خشایار اعتمادی: پشیمان هستم که جوانی‌ام را صرف هنر موسیقی کردم

اولین کسی که بعد از انقلاب آلبوم پاپ را روانه بازار کرد خشایار اعتمادی بود و تا به امروز ده آلبوم موسیقی در کارنامه‌اش ثبت‌کرده است؛ هنرمندی که در كار خود هیچ گاه آسان‌گیر نبوده و اشعار ترانه‌‌هایش را خوب درک می‌کند از همین‌رو است که صدای او به دل می‌نشیند. اما مدتی است که کم‌کار شده و پس از یک سال، بالاخره یک تک‌آهنگ منتشر کرد. به این بهانه با او صحبت کردیم که می‌خوانید.

‎جناب اعتمادی بعد از یک سال کار جدیدی منتشر کردید.
‎ترانه «خواهشا» حدودا از دو سال پیش دست من بود اما کمی طول کشید تا آن را منتشر کنم. این ترانه از آن دست ترانه‌هایم است خیلی به روحیه و سلیقه موسیقیایی من نزدیک است. احساس می‌کنم يك اثر هنري زماني تاثير گذار است كه به ذات و شخصیت هنرمند نزديك باشد. نه این‌که فقط ببینيم بازار چه می‌خواهد. البته اين روزها و در این وضعیت اقبال با هنرمنداني همراه است كه فقط براي سلیقه بازار  كار مي‌كنند. بازاری که امروز حاکم است از سلیقه من دور است و من هم در این مدت سعی کردم کارهایی را انجام دهم که خودم و همفكرانم راضی باشيم و با بازار کاری ندارم. قطعا یک عده‌ای از مخاطبین در بازار هستند که  این نوع موسیقی را دوست دارند. در رابطه با این آهنگ، ترانه آن را هادی زینتی سروده و ملودی آن را سهیل جامی ساخته است. معمولا من دخالت هاي كوچكي در ترانه‌ها و يا ملودی‌هایم انجام می‌دهم اما در این کار؛ شعر و ملودي کامل دست من رسيد یعنی هیچ اعمال سليقه اي نه در ترانه و نه در ملودی نداشتم چراکه همه چیز بسیار کامل بود. در رابطه با تنظیم، اولین همکاری من با هومن نامداری بوده است و من فکر می‌کنم او را دیر پیدا کردم اما خوشحال هستم که این همکاری صورت گرفت. شاید هنوز هم دیر باشد چون طبیعتا من کم کار هستم و شاید اگر پرکارتر بودم بیش‌تر با او همکاری می‌کردم این چنین بود که این آهنگ را بعد از یک‌ سال منتشر کردم.

‎همان‌طور که اشاره کردید کم کار شده‌اید و بعد از یک سال آهنگ منتشر کردید؛ می‌توان علت آن را شرایط حاکم بر موسیقی این روزهای کشور دانست؟
‎شرایط حاکم بر موسیقی را با ذائقه من هم‌سو نيست. از جهتی چون باور دارم كه بازار موسیقی برمبنای عرضه و تقاضا است، استنباطم این است که عرضه موسیقی‌ها براساس تقاضای مخاطب است و ما نمی‌توانیم بگوییم که اين فقط تهیه‌کنندگان هستند كه به زور این آهنگ‌ها را به مردم تحميل مي‌كنند. ما نمی‌توانیم در این بازار عرضه و تقاضا را نادیده بگیریم. همه مردم در اين فضا نمي‌توانند گله‌مند جو حاكم بر موسيقي باشند چراکه اكثرا خودشان این نوع موسیقی را خواستند و جالب این‌جاست که خودشان می‌خواهند،  چند صباحی هم از آن لذت مي‌برند و بعد همان اثر را تمسخر و به جو موسيقي انتقاد می‌کنند. ظاهرا ذات ما این است که اول انتخاب که بعد انتقاد کنیم و این واقعيت بسیار مهم و تلخي  است. من در اين شرايط كمي، كم كار هستم وانگهي وقتي مطالبه از سبك من كم است و اسراري به حضور پر رنگ ندارم و حرمتم را بیش از هنرم دوست دارم. هنر برای من عشق بوده و راه درآمد و کسب وکار نبوده است. شاید من بیش از بقیه اذیت می‌شوم زیرا وقتی شغلتان یک کاری باشد و از آن درآمدی نداشته باشی مي‌تواني شغلت را عوض کنی؛ اما عشقی که ذاتا با تو متولد می‌شود به راحتی نمی‌توانی آن را عوض کنی. موسیقی برای من عشق است و وقتی چیزی را تولید می‌کنم که می‌بینم با ذائقه مخاطب جور درنمی‌آید خودم را به جامعه تحمیل نمی‌کنم. زمانی نسل ما آمد یک جان تازه‌ای به موسیقی آن زمان داد؛ در آن مقطع باند بازی و مافیا، پول و فضازمجازی درکار  نبود و خلق و خوی مردم هم آن‌قدر نا‌آرام نبود و انتقادات ناکارشناسانه وجود نداشت. یک جریان خیلی صمیمی که در عین رفاقت، رقابت‌های قشنگی داشتند در کار‌های یکدیگر بهم کمک می‌کردیم و نظر می‌دادیم؛ اما الان این‌طور نیست. این که شما می‌گویید چرا کم‌ کار شده‌ای مثل این می‌ماند به محفلی دعوت شده‌ای که تو را خوشحال نمی‌کند و چیزهایی می‌شنوی که با سلیقه تو جور نیست طبیعتا نمی‌روی. این‌که گاهی می‌خوانم به این دلیل است که یادم نرود از بچگی تا به این سن را صرف چه چیزی کردم و چه‌قدر زحمت کشیدم؛ فقط به این دلیل که یادم نرود پیشینه و شهرتم چه بوده و بعد به سبب احترام به مخاطبانی که شاید هنوز این بنده حقیر و کارهایش را دوست داشته باشند.

‎شما اولین خواننده‌ای هستید که بعد از انقلاب اولین آلبوم موسیقی پاپ را روانه بازار کردید و در آن دوره کماکان خیلی سخت مجوز صادر می‌شد اما الان به راحتی مجوز داده می شود. همان‌طور که شما در بالا گفتید سلیقه مخاطب علت به وجود‌آمدن این نوع موسیقی شده‌است اما شاید بتوان گفت دلیل این تغییر سبک این باشد که چون بازار مجوز دادن داغ است اکثرا یک آهنگ را می‌سازند تا مجوز بگیرد و سریع منتشر کنند و بعد مشهور شوند.
‎ببینید ما یک اخلاقی داریم که هر اتفاقی می‌افتد دنبال یکی می‌گردیم که شهیدش کنیم و گردن آن بیاندازیم. هیچ وقت ما به ریشه‌ فرهنگی خودمان نگاه نکردیم. فکر می‌کنید مسئولین چه‌کسی هستند؟
اگر به این آهنگ‌ها مجوز ندهند، آن‌ها متوجه می شوند باید آهنگ‌هایشان را اصلاح کنند و یک موسیقی بهتری را ارائه دهند.

اگر مجوز ندهند که می‌گویید چرا مجوز ندادند، حالا که مجوز می‌دهند می‌گویید چرا؟ این شعر و در نظر داشته باشید همیشه « گفتا زکه نالیم/ از ماست که برماست»؛ اصولا راحت‌ترین کار انداختن گناه گردن دیگران است. من اول از همه گردن خودم می‌اندازم. اعتقاد من این است که متاسفانه ریشه فرهنگی ما آفت‌زده است. به همین دلیل است که می‌گوییم چرا الان به این راحتی مجوز می‌دهند.مطمئن باشید که تهیه کننده اي كه فقط برایش ماديات مهم است برايش شخص فرقی نمی‌کند چون بخش مالی بازار هنر است؛ استاد شجریان و هنرمندي ديگر برایش فرقی نمی‌کند، او پول را جایی سرمایه‌گذاری می‌کند که برایش منفعت مالی داشته باشد و طبیعی هم هست. حالا باید نگاه کنیم آن‌چیزی که برایش پول می‌سازد همین کنسرت‌هایی که به نظر من شبیه کلاب و بیشتر بازی نور و صوت است. پس ما بیاییم به این مسئله فکر کنیم که جامعه این را انتخاب کرده است پس پای حرفش هم بایستد. اگر این موزیک‌ها را دوست دارید، شهامت داشته باشید بگویید دوست داریم دیگر این همه آن را نقد نکنید. بگوييد این سبک، الفاظ و ادبیات را دوست دارید. از دید من وضع اينچنين شده ؛ لحن‌ها هرچی لاتی‌تر، ساختار موسیقی‌ها ساده‌تر و کلام‌ها محاوره‌ای‌تر می‌شود بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. بنابراین استنباط من این است که جامعه این‌ها را خواسته است و سرمایه‌گذاران هم این را به خوبی متوجه شده‌اند. من نمی‌گویم که مسئولین مبرا هستند، خیر؛ همه تقصیر دارند و داريم.

با این اوصاف شما آلبومی منتشر می‌کنید؟
اصلا؛ فقط به صورت تک آهنگ منتشر خواهم کرد. ببینید یک آلبوم خوب برای من نزدیک ۳۰۰ میلیون هزينه ميشود . هزينه شعر خوب ، آهنگ خوب ، تنظیم خوب ، میکس و مستر و استادیو خوب و کاور  همه باهم نزدیک ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون هزینه می‌برد. یا این پول را باید از جیب خودم بگذارم یا یک تهیه‌کننده‌ بخت برگشته اي آن را بخرد. بعد هم قبل  از این که آن آلبوم منتشر شود به صورت گسترده  در سایت‌ها منتشر می‌شود. پس سود اينكار چيست ؟! پس اصلا حرفه اي وجود ندارد .تمام زحمات و تنش‌هایی که برای تولید یک آلبوم شده، آن را در اینترنت برای دانلود می‌گذارند و موجب ورشکستگی آن خواننده یا تهیه‌کننده می‌شوند. بعد آن تهیه‌کننده يا ميگويد  که از آلبوم فلان خواننده  شکست خوردم و بقیه تهیه‌کنندگان هم وقتی اسم آن هنرمند  می‌آید هیچ‌کس با او کار نمی‌کند.

شاید بتوان گفت به همین علت است که اکثر خواننده‌ها به سمت تک‌ آهنگ و موزیک ویدئو رفتند.

همین‌طور است. الان همین تک آهنگ ۲۰ میلیون تومان هزینه برمی‌دارد. منی که الان باید کار کنم نمی توانم یک ویدئو ۹۰ میلیون تومانی بسازم چرا که نمی‌شود. چون برای همین تک اهنگ باید نزدیک ۵ میلیون به سایت‌ها و شبکه‌ها بدهی تا آن را پخش کنند؛ سایت‌های خارجی هم که به دلار ها می‌گیرند. بعد آیا مردم گوش بدهند آیا ندهند؛ تازه زیر ترک کلی ناسزا هم می‌نویسند. بنابراین از نظر من متاسفانه اين روز ها موسیقی خوب  كمياب شده‌است. بعضی‌ها به من می‌گویند  دوران ماها دیگر تمام شده‌است؛ جواب این عزیزان را این‌گونه می‌دهم که اولا بسیار خوشحالم در دورانی داریم تمام می‌شویم که موسیقی تمام شده است و انصافانه بخواهم بگویم از دید نسل ما،  موسیقی مورد علاقه ما تمام شده است. اكثر چیزهایی که ما الان می‌شنویم موسیقی نیست در کارنامه‌ام کارهایی از بهترین آهنگسازها و ترانه‌سراها داشته‌ام و از بهترین شرایط بهره‌گیر کرده‌ام. الان وقتی بعضي يه اصطلاح موسیقی‌ها را می‌شنوم می‌گویم آن‌ها کجا و این‌ها کجا؟ خط به خط نت‌ها براي اركستراسيون نوشته ميشد حتي براي درامز نت می‌نوشتند.الان می‌روند در استادیو از ساندهای آهنگ‌های خارجی برمی‌دارند.

منظورتان این است که کاور می‌کنند؟ 
نه کاور‌کردن فرق می‌کند. این‌ها اصوات آهنگ‌های دیگر را برمی‌دارند و یک پترن و ریتم و باس هم درست می‌کنند و بعضي از خواننده هم یا نوحه یا ريتم شش و هشت روی آن می‌خوانند. این شد قاطبه موسیقی امروز ما ، البته به اين معنا نيست كه همه موسيقي اين روز ها اين است ؛ متاسفانه قاطبه توليدات اين شده . همه این حرف‌ها را زدم که این را بگویم که یا يك عده فکر شده موسیقی ما را به این سمت بردند یعنی مردم را به سمت موسيقي پوپولیسم و لمپن گرایی بردند یا جامعه مخاطب موسيقي خودش به این سمت رفت. من وقتی در خانه خودم با پیانو شعری از شاملو، وحشی بافقی و ترانه‌های خودم و يا آثار خوب همكارانم را برای دل خودم می‌خوانم آن‌قدر لذت می‌برم که در کنسرت نمی‌برم . كلا  آخ‌جون کنسرت و آخ‌جون آلبوم نیستم. اما من هم مانند مردم دلم می‌خواست که موسیقی خوب بشنوم.

بله؛ ما هم دوست داریم آهنگ‌های خوب بشنویم.
خواهش می‌کنم نقدتان را کمی به سمت مردم ببرید.

فکر نمی‌کنید مردم گزینه دیگری برای انتخاب ندارند؟
مردم موسيقي خوب داشتند، خودشان نخواستند آن را پس زدند. به هرکداممان یک انگی زدند. من را مقلد آن خواننده کردند، علیرضا عصار را یک جور نگران کردند، يك تفكر هايي يكسري را منزوي كردند بقیه هم به همین منوال. تو را به خدا این‌طور نگویید، ما با عشق آمدیم. چرا به دنبال مجرم كردن دیگران می گردید؟ جگر داشته باشید بگویید اشکال از ماست. مردم خودشان گزینه‌هایشان را به هر دليلي پس زدند، خودشان آثار ضعيف را خواستند و برایش جیغ و هورا کشیدند. اما اگر الان پشیمان هستند بگویند؛ مانند من که پشیمان هستم که جوانی‌ام را صرف هنر موسیقی کردم و الان با شهامت می‌گویم که اشتباه کردم. به آقاي مهران مدیری همیشه می‌گویم آن جمله‌ «من اشتباهی بودم» که در «مرد هزارچهره» می‌گویی مصداق من است. من که در این راه دنبال پول نبودم و الان دیگر به دنبال اسم و شهرت نیستم. من کارهایم را کرده‌ام. من ده آلبوم اختصاصی از بزرگان موسیقی این مملکت چون بابک بیات، احمد پژمان ، فریبز لاچینی، فریدون شهبازیان، فردین خلعتبری و يك عالمه هنرمند خوب در رزومه كاري ام دارم، سه دوره داور جشنواره بین‌المللی و آغازگر موسیقی پاپ در جشنواره فجر بودم. این‌ها شوخی نیست این رزومه من است. این منم که الان با شما صحبت می‌کنم و اعتراف می‌کنم که اشتباهی بودم.

چرا اشتباه؟
« چه بادآورده گنجی بود/ نگین عشق بی‌مقدار/حقیقت گریه من شد/ نقاب از چهره‌ام بردار» . این فقط به جرم عشقي است به موسیقی و مردمی که ترانه‌های من را گوش می‌دهند مرتكب شدم. مخاطبان محترمی که من چاره‌ای جز احترام به‌ آن‌ها ندارم و بهشان تعظیم می‌کنم.

سال ۷۷ قرار بود از ایران بروید اما نرفتید.
بله نرفتم. سال ۲۰۰۰ هزار هم من به آمریکا رفتم اما هرچه اسرار کردند نماندم. نه این که کار درستی بود یا چیز دیگر نه؛ نظرم این بود و دوست داشتم در ایران بمانم چون راحت‌تر بودم.

وقتی ماندید که ممنوع الکار شدید.
من هيچ وقت ممنوع الكار نبودم جز آن اوایل کار كه به علت تشابه صدا بود که از سال ١٣٧٤تا سال ۷۶ من دو سال ممنوع الکار بودم اما هیچ ممنوعیت دیگری نداشتم. بعد هم که صدا پخش شد گفتند تقلید کننده است. دیگر بعد از سی سال چه‌جور بگویم که این صدای من است؛ کاریش نمی‌توانم بکنم.

 سخن آخر.
صحبت‌های خوبی داشتیم و امیدوارم متن صحبت‌های من را مردم بگیرند. من هم جزو مردم هستم و اگر تقصیری هست از خودمان است و گردن کسی نیاندازیم. آن‌قدر هم انتقاد نکنیم، همه را گنده ميكنيم بعد کامنت‌های بد برایش می نویسیم. آن‌ها هم طرفداران خودشان را دارند. حسادت و توهین و ریا را کنار بگذاریم بلکه آسمان دل‌مان کمی صاف شود و دعا‌هایمان به خدا برسد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − 4 =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا