیننده را اذیت می‌کند و احتمالاً تنها سکانسی است که در ذهن وی باقی خواهد ماند. اگر این سوءاستفاده از احساسات تماشاگر نیست چه نامی می‌توان بر آن گذاشت؟»

صفحه اینستاگرام هادی حجازی‌فر

عطشانی که در کارهای قبلی‌اش نشان داده شناخت مناسبی از مدیوم سینما ندارد، به روایتی تلویزیونی بسنده و تلاش می‌کند با مصداق‌یابی از ماجراهایی که در اخبار و روزمر‌گی‌ها با آن درگیر هستیم، داستان‌سرایی کند. «کاتیوشا» هم درگیر همین حواشی است. اگر هادی حجازی‌فر، که این روزها علاوه بر بازیگر سینما در قالب یک اکتیویست اجتماعی نیز ظهور و بروز دارد، صفحه اینستاگرامش را نبسته بود، می‌شد گفت کاتیوشا تصویرسازی از صفحه اینستاگرام اوست؛ روایتی منتقدانه از جامعه، سیاست و اقتصاد، بازخوانی و یادآوری ارزش‌های دهه‌های پیشین و واکنش‌های سریع نسبت به وقایع روز! چیزهایی که تا قبل از بسته شدن صفحه اینستاگرام حجازی‌فر در مطالبی که منتشر می‌کرد، می‌دیدیم. البته نه اینکه خلیل کاتیوشا همان حجازی‌فر است و نه اینکه قصه الهام گرفته از اوست اما تاثیری که خود هادی حجازی‌فر بر نقش گذاشته مشهود است. روحیه نسبتا کمدی‌اش در «ماجرای نیمروز» و نقش سفت و سختش در «لاتاری»، کمی رقیق‌شده‌تر در کاتیوشا دیده می‌شود. کاتیوشا چیزی به حجازی‌فر اضافه نکرده است.

حرف‌هایی بزرگ‌تر از دهان فیلم

حرف‌هایی که «کاتیوشا» می‌خواهد بزند، گنده‌تر از دهان فیلم است. داستان، کشش و قابلیت زدن این حرف‌ها را ندارد. اختلاف طبقاتی و اقتصادی، شکاف نسلی، تفاوت فرهنگی و ارزشی و همه دوگانه‌هایی که عطشانی در قصه برای ایجاد تعلیق می‌سازد، بی‌پاسخ می‌مانند. در واقع پاسخ‌هایی دم‌دستی پیش روی مخاطب گذاشته می‌شود. تحول شخصیت جوان فیلم کاملا سرسری و بی مبناست. این فیلم اگرچه تلاش می‌کند از شوخی‌های جنسی کمتری نسبت به سایر کمدی‌های روی پرده بهره ببرد اما عملا در ایجاد موقعیت طنز توفیقی نمی‌یابد. کنایه‌های سیاسی فیلم هم درست و دقیق از آب درنیامده است.

مشکل اساسی «کاتیوشا» داستان است. «خلیل» کاتیوشا می‌تواند سوژه مناسبی برای نوشتن یک قصه سینمایی پرکشش و جذاب باشد اما موقعیت‌های جذابی برای او نوشته نشده است. «کاتیوشا» هر چه جلوتر می‌رود، کسل‌کننده‌تر می‌شود. فیلمنامه ایده جذابی نیز برای پایان‌بندی ندارد. سکانس‌های زائد دیگری نیز در قصه وجود دارد، مانند قسمت خریدن لباس که بی‌جهت کشدار است. به خاطر وجود همین فضاهای زائد زمان فیلم هم زیاد شده است. فیلم می‌تواند 20 دقیقه زودتر تمام شود. در یک‌سوم پایانی قرار است تازه ماجرایی آغاز شود که دراماتیزه کردن آن در

زمان کوتاه پایان فیلم و رسیدن به یک پایان‌بندی مناسب ممکن نیست. به همین دلیل این قسمت نیز برای ساختار بی‌تاثیر و بی‌کارکرد است. ضعف تدوین باعث شده است بر حجم کسل‌کنندگی بخش‌های پایانی اضافه شود.

رویکردی که «کاتیوشا» برای پاسخ به سوال‌های عرشیا به عنوان نسل جدید و بچه پولدار در نظر گرفته، ارزشمند است ولی ناپختگی فیلمنامه حیفش می‌کند. شعارزدگی بویژه در سکانسی که عرشیا و خلیل کاتیوشا درباره دشمن صحبت می‌کنند، محسوس است. خلیل کاتیوشا می‌توانست بادیگاردی باشد که در خاطره‌ها ماندگار شود اما ضعف داستان این اجازه را به او نمی‌دهد.

همانطور که گفته شد، «کاتیوشا» حتما بهترین ساخته عطشانی در میان همه کارهای معمولی و متوسط اوست و شوخی‌هایش قابل تحمل‌تر است و به قول مصطلح این روزها می‌شود آن را با خانواده تماشا کرد. پیرنگ اصلی فیلم اگر با پرداخت بهتری در داستان‌پردازی و کارگردانی پیش می‌رفت، می‌توانست ساخته متوسط عطشانی را به فیلمی خوب تبدیل کند؛ فیلمی که بشود دیگران را برای تماشا کردنش توصیه کرد، بویژه این روزها که موضوع آقازاده‌ها، تجمل و شکاف نسلی و ارزشی از دهه 60، موضوع روز شبکه‌های اجتماعی و مناظره‌های زنده اینستاگرام است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − 3 =

دکمه بازگشت به بالا