متاسفانه در صدا و سیما برنامه میگذارند و میگویند ماست چه رنگی است؟ سفید؛ آفرین 10 میلیون تومان برنده شدید!
اگر ما میخواهیم پیچ تاریخی را بفهمیم باید درک تاریخی داشته باشیم و به مخاطب خودتان این درک را بدهید و بگویید که از چه جامعهای آمدهاند و الان کار به جایی رسیده است که میگویند رضاخان روحت شاد و این فاجعه است؛ چراکه من سه و چهار سال است که درباره مقطع رضاخان بهطور تخصصی کار میکنم و صریح و بدون تعصب میتوانم بگویم که آدمکشتر از این فرد و وقیحتر از آن نداریم.
به گزارش هفت راه به نقل از فرهیختگان؛ استفاده علم و هنر در رسانه یکی از معیارهای تعینکننده برای هر رسانه میتواند باشد، موضوعی که نتیجه آن باید بر ذهن و قلب مخاطب تاثیر گذارد. وحید جلیلی، رئیس شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار اخیرا با حضور در نشست سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل به موضوع فعالیت و جریانسازی در رسانه اشاره کرده، او معتقد است: «کار رسانه ضریب دادن یا به تعبیر دیگر برجستهسازی است. رسانه در یک کلام ضریب معنا میشود. کار رسانه، تعیین اولویتها در ذهن مخاطب است که با داشتن یک نظام ارزشی اتفاق میافتد.» این فعال فرهنگی خطاب به دانشجویان با بیان اینکه «باید در حوزه رسانه حرفهای شویم»، میگوید: «رسانه چیزی بین علم و هنر است. نه به خشکی علم نه به احساسی بودن هنر، اما از هر دو باید چیزی داشته باشد. وقتی وارد حوزه رسانه میشوید باید با ذهن و دل مخاطب کار کنید. اندازهها در نظر مخاطب تغییر کرده و مخاطب، تحت بمباران انواع و اقسام رسانهها قرار گرفته است. این مشکل امروز ماست و رسانههای انقلابی خیلی روزمره به مساﺋل اطراف نگاه میکنند.»
جلیلی در این سخنرانی به موضوعات دیگری از جمله تقویت نگاه تاریخی و جهانی در دانشجویان تاکید میکند. متن کامل سخنرانی وحید جلیلی را در این نشست دانشجویی میخوانید.
** تعریف تقسیمبندی ضرایب در رسانه
اگر بخواهیم رسانه را در یک کلمه خلاصه کنیم، ضریب میشود و کار رسانه ضریب دادن و به تعبیر دیگر برجستهسازی است، تعیین اولویتها در ذهن مخاطب نیز از دیگر تعابیر رسانه است. حال اینکه چگونه این اتفاق میافتد باید بگوییم که با داشتن یک نظام ارزشی. در حقیقت وقتی شما در یک نشریه کار میکنید، جدا از تکتک مطالبی که در حال چاپ است، شما مجموعهسازی میکنید، جدای از اینکه یادداشتی را مینویسید، شعری را میگویید یا عکسی را چاپ میکنید، کار مهم در رسانه کنار هم قرار دادن آنها و جنگآوری است و اگر بخواهیم ژورنالیست را به فارسی ترجمه کنیم، باید بگوییم به معنی جنگآوری یا مجموعهآوری میشود. زمانی که مجموعهسازی میکنید، لاجرم باید ضریبدهی کنید که کدام خبر را در صفحه اول بیاورید و از میان آنها نیز کدام خبر را با عکس و کدام را بدون عکس کار کنید و ابزارهایی در ژورنالیست و روزنامهنگاری وجود دارد که بر اساس آن ضرایب را تقسیم میکنند و این کار از یک طرف توانمندی حرفهای میخواهد که از یک سو ابزار و قالب ژورنالیست را بشناسید و بدانید ابزارهای ضریبدهی چیست و از طرف دیگر یک مبنای ارزشی میخواهد که بر اساس آن تصمیم میگیرید به کدام مطلب ضریب بالاتری بدهید.
شاید شما بتوانید روزنامه «کیهان» را بهگونهای صفحهبندی کنید که به روزنامه «شرق» تبدیل شود و «شرق» را نیز بهگونهای صفحهبندی کنید که به «کیهان» تبدیل شود، بدون اینکه یک کلمه از آنها کم یا زیاد کنید و صرفا با جابهجا کردن ضرایب این کار را انجام دهید. میگویند نشریهها، ماهوارهها و شبکههای خبری غربیها هیچچیز را سانسور نمیکنند که گاهی هم راست میگویند اما آنها از تکنیکهای رسانهای استفاده میکنند برای جابهجا کردن ضرایب. بهطور مثال خبر اولشان درباره طلاق گرفتن فلان هنرپیشه هالیوود از همسرش است و خبر دهم آن نیز درباره فلان اتفاق در حوزه تبعیض نژادی باشد و این نکته مهمی است که ما چگونه ضرایب را بین مسائل مختلفی که قابل تعریف است، تقسیم کنیم.
** روبهرو شدن با مخاطب در رسانه
شما در حوزه کار رسانهای اول باید حرفهای شوید و عکس و رنگ و تیتر و فونت و… را بدانید چه حسی دارند و نکتهای که باید بگویم این است که ما فکر میکنیم که با آدم ماشینی روبهرو هستیم که تنها مغز دارد و نه دل و میخواهیم با گزارههای استدلالی با مخاطب روبهرو شویم و بعد هم میگوییم فلان مطلب قوی، غنی و مستدل را نوشتیم؛ ولی بهطور مثال از آن استقبال نشد، در حالی که در حوزه رسانه، چون رسانه بین علم و هنر به شمار میرود و نه به خشکی علم و نه به احساساتیگری هنر است، از هر دو باید نشأت بگیرد و زمانی که در رسانه کار میکنید، وقتی در رسانه با مخاطب روبهرو میشوید، باید بتوانید همزمان با ذهن و دل آن کار داشته باشید و صفحه اول نشریه شما جدا از اینکه باید بتواند ذهن مخاطب را قلقلک دهد، باید بتواند حس او را نیز برانگیزد، حال این اتفاق گاهی در قطع نشریه شما و گاهی هم در جنس و رنگ کاغذ نشریه شما محقق میشود. سردبیر حرفهای کسی است که میداند اگر با فلان کاغذ سراغ مخاطب برود، بهتر نتیجه میگیرد تا اینکه بخواهد خیلی رنگی و پرزرق و برق کار کند.
ما یک بحث فنی داریم که از جنس کاغذ تا قطع نشریه و نوع لوگو و استفاده از عکس را شامل میشود؛ در سطح بالاتر نیز باید حرفی برای گفتن و یک نظام ارزشی داشته باشید که در مجموعهسازی به شکل غیرمستقیم به مخاطب شما منتقل شود.
مشکلی که امروزه در مواجهه با مخاطب در جامعه داریم که به نوعی این روزها سرگردان است و تحت بمباران انواع و اقسام رسانهها قرار دارد؛ این است که اندازهها در نظرش تغییر کرده است و فلان شبکه ماهوارهای، فلان سایت، روزنامه و… . یکباره زوم و موضوعی را برای مخاطبان پررنگ میکنند و مشکلی که ما میمانیم باید در آن زمان چه کار کنیم، یک دلیلش این است که رسانههای انقلابی به اطراف خودشان روزمره نگاه میکنند و بنده اگر بخواهم به شما توصیهای داشته باشم این است که دو نگاه را در مخاطب خودتان تقویت کنید، یک نگاه تاریخی و در این باره باید بگویم که مقام معظم رهبری طی سالهای اخیر از عبارت پیچ تاریخی بسیار استفاده کردهاند که ما یک پیچ تاریخی قرار داریم.
** تفاوت دهه شصتیها
حال سوال این است که تفاوت کسانی که دهه 50 و 60 را درک کردند با شما در چیست؟ آنها ویژگیشان این بود که در شرایطی نظام جمهوری اسلامی را تحویل و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن گرفتند که قبلا آن را تجربه کرده بودند و این موضوع را رهبری سال گذشته در دیدار با اساتید نیز مطرح و عنوان کردند کمبودی که نسل جوان ما نسبت به نسلهای قبلی دارند این است که درک مستقیمی از واقعیت جامعه قبل از انقلاب اسلامی ندارد و به همین دلیل هم هست که ارزش بسیاری از دستاوردهای انقلاب اسلامی را نمیداند. بهطور مثال درباره استقلال، شما که متولد دهه 70 هستید از همان ابتدا حکومتی را دیدید که مقابل مستکبران دنیا سرافرازانه ایستاده و شما اصلا درکی از ذلت و سرسپردگی ندارید که حال بخواهد ارزش استقلال بر جانتان بنشیند، نسل اول انقلاب که تا جان پای انقلاب ایستادند برای این بود که دورهای را تجربه کرده بودند که مرجع تقلیدشان به خاطر اینکه گفته بود بالای چشم آمریکا ابرو است، از کشور اخراج شده بود و شما سخنرانی 13 آبان امام را گوش کنید دیگر که چطور امام فریاد میزند و میگوید آقای شاه اگر یک آشپز آمریکایی شما را بکشد، کسی در ایران حق ندارد به او تعرضی داشته باشد، واقعا کاپیتولاسیون همین بود و بعد از آن شبانه به در خانه امام رفتند و گفتند شما به آمریکا توهین کردید و دیگر جایتان در ایران نیست و شبانه امام را از کشور اخراج کردند؛ این باوجودی است که امام در حال دفاع از شاه بود. این نکته را هم بگویم که کاپیتولاسیون ماجرای جالبی است و خود آمریکا بر اساس همین طرح شکل گرفته و آمریکا تحتالحمایه انگلیس بود و چون در پارلمان انگلیس قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن کاپیتولاسیون اتباع انگلیس را برای آمریکا اجرایی کرد و آمریکاییها قیام کردند و از انگلیس منفصل شدند و استقلال آمریکا در سال 1989 اینگونه شکل گرفت و بعد خودشان این لایحه را برای ایران داشتند.
** باید درک تاریخی داشته باشیم
بنابراین وقتی درکی از گذشته تاریختان نداشته باشید، آن زمان انقلاب اسلامی چندان زیر دهانتان مزه نمیکند. مفهوم آزادی، جمهوریت، دموکراسی و… چند هزار سال بر این ملت گذشته ولی مردم کوچکترین نقشی در تبادل قدرت نداشتهاند، این موضوع را از پدران خود بپرسید که قبل از انقلاب اسلامی هم که مجلس وجود داشته، آیا در انتخاب شرکت کردهاید؟ آنها میگویند که انتخابات وجود داشته ولی همه میدانستند که این کار خیمهشببازی است و همه از قبل میدانستند که قرار است چه کسی مثلا از بیرجند نماینده شود؛ یکی از دوستان میگفت نمیگویم تفاوت بین روحانی و جلیلی، بلکه تفاوت بین روحانی و ولایتی خیلی بیشتر از الگور و بوش بود و 200 سال است که مردم آمریکا اجازه دارند از بین اربابان دموکراتیکخواه و جمهوریخواه یکی از آنها را انتخاب کنند و هیچکس دیگری در خارج از این دو طیف را مردم آمریکا نمیتوانند انتخاب کنند. آن وقت مردم میگویند عجب آزادیای در آمریکا وجود دارد، در جمهوری اسلامی ایران نیز در هر انتخابات مردم حماسهای خلق میکنند.
اگر ما میخواهیم پیچ تاریخی را بفهمیم باید درک تاریخی داشته باشیم و به مخاطب خودتان این درک را بدهید و بگویید که از چه جامعهای آمدهاند و الان کار به جایی رسیده است که میگویند رضاخان روحت شاه و این فاجعه است؛ چراکه من سه و چهار سال است که درباره مقطع رضاخان بهطور تخصصی کار میکنم و صریح و بدون تعصب میتوانم بگویم که آدمکشتر از این فرد و وقیحتر از آن نداریم. کسی که اصلا خوی انسانی نداشت؛ خاطرتان شهید مدرس را مطالعه کنید که بعد از 60، 70 سال دستنوشتههای این شهید را پیدا کردند و انتشارات مجلس شورای اسلامی نیز آن را تحت عنوان گنجینه خواف منتشرکرده، بخوانید که در آن آمده یک سال است به من اجازه ندادهاند موهایم را کوتاه کنم و بعد به شوخی میگوید که اشکالی ندارد و الان شبیه به جدم رسولالله شدهام و زمانی که رئیس شهرستان خواف به سلول شهید مدرس میرود، میگوید شما طبق دستور اعلیحضرت عمل نکردهاید؛ چراکه باید پردههای زندان را هم بکشید و نوری به شهید نرسد. مدرس فردی است که ملکالشعرای بهار میگوید بعد از حمله مغول آدمی به عظمت مدرس در ایران ظهور نکرده یعنی ما در دوره معاصر آدمی به عظمت مدرس داشتیم و بعد فردی که نگهبان درِسفارت هلند بوده است، پادشاه شد و چنین رفتاری را بر سر شهید مدرس درآورد. ما اتفاقات و پدیدهها و واقعیتهای تلخ تاریخی -چه تاریخ دور و چه نزدیک- داریم که به مردم منتقل نشده است و تاریخ انقلاب اسلامی که مفصل است.
** شب امتحانی نشویم
ما اگر نگاه تاریخی نداشته باشیم از پیچ تاریخی نمیتوانیم عبور کنیم و اگر بخواهم این پیچ را به زبان دانشجویی ترجمه کنم، میشود شب امتحان؛ بهطور مثال شما شب امتحان برایتان اتفاقی رخ دهد که حافظهتان را از دست دهد، حال اگر فردا هم حافظهتان را به دست آورید و پروفسور هم باشید زمانی که آلزایمر بگیرید، با یک کودک چهار ساله تفاوت چندانی ندارید و ملت ما چنین ملتی است و ما در بین ملتهای جهان ملت عجیبی هستیم و اگر همین 40 تا 50 سال اخیر را ملاحظه کنید، تاریخ بسیار غنیای داریم و هیچمقطع از تاریخمان با این مقطع برابری نمیکند؛ در کدام مقطع شما این همه قهرمان دارید و این همه ماجرا را از سر گذراندهاید و تجربه عظیم را زیستید و به دست آورید حال شب امتحان باید از آن استفاده کنیم دیگر؛ چراکه امتحان میدهیم تا به مرحله بالاتری برویم و ما الان در همان مرحله قرار داریم و اگر آن را از دست بدهیم و حافظه تاریخیمان ضعیف شود نهتنها رشد نمیکنیم بلکه برمیگردیم و دچار انحطاط میشویم و تلاش کنید تا حافظه تاریخی خود و ملت را زنده نگه دارید.
اصلا تفاوت انسان با گربه چیست؟ شما به یک گربه بگویید که به آنها در دوره تیموریان چه گذشته است؟ تنها شما را نگاه میکند، حال بگویید در دوره پهلوی چه گذشته؟ باز هم شما را نگاه میکند و خیلی باعث تاسف است که به من و شما هم بگویند اول انقلاب چه اتفاقاتی افتاده است و کاپیتولاسیون و… چه بود و ما نیز صرفا نگاه کنیم و باید از این نگاه کردن صرف گذر کنیم و به ذکر برسیم و بخش مهم ذکر که مفهوم ملکوتی و قرآنی نیز است، تاریخ است که باید شخصیتها، اتفاقات و حوادث تاریخی را به یاد داشته باشید و نقاط مهم تاریخی خود را بشناسید و باید این اتفاق رخ دهد.
** فضای پرتقالی دانشگاههای انگلیس
دومین نگاه، نگاه جهانی است و یکی از نیازهای ویژه امروز ما همین مساله است که یک عکس هوایی از تاریخمان ارائه دهیم که امروز در کجا قرار داریم و 50 سال گذشته در کجا بودیم، در حالی که ما یک روز با آمریکاییها بر سر حداقلها درگیر بودیم و آنها از ما حق توحش میگرفتند و الان باید ترامپ زوزه بکشد؛ چراکه آنها یک زمانی ما را آدم هم حساب نمیکردند و در حداقلها با ما چالش داشتند، الان کارمان به جایی رسیده که در قلهها با آمریکاییها درگیر هستیم و مشخص است که صدای آنها بلند میشود.
یکی از دانشجویان میگفت که یک معلم غربزده در دبیرستان داشتند که هر جلسه از اروپا و آمریکا تعریف میکرد و یک روز آنقدر از آنها تعریف کرد که یکی از دانشآموزان بلند شد و گفت داییمان تازه از انگلیس آمده و میگوید آنجا زمانی که شیر آب را باز میکنید، آب پرتقال میآید. الان در بسیاری از کلاسهای دانشگاهی ما فضای آب پرتقالی برقرار است و آنچه توسط رسانهها پمپاژ میشود این است که ایران امروزه جهنم است و مفلوکترین کشور جهان است، در حالی که همه دنیا بهشت است. سال گذشته به ژاپن رفتیم و هیروشیما، توکیو و… را رفتیم و بنده خیلی از محلات این شهر را دیدم و حاضرم قسم بخورم که سوپرمارکتهای این شهر محصولی بیشتر از سوپرمارکتهای ما در جنوبشهر مشهد نداشتند، حال در آنجا میوه را دانهای میفروختند ولی ما کیلویی آن را میخریم و به ملت ما اینگونه القا میشود که ما از افغانستان نیز بدتر هستیم و الان هم در این زمینه به وحدت رسیدهاند که ایران بدترین کشور جهان است.
در فضای شبکههای اجتماعی البته چندین کار در این باره انجام شده که یکی از آنها خارج بدون فیلتر است و مشکل ما این است که برنامهای مثل خارج بدون فیلتر را حتی حزباللهیها نیز همهشان ندیدهاند، اما همه مردم آمدنیوز را میبینند و آنانی که خارج بدون فیلتر را راهاندازی کردهاند، دانشجویانی هستند که در خارج از کشور تحصیل و گزارشی از واقعیتهای آنجا را روایت میکنند و ما باید تصویر ایران و جهان را در چشم مردم خودمان تکمیل کنیم و دقیقا جنگ نرم همین است که به ایرانیها القا کنند که در بدترین، مفلوکترین و فاسدترین کشور جهان زندگی میکنند و از سوی دیگر همه دنیا بهشت است، البته حرف در این حوزه زیاد است و انجام این کار نیز برعهده شماست؛ متاسفانه صدا و سیما را نگاه کنید، برنامه میگذارند و میگویند ماست چه رنگی است؟ سفید، آفرین 10 میلیون تومان برنده شدید و تازه جالب است که شرکتکننده فکر هم میکند و این اوج جنگ نرم و اقتصادی رسانه ملی ماست و اگر قرار باشد اتفاقی رخ دهد همانگونهای که نسل اول انقلاب در عرصه سازندگی، جهاد سازندگی را راهاندازی کرد و نهضت سوادآموزی و… را، اگر امروز، جنگمان جنگ نرم است و مشکل و بحث اصلیمان نیز رسانه است، باید از همت شما این کار بجوشد و واقعا ما امروز نیازمند چنین فضایی هستیم و رسانههای رسمیمان بیارادگی یا بیعرضگیشان را برای ایفای نقش جدی در این جنگ نشان دادهاند.