قدرمان را نمی دانند/ از برخی پروژه‌ها مثل «معمای شاه» طلبکاریم/ بدلکاری هم باید در جشنواره فیلم فجر سیمرغ داشته باشند

محمدرضا کردلو/ احسان سالمی:  «فیروز سال‌هاست که در سینما به عنوان بدلکار فعالیت دارد. او سال‌هاست که مخارج تحصیل برادرش را در خارج از کشور فراهم می‌کند؛ حالا که او پزشک شده است، خبر می‌دهد به همراه نامزدش و پدر او که مرد متمولی است، قصد سفر به ایران را دارد اما مشکلی در بین است؛ در همه‌ سال‌هایی که برادر «فیروز» به تحصیل اشتغال داشته، گمانش این بوده که «فیروز» تهیه‌کننده و کارگردان مشهوری در سینمای ایران است. مشکل بزرگی است اما خانم «سرمد»-کارگردان آخرین فیلم او- و بقیه‌ همکارانش سعی می‌کنند این مشکل را برطرف کنند، اگرچه موانعی در این راه پیش می‌آید اما در نهایت جامعه‌ سینمایی او را یاری می‌دهند که وجهه ساخته‌شده نزد خانواده برادرش را حفظ کند».

این چند خط، خلاصه داستان فیلم سینمایی بدلکاران است. یکی از معدود فیلم‌هایی که تا حدودی به زندگی متفاوت «بدلکاران» پرداخته است و اگرچه کمی فانتزی مساله بدلکاری را مورد توجه قرار داده اما به واقعیت مهمی در سینمای ایران اشاره کرده است؛ همان‌طور که در فیلم مورد تاکید قرار می‌گیرد، جایگاه بدلکاران در سینمای ایران به شکلی نیست که بتواند مایه افتخار «فیروز» باشد و او باید به نام و نشان کارگردانی و تهیه‌کنندگی موصوف باشد تا آنچه را از او تصور می‌شده، برساخته کند.
بدلکاری در ایران، با همه سختی‌ها و همه فراز و نشیب‌هایی که دارد، آنطور که باید شناخته نشده است و بدلکاران چهره‌های گمنامی‌ هستند که هر چند صحنه‌های شگرفی را در سینما و تلویزیون خلق کرده‌اند اما همچنان در پشت صحنه مانده‌اند. بدلکاران معتقدند بهای زحمت آنان پرداخت نمی‌شود و قدرشان را نمی‌دانند. این ادعا، البته درست است. نگاهی به پیشینه و شرایط فعلی بدلکاری در سینمای جهان و بویژه هالیوود نشان می‌دهد دستمزد بدلکاران در برخی پروژه‌های اکشن از بازیگران نقش اول بیشتر است. در برخی آثار اکشن، مشاهده می‌کنیم بدلکاران، حتی بازیگر نقش اصلی شده‌اند. توانمندی و مهارت آنان به نحوی است که کارگردان یا شرکت سازنده، اساسا نیازی به آوردن بازیگر نقش اصلی نمی‌بیند. برخی کارگردان‌ها در این مسیر حتی از چارچوب‌های معمول در سینما عبور می‌کنند و جذابیت و فیزیک صورت را نادیده می‌گیرند، چرا که قدرت بدنی و توانمندی بدلکاری براحتی می‌تواند خلأ جذابیت‌های دیگر را در فروش پرکند.

در صحنه‌های هیجان‌انگیز نبرد و تیراندازی، سوارکاری‌های حیرت‌انگیز و شگفت‌آور در کارهای تاریخی، انفجارهای وحشتناک و تعقیب و گریز با خودروهای پرسرعت و تصادفات و درگیری‌های فیزیکی، بدلکاران متهورانه و با جسارت جان خود را به خطر می‌اندازند تا صحنه‌هایی ماندگار خلق کنند. به همین دلیل بسیاری معتقدند هنوز سینما قدر بدلکاران را نمی‌داند و صنعت فیلمسازی آنچنان که باید آنها را جدی نمی‌گیرد. بدلکاری مصطلح شامل کارهایی مانند پریدن از دیوار، هواپیما و جز اینها، بازی کردن نقش کسی که در حال سوختن است، حرکات رزمی و… می‌شود. کارهایی که حتی پس از به وجود آمدن جلوه‌های ویژه رایانه‌ای طرفداران خود را دارد و هنوز کارگردان‌هایی هستند که تجربه فیلمسازی با بدلکار را با هیچ جلوه‌ ویژه‌ای تعویض نمی‌کنند. علاوه بر مواردی که ذکر شد، بدلکاری امروز با یک توسعه مفهومی نیز مواجه شده و آن خلق دکوپاژ و تنظیم میزانسن است. در سینمای دنیا کارگردان اکشن به این حیطه مسلط است و کارگردان اصلی در صحنه‌هایی که نیاز به حضور بدلکار است کمتر ورود فنی دارد.

در سینمای دنیا نیز اساسا بازیگرانی که صحنه‌های بدلکاری‌شان را خود انجام می‌دهند، بیشتر تحسین می‌شوند. تام کروز و دانیل کریگ و جکی چان برای سال‌ها بیشتر به همین دلیل دیده شدند. جکی چان یکی از جسورترین و بدلکارترین بازیگران تاریخ هالیوود است که در طول ۶ دهه فعالیت خود بارها مرز بین شجاعت و دیوانگی را رد کرده، با اسکیت زیر کامیون رفته، داخل بالن پریده و… و حتی تا آسیب دیدن جمجمه را تجربه کرده است اما همه بازیگران اینگونه نیستند. بسیاری به دلیل عدم توانایی‌های فیزیکی ترجیح می‌دهند در موقعیت‌های خطرناک دیگران را به جای خود به معرکه بفرستند؛ بدلکارانی که آماده خطر کردن هستند. دغدغه‌ای که امروز بدلکاران ایرانی دارند، عنوان یا جایزه‌ای در جشنواره فیلم فجر است تا شاید به واسطه آن مجالی برای ظهور و بروز و مطرح شدن بدلکاری نیز پیدا شود. در سینمای دنیا نیز بدلکاران با همه شرایط متفاوتی که نسبت به ایران دارند، خواسته‌هایی مشابه دارند و به نادیده گرفته شدن‌شان اعتراض می‌کنند. این اعتراضات در سال ۲۰۱۶، به نقطه اوج خود رسید؛ وقتی انجمن بدلکاران حرفه‌ای نسبت به در نظر نگرفتن یک جایزه اسکار برای بهترین بدلکاری اعتراض خود را به هیات اسکار تقدیم کرد.  به طور طبیعی جذابیت ذاتی بدلکاری آنقدر هست که گفت‌وگو با 3 تن از بدلکاران سینمای ایران هم تبدیل به تجربه‌ای جذاب شود. ما در این گفت‌وگو که از نظرگاه شما می‌گذرد، با عباس اصانلو، غلامرضا شریف‌زاده و مهدی جوزی، اعضای انجمن بدلکاران خانه سینما به گفت‌وگو نشسته‌ایم؛ چهره‌هایی که با وجود سال‌ها تجربه حضور در سینما و تلویزیون ایران، آنچنان که باید شناخته شده نیستند. آنها دغدغه‌هایی برای جدی گرفته شدن بدلکاری در سینمای ایران دارند. در این گفت‌وگو تلاش کرده‌ایم حرف‌های آنان را به گوش‌های شنوا برسانیم.

  اگر موافق باشید در ابتدا پیرامون ساختار فعلی و گروه‌های بدلکاری صحبت کنیم. 
اصانلو: اردیبهشت امسال در خانه سینما طی جلسه‌ای بنا بر این شد بدلکاران و بازیگران جدا باشند و هر دو در خانه سینما هم باشند و تیم‌های بدلکاری هم اسم مخصوص خودشان را داشته باشند. مثلا یکی خیبر بود، یکی صاعقه بود، یکی توفان بود و دیگری تندر و… . الان همه بدلکاران در قالب انجمن بدلکاران و خانه سینمای ایران فعالیت می‌کنند. بنده، آقای جوزی و آقای شریف‌زاده، 8 سال با آقای فتحی- که مسؤول انجمن بدلکاران هستند- شراکتی کار می‌کردیم، تا اسفند سال قبل که از ایشان جدا شدیم و تیم فعلی را تشکیل دادیم که سال‌ها با هم کار کردیم، ورزش کردیم و بیشتر کارهای بدلکاری و تاریخی بزرگ در سینما و تلویزیون را به همراه هم انجام دادیم.
  چند تیم و گروه بدلکاری در قالب انجمن بدلکاران خانه سینما فعالیت می‌کنند؟
اصانلو: گروه زیاد داریم. حدودا 7-6 تیم رسمی که الان البته سرتیم‌ها 16 نفر هستند. یعنی الان ما خودمان هرکدام می‌توانیم یک تیم محسوب شویم اما به عنوان ‌سرتیم معرفی شدیم که برخی از اینها که من البته اسم نمی‌برم، پختگی برخی دیگر را ندارند. بدلکاری کاری است که باید در آن احتمالات خطر را به صفر رساند ولی برای برخی دوستان گاهی اتفاقاتی پیش می‌آید که معلوم است به خاطر ناپختگی‌شان هست اما در حال حاضر در عمل 6 گروه بیشتر مشغول به کار نیستند.
جوزی: ما در انجمن بدلکاران 16 نفر هستیم که به عنوان سرتیم و در قالب ۶ تیم که فعال‌ترین‌ها هستند، فعالیت می‌کنیم. شاید جز ما تیم‌های دیگری هم در کشور فعالیت کنند ولی آنها از نظر رسمیت داشتن در تشکلی مثل خانه سینما معتبر نیستند. برای تیم‌های فعلی عضو انجمن بدلکاران خانه سینمای ایران اگر اتفاقی پیش بیاید یا دعاوی حقوقی وجود داشته باشد، می‌توانند روی حمایت خانه سینما حساب باز کنند. یعنی این حمایت در حوزه قراردادها یا مسائل دیگر وجود دارد اما برای گروه‌های دیگر به این شکل نیست.
  تاریخچه بدلکاری به شکل امروزی در سینمای ایران به چه تاریخی بازمی‌گردد؟ منظورم تجربه شخصی خود شماست.
اصانلو: مدل فعلی که بعد از انقلاب شکل گرفت. خود ما هم به خاطر ورزشکار بودن‌مان بدلکار شدیم. قبل از انقلاب بیشتر در فیلمفارسی‌ها، تعبیر از بدلکار «کتک‌خور» بود. اصلا بدلکاری به این شکل امروزی نبود. نخستین‌ کاری هم که خدمت آقای میرباقری رسیدیم، گروه‌های مختلفی بودند که در حوزه سوارکاری و بدلکاری فعالیت می‌کردند. البته شکل و شمایل فعلی انجمن بدلکاران در خانه سینما شکل نگرفته بود. نخستین ‌تصوری که باید تغییر می‌دادیم این بود که بدلکاری را که کتک خوری و افتادن روی میز و صندلی‌های کافه در فیلم‌های قدیمی تعبیر می‌شد، اصلاح کنیم. آیتم راپل، شمشیربازی، سوارکاری، تصادف عابر با ماشین و هر چیزی را که نیاز سینما بود اضافه کردیم و تجربیاتی که به دست آوردیم باعث شد این کار توسعه پیدا کند و کارهای‌مان با کیفیت‌تر شود. ما هم دیدیم که کار خیلی پراسترس است و هیجان دارد، حرفه‌ای وارد کار شدیم ولی متاسفانه در کشور هیچ حمایتی نمی‌شود؛ چه از سوی تهیه‌کننده‌ها و چه در میان کارگردان‌ها. البته ما در ایران کارگردان اکشن نداریم. چند نفری هم که علاقه‌مندند چون مطلع از کار نیستند، لوازم و اقتضائاتش را نمی‌شناسند. «محمد علی‌اف» که رئیس بدلکاری فدراسیون روسیه است وقتی آمده بود ایران و کارهای ما را مشاهده کرد، خیلی تعجب کرد و گفت شما با این امکانات کم چطور اینقدر کار را حرفه‌ای‌ انجام می‌دهید. حتی از آقای جوزی و فتحی برای سفر به روسیه دعوت کرد. دوستان هم رفتند و دیدند که آنها با امکانات زیاد کارهای‌شان کیفیت ندارد. در کشور ما هیچ حمایت درست و حسابی از بدلکاری نشده است و ارزش نمی‌دهند. اگر بخواهم مثالی بزنم، در یک فیلم که ماشین باید تصادف کند، اول فیلم یک ماشین تمیز و سالم است و در آخر فیلم هنگام تصادف یک ماشین خراب را جایگزین می‌کنند که پنچری دارد، جلوبندی ندارد و کاربراتش خراب و قدیمی است و توقع دارند کار خوبی تحویل دهند. یک ماجرای جالب هم که برای ما اتفاق افتاده این بود که ما وقتی در گروه خیبر بودیم، مدیر روابط عمومی را فرستادیم به شرکت‌های خودروسازی و به آنها گفتیم از برند آنها در فیلم‌های‌مان استفاده کنیم که باعث رونق کار آنها شود که البته این یک کار معمول در دنیاست. مثلا در فیلم‌های آلمانی مثل «هشدار برای کبرا ۱۱» از ماشین‌های برند خودشان استفاده می‌کنند. پاسخ این شرکت‌ها جالب بود؛ به ما گفتند ما نیازی به تبلیغات نداریم، ما لیست فروش‌مان برای 2 سال بعد پر است و نیازی نداریم شما ماشین‌های ما را بگیرید خراب کنید [با خنده].
  اشاره به هشدار برای کبرا 11 کردید؛ مرحوم ابدی بعد از آن فیلم در ایران شناخته شد. 
شریف‌زاده: مرحوم پیمان ابدی (روحش شاد) طبق اطلاعاتی که بنده داشتم، یکی از 13 بدلکار بازیگر نقش بن بود. یعنی جز ایشان ۱۳ نفر دیگر هم بودند. این به معنای اهمیت داشتن بدلکار است. ایشان چون پرش از ارتفاع را زیاد انجام می‌داد، در این حوزه معروف شده بود.

 در پروژه‌های قبل از «امام علی» بدلکاری خیلی جدی نبود؟
اصانلو: به نظرم نه! اگر هم بود عوامل فیلم را با خسارت زیاد مواجه می‌کرد. یعنی جوانب بدلکاری لحاظ نبود. مثلا یک خاطره از فیلم «تنهاترین سردار» آقای فخیم‌زاده تعریف کنم. در آن فیلم ایشان از ما خواستند چند اسب را با سوار با هم به زمین بکوبیم. قبل از آن برای این کار طناب زیر پای اسب می‌بستند که در نتیجه آن، هم اسب آسیب می‌دید و هم سوارکار. یک هفته ذهنم درگیر این بود که اسب‌ها را چگونه زمین بیندازیم. پسر بزرگ من که الان ۲۶ سالش است. آن روز پیشنهادی داد و ما همان را عملی کردیم. او گفت چرا چاله نمی‌کنید. ما در ذهن‌مان جرقه‌ای زد و افتادیم دنبال کندن چاله. چاله را کندیم و روی آن کارتن گذاشتیم و دیدیم که باید اسب را  گول زد، چون اگر اسب یک بار در زندگی‌اش در یک مکان از یک مسیر در چاله افتاده باشد دیگر از آن راه نمی‌رود. ما همه چیز را فراهم کردیم. آقای فخیم‌زاده پسندید و فکر کنم چند باری هم این اتفاق را در فیلم تکرار کرد.

  بدلکاری حتما ابزاری می‌خواهد؛ این ابزارها را چگونه تهیه می‌کنید؟ 
اصانلو: ابزارهایی که در کارمان نیاز است خودمان طراحی می‌کنیم و می‌سازیم. مثلا آقای شریف‌زاده زحمت زیادی برای آنتی‌فایر کشید و با بهترین کیفیت توانست با امکانات بسیار کم آنتی‌فایر تهیه کند با همان پوششی که خودمان می‌خواستیم. همان‌طور که در فیلم‌ها دیده‌اید احتمالا، ما آتش زدیم و الحمدلله اتفاقی نیفتاد؛ مانند در فیلم بادیگارد در قسمت تیر خوردن گروه ترور دانشمند هسته‌ای توسط محافظان و آتش گرفتن در سکانس فینال که آقای جوزی زحمتش را می‌کشند. عمده آتش‌سوزی‌ها و بدلکاری‌های مورد نیاز و کلا کارهای سوارکاری که معمولا نیازهای فیلم‌های تاریخی است، کار گروه ماست. محمد رسول‌الله، خواب و بیدار، تنهاترین سردار، در چشم باد، ولایت عشق، ملاصدرا، شیخ مفید، کیمیا، معمای شاه، دیوار، مرگ و بسیاری از فیلم‌های دیگر از جمله کارهایی است که با این تیم انجام داده‌ایم. جالب اینکه اما هنوز از برخی پروژه‌ها مثل «معمای شاه» طلبکاریم.

  آقای جوزی شما از تجربیات خود در حوزه بدلکاری بگویید. 
جوزی: سال 82 یک کلاس بازیگری رزمی برگزار شد و من به توصیه یکی از دوستان شرکت کردم که آقای ولی‌الله مومنی فن بیان را می‌گفتند و استاد کوه‌کمری برای کارهای اکشن تدریس می‌کردند. من با معدل خوبی از آن کلاس گواهینامه گرفتم و نخستین ‌گروهی بودیم که در وزارت ارشاد مجوز بازیگری رزمی را گرفتیم. بعد برای مختارنامه از سال ۸۳ هم شروع کردیم؛ همراه با گروه بدلکاران خیبر. در واقع بدلکاری را از آنجا به طور حرفه‌ای شروع کردیم؛ شمشیربازی، سوارکاری و… که در قالب فیلم‌های اکشن دسته‌بندی می‌شود. از حدود سال ۸۳ به این‌طرف، بیش از ۸۰ فیلم به طور گروهی و انفرادی کار کردیم که اسامی برخی‌ را دوستان بردند.

  درباره تجربه فیلم «محمد رسول‌الله» بگویید. 
جوزی: عوامل اصلی بدلکاری این فیلم را ایتالیایی‌ها تشکیل داده بودند که از بین 18 گروه متفرقه‌ای که تعدادی‌ را خدمت‌تان عرض کردم، گروه بدلکاری خیبر انتخاب شد و ما به همراه آقای اصانلو و دوستان در این گروه با آقای فرانکو که مسؤول بدلکاری بود و تجربیاتی مثل «تروی» را در کارنامه داشت، همکاری می‌کردیم. تعبیر خودشان این بود که این گروه از همه گروه‌ها کارهای‌شان را بهتر انجام می‌دهند. آموزش‌هایی البته در حوزه شمشیرزنی داشتند. ما در شمشیرزنی، شمشیر عربی کار می‌کنیم اما آنها سبک‌شان سبک ایتالیایی و رومی بود. ما این آموزش‌ها را می‌گرفتیم و به بازیگران انتقال می‌دادیم. واقعا در این فضا که ما با این امکانات محدود در مقابل گروه‌های خارجی توانمند ظاهر می‌شویم می‌طلبد که مسؤولان هم حمایت و نیازهای ما را درک کنند. برای مثال سال‌هاست که ما در تکاپوی خریدن ایربگ هستیم. قیمتش بالاست و به شکل انفرادی نمی‌شود خرید. ما هم پیشنهاد دادیم حداقل برای خانه سینما یک عدد بخرند. باید ارشاد پشتیبانی کند، چون یک نفر به تنهایی نمی‌تواند 200 میلیون هزینه کند. امروز در برخی دانشگاه‌ها مختص رشته بدلکاری واحدهایی در نظر گرفته شده است که باید دانشجویان بگذرانند و نمره قابل قبولی بگیرند و ما هم برخی اوقات به عنوان یک کارشناس یا مدرس می‌رویم و از ما دعوت می‌کنند تا به آنها کمک کنیم.
اصانلو: در فیلم محمد رسول‌الله آقای مجیدی و دوستان آمدند کل اسکاربگیر‌های دنیا را جمع کردند. آقای فرانکو معتقد بود ایران بدلکار ندارد. خلاصه آمد رسید به تیم ما. ایشان از همه ما تست می‌گرفت. خود آقای فرانکو نسبت به بقیه قوی‌تر بود. با اینکه شمشیربازی را خیلی سال بود تجربه داشتیم اما چیزهایی که به ما یاد دادند واقعا بی‌نظیر بود. ما مرجعی نداشتیم. خود آقای فرانکو به آقای فتحی گفتند با فلانی قرارداد ببندید چون پتانسیل دارد. در بحث طراحی شمشیرها من گفتم شمشیری درست کنیم که وقتی تیم ما رفت آنجا شمشیر خوبی داشته باشد. 4-3 روز طول کشید تا چوبش را انتخاب کنیم، نزدیک یک میلیون تومان پول ساخته شدن شمشیر شد. شمشیری ساختیم که تیغ‌هایی داشت مثل تیغ‌های سامورایی، دسته‌هایش مثل دسته‌های دو نیم دایره بود که در دست بازی کند اما در نرود. ۲۰ تا شمشیر ساختیم. خود آقای جرجو که آموزش‌دهنده شمشیر که ایتالیایی بود گفت کی شمشیر را ساخته؟ گفتم ما. گفت می‌توانم یکی را بردارم که بچه‌ها هم بسازند؟ گفتم بله! وقتی شروع کرد به آموزش شمشیر، گفت ما در کل دنیا چند تا شمشیرباز داریم در نهایت ۱۰۰ تا در انگلیس، ۲۰ تا در فرانسه و… الان می‌بینم صد تا شمشیرزن در ایران داریم. خیلی ‌آی‌کیو بالایی دارید. در آخر کار گفت صحنه را شما طراحی کنید. بعد گفت در ایتالیا و آمریکا اگر کار باشد آیا شما می‌آیید؟ گفتیم بله! از آن‌طرف هم بود. آقای کارلو که مربی سوارکاری بود یکی از مربیان سوارکاری را که ما قبولش داریم رد کرد و گفت ما این را قبول نداریم. ما گفتیم این خیلی خوب است چطور قبولش ندارید؟ البته تصورشان اشتباه بود. به من گفت تو با این وزنت نمی‌توانی سوار اسب بشوی. از شانس اسب خاصی نصیب ما شد. اسب مختار بود؛ آن اسب مشکی در مختارنامه. خلاصه ما را سوار چند تا اسب کرد و نمی‌گذاشت قلق یک اسب در دست ما باشد! در این فیلم دو اسب بود به اسم «باران» و «سایپا». روزی که کارلو امتحان گرفت، سایپا که به زور سواری می‌داد‌ اما من در مختار تجربه کار با آن را داشتم به من افتاد و خوب هدایتش کردم. آنها خیلی حرفه‌ای کار می‌کردند. می‌گفتند حتی سوارکاری که در بک و در لانگ هم قرار است در تصویر باشد، باید بازیگر و بلد باشد.

  اساسا بدلکار از نظر شما چه کسی است؟ 
جوزی: بدلکار کسی است که نخستین ‌کارش محافظت از خودش باشد و آسیب نبیند. این کار خیلی سختی است. اگر سخت نبود بازیگر انجام می‌داد. الان بدلکاری یک حرفه است. ما باید از خودگذشتگی و همچنین تخصص افراد را فراموش نکنیم. در «گذر از رنج‌ها» اگر ایربگ بود،‌ بازیگر  ۵ طبقه را راحت می‌پرید اما چون نبود، من به جای آقای بازغی در یک سکانس فینال، از 5 طبقه روی 6 ردیف کارتون پریدم.  امیدوارم گفته‌های ما بر مسؤولان تاثیر داشته باشد و خیلی عالی می‌شود اگر به ما کمک کنند. حداقل به انجمن‌های بازیگری لوازم‌های ایمنی و ایربگ بدهند. این باعث سلامتی و حفظ بازیگر می‌شود. در هند که دومین کمپانی فیلمسازی دنیا را دارد خیلی از ما استقبال شد و کارهای‌مان را که دیدند گفتند اینجا بمانید. در کشور ما نیروی انسانی در بدلکاری بیشتر از نقاط دیگر است.
شریف‌زاده: بدلکاری جسارت خیلی زیادی می‌خواهد. ما بچه‌هایی داریم که همه کارهای زمینی و کارهای هوایی و همه نوع کارهای مورد نیاز فیلم‌های اکشن و سوارکاری را انجام می‌دهند. هیچ مشکلی نداریم و «نه» نمی‌گوییم اما در طرف مقابل هیچ‌گونه بهایی به بدلکار داده نمی‌شود. حتی در تیتراژ اسم همه عوامل نوشته می‌شود اما به بدلکاران که می‌رسد، وسواس به خرج می‌دهند. جالب توجه اینکه در فیلم‌های خارجی خیلی دستمزد و توجه بیشتر است، چرا که معتقدند کار بدلکار مهم است. آقای بدری که خارج از ایران کار می‌کند، می‌گوید دستمزد بدلکار گاهی اوقات از دستمزد نقش اول فیلم بیشتر است، چرا که نقش اول را از آسیب دیدن نجات می‌دهد و در واقع سرمایه سرمایه‌گذار را حفظ می‌کند. نقش اول اگر آسیب ببیند، فیلم دچار مشکل می‌شود؛ خیلی جاها بدلکار را به خاطر همین می‌آورند.
اصانلو: ما در بدلکاری حادثه را رقم می‌زنیم و کنترلش می‌کنیم و به همین جهت است که نیاز به محاسبات و تفکر داریم. خیلی از دوستان این کار را به عنوان شغل انتخاب کردند اما خارج شدند چون خیلی پولساز نیست و اگر آسیب ببینند نتیجه‌اش دست‌کم ۶ ماه در خانه خوابیدن است. در سینما راه‌های دیگری هم برای درآمد هست. کار اصلی ما این نیست، چون زندگی نمی‌چرخد. به نیروهای جوان‌ها هم ابتدا به ساکن می‌گوییم که این کار باید شغل دوم باشد. بدلکار می‌آید کمترین دستمزد را می‌گیرد و بالاترین ریسک را متحمل می‌شود. در یکی از سریال‌های نوروزی برای یکی از دوستان حادثه‌ای پیش آمد. من خودم به او گفتم اشتباه محاسباتی شما بود که این اتفاق رخ داد اما به هر حال در هر پروژه این اتفاق‌ها می‌افتد. وقتی حادثه‌ای برای ایشان افتاد کارهای اولیه را برای‌شان کردند اما شنیدم که تهیه‌کننده آن کار گفته بود من ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون هزینه کردم و اگر بخواهد بالا پایین کند، شکایت می‌کنم که هزینه را پس بگیرم. خب! این در سینما و تلویزیون ما جا نیفتاده که حمایت از بدلکار جدی اتفاق بیفتد. نکته دیگری هم که وجود دارد اینکه باید از طرف وزارت ارشاد این بازیگر‌ها بروند و بازی کنند و اجباراً باید از بچه‌هایی انتخاب کنند که عضو این مجموعه هستند. این البته طرح شد و حتی گفتند اگر جایی دیدید که کارت ندارند و عضو انجمن نیستند، گروه‌های فیلمسازی که آنها را به کار گرفته‌اند معرفی کنید تا برخورد کنیم اما سوال اینجاست آیا کسی که پروانه می‌دهد خودش نمی‌داند که این فیلم نیاز به بدلکار دارد؟ می‌توانند بگویند پروانه را به این شرط می‌دهیم که ۸۰ درصد از بچه‌های بدلکار را از خودمان انتخاب کنند؛ از بچه‌های انجمن.

  شما در پشت صحنه خیلی از فیلم‌ها هستید؛ طبیعتاً باید انسان‌های رازداری باشید. 
اصانلو: در پشت صحنه یکسری از اتفاقات را می‌شود گفت و یکسری را نمی‌شود گفت. مثلا یادم هست در سریال مختارنامه آقای آشتیانی، مدیرتولید بودند. خیلی‌ها برای مصاحبه می‌آمدند اما می‌گفتند حق ندارید مصاحبه کنید و بگویید بدل مختار هستید. ما هم می‌گفتیم چشم. البته همه می‌دانستند بازیگرها توانایی این کارها را ندارند. من با آقای عرب‌نیا اتفاقا رفیق بودیم و راحت کار می‌کردیم.
جوزی: زمانی که یک مسؤولی می‌رود برای قرارداد، متعهد می‌شود که تا زمان اکران فیلم حق ندارد صحنه‌های فیلم را در جایی بگوید، تعریف کند، فیلم بگیرید یا چه می‌دانم در این فضاهای تلگرام و اینستاگرام بگذارد، چرا که اگر اینطور باشد، ضرر و زیان به شما می‌رسد. این را به مسؤول گروه بدلکاری می‌گویند و سرپرست به بچه‌ها می‌گوید اگر می‌خواهید عکس بگیرید در گوشه‌ای می‌توانید عکس بگیرید اما نمی‌شود از صحنه تصویر گرفت.

  سکانسی که مختار آن غول شامی را بر زمین می‌زند چه کسی بازی کرد؟ اصلا چطور ساخته شد؟
اصانلو: 15-10 روز درگیر آن سکانس بودیم، چون اسب از روی اسب نمی‌پرد. اسب‌های مسابقه را هم آوردند باز اتفاق نیفتاد. آیدین خطایی نقش آن جنگاور شامی را بازی می‌کرد. آقای اسکندری یک اسب ماکت با پوست طبیعی ساخت که خیلی نزدیک به اسب بود. ماکت را بردند روی زمین و اسب از پشت پرید.
جوزی: فکر کنم پرشش را آقای نمازی پریده بود.

  اما بقیه صحنه‌های بدلکاری مختار با شما بود.
اصانلو: آقای فتحی ما را دعوت کردند. آنها گفتند ما می‌خواهیم یک نفر هم بازیگر باشد، هم سوارکار و هم بدلکار. مرا تایید کردند. با آقای میرباقری که بعدا در «شاهگوش» هم من به عنوان یک سردار برای‌شان بازی کردم. پیش از آن در «امام علی» سابقه همکاری داشتم، ایشان گفتند برو آقای اسکندری از روی صورتت ماسکی بسازد چون می‌خواهیم از تو خیلی کار بکشیم. چون فرصت گریم ما 4-3 ساعت طول می‌کشید می‌خواستند کار سبک شود و فقط ماسک را بکشم روی صورتم و زد و خورد را شروع کنم. آقای میرباقری کارگردان فوق‌العاده‌ای است و تشخیصش برای اینکه سکانس‌ها چگونه باشد کم‌نظیر است. یک بار در بهمنشیر آقای میرباقری به عرب‌نیا گفت تو باید بروی داخل آب. من به آقای میرباقری گفتم من می‌روم. ایشان گفتند: نه! خود مختار باید برود و عرب‌نیا هم پرید توی آب. با اینکه خیلی سرد بود.

  اخلاق آقای میرباقری را در کل چطور می‌دیدید؟
اصانلو: اخلاق آقای میرباقری خیلی خوب است. کاردرست، مستعد و خوب است. در کارهای بزرگ اگر اتفاقی بیفتد عموماً همه قاطی می‌کنند اما آقای میرباقری اگر خیلی عصبانی می‌شد می‌گفت: «خدا خیرت دهد برو تمرین کن». خود من در مختار به خاطر آقای میرباقری ماندم. در آن برهه نیاز مالی نداشتم اما چون او خیلی آدم معقولی است ماندم. هر چه بگویم کم گفتم. برخی دیگر اینطوری نیستند.

 «ناتاشا» یکی از نخستین ‌شخصیت‌های زن در تلویزیون ایران بود که حرکات اکشن داشت؛ بدل ایشان مثل اینکه شما بودید؟
شریف‌زاده: بله! در «خواب و بیدار» ما جوان‌تر بودیم. خیلی فیلم خوبی بود که خانم رویا نونهالی در آن بازی می‌کرد. قبل از توضیح درباره کارهای اکشن خواب و بیدار باید بگویم آقای فخیم‌زاده البته خیلی کمتر اجازه می‌داد بدلکاران دخالت داشته باشند. خب! نظر ما این است که در صحنه اکشن بدلکار بیشتر در طراحی سر درمی‌آورد و هر کاری بکند به نفع فیلم است. الان در سینمای دنیا کارگردان اکشن باید حضور داشته باشد. کار خیلی خوبی بود. ما در این چند سال خدا را شکر توانستیم فضا را عوض کنیم و به کارگردان‌ها بقبولانیم که طراحی صحنه‌های اکشن با بدلکار است و بدلکار به نفع فیلم کار می‌کند.

  برگردیم به ناتاشا که در فضای عمومی خانم نونهالی را هنوز با همین اسم می‌شناسند. 
شریف‌زاده: بله! اخلاق ایشان هم خیلی خوب بود. در سکانس مترو وقتی آن صحنه مبارزه خانم طباطبایی را با خانم نونهالی خواستیم ضبط کنیم، یکی از دوستان به جای خانم طباطبایی لباس پوشید. من خودم ۲۰ بار با کمر خوردم زمین تا سکانس درست از آب درآمد. شاید هر 20 بار خانم نونهالی می‌آمد احوالم را می‌پرسید. «خواب و بیدار» تجربه خیلی خوبی از جهت بدلکاری بود.
اصانلو: درباره موضوع پشت صحنه نکته‌ای عرض کنم. کار بدلکاری کار گروهی است. ما اگر کار پشت صحنه را به کسی نمی‌گوییم به خاطر احترام به گروه است.
  شما از طرفی انتقاد می‌کنید که چرا بدلکاری مطرح نمی‌شود، از طرفی نمی‌آیید در رسانه‌ها این را طرح کنید که مثلا فلانی بدلکار مختار بود؛ یعنی این اتفاق تا الان نیفتاده.
اصانلو: یک مافیایی وجود دارد که تصمیم می‌گیرد چه اتفاقی بیفتد و آدم باید از اتفاقات درس بگیرد که دیگر آن اتفاق رخ ندهد و باید جبران کند اما خیلی از انتقادهای ما با واکنش روبه‌رو می‌شود و اثر مثبتی ندارد. مثلا در فیلم «خورشید در خاک» به من گفتند شما بدل آقای ایکس باش. 2 روز رفتیم سر صحنه، گفتند بازیگری نیامده. من گفتم این چه بازیگری است که ما 3 روز معطل ایشان هستیم؟ گفتند دیالوگ آن فرد در حد یک صفحه است. وقتی دیالوگ را به من نشان دادند، کارش را وقتی پرسیدیم گفتند کار تئاتری است. گفتم برای این 4 خط دیالوگ دارد می‌آید؟ من انجام می‌دهم؛ 3 روز است پروژه خوابیده به خاطر این یک صفحه. گفت آیا می‌توانید؟ گفتم من پیش آقای سمندریان درس دیده‌ام. گفت زودتر می‌گفتی! حالا بحثم اینجاست که وقتی یک نفر برای یک نفر حاشیه بسازد دیگر کار تمام است. در یکی از کارهای تاریخی بازیگر اصلی تبر را پرتاب می‌کند و می‌خورد پیشانی یکی از بدلکاران که باز می‌شود. البته طبیعی است این اتفاقات در بدلکاری. به ما هم می‌گفتند جایی نگویید. چون حاشیه‌ساز می‌شود. در یک کار تاریخی دیگر مثلا تیر داخل چشم یکی از دوستان فرورفت و از سقف دهانش زد بیرون و کمی از بینایی‌اش را از دست داد و چیزی هم به او ندادند فکر کنم. بدلکارها را خیلی عقب نگاه می‌دارند و نمی‌شود گفت.

  ببینید! مثلا در سکانس آخر فیلم بادیگارد خود من به عنوان یک مشاهده‌گر آنقدر درگیر فیلم هستم اصلاً توجهی به این ندارم که همه این کارها دارد توسط بدلکار انجام می‌شود و آتش گرفتن و تمام این کارها. خب! این هیچ‌گاه بروز بیرونی نداشته است. از طرفی ممکن است دانستن این چیزها به درام لطمه بزند. در حالی که همه پیش خودشان قطعا می‌دانند این کارها از بازیگران عادی برنمی‌آید.

اصانلو: در کشور ما با اینکه خیلی حرفه‌ای و قوی بدلکاری می‌شود اما آن را تحویل نمی‌گیرند. الان البته بهتر شده است. در برخی سریال‌ها مثل «بازی تاج و تخت» برخی قسمت‌ها اکشن زیادی دارد که کارگردان دیگری انجامش می‌دهد. کارگردان اکشن دارند. ببینید! الان آقای جوزی مربی تکواندو است و در استان تهران در هیات تکواندو همه ایشان را می‌شناسند. مربی پرواز و پاراگلایدر است. آقای شریف‌زاده هم دان 4 کشتی کج را دارد و مربی تکنیکی‌ای است. ما نمی‌رویم به سمت کارهای اکشن. با اینکه نیروی انسانی‌اش را داریم. آمریکا یک جنگ در ویتنام انجام داده هنوز هم از کنار این جنگ دارد فیلم می‌سازد، آن وقت ما این همه سال در جنگ بودیم اتفاق خاصی نمی‌افتد. همین آقای تهرانی‌مقدم که امروز سالگردش بود اگر امکاناتی داریم باید در باره ایشان فیلم بسازیم. من نمی‌دانم سیاست‌گذاری سینمای ایران چیست اما چطور است که اولویت‌بندی ندارند؟ مخاطب جوان زیاد داریم که وقتی آنها اکشنی ببینند، فیلمی که بار معنایی داشته باشد، مثل فیلمی از کره، چین و… با اینکه افسانه است و الکی است، تحت تاثیر قرار می‌گیرند. ما هم می‌توانیم چون پتانسیل و امکاناتش را هم داریم.
شریف‌زاده: یکی از مشکلات بها ندادن است. مشکل ما این است که وقتی برای قرارداد جایی می‌رویم، برخی بدون توجه به جزئیات و سختی کار می‌گویند من می‌روم یک نفر دیگر را می‌آورم با نصف این قیمت کار می‌کند. اینهاست که باعث می‌شود این مشکلات ادامه‌دار می‌شود. الان همه با هم رقیب هستند. تمام فروشگاه‌ها و مراکز با هم رقیب هستند؛ در نتیجه می‌آییم ارزش کار خودمان را پایین می‌آوریم. ما متاسفانه به قول شما کارگردانی که اکشن‌کار باشد نداریم. تشخیص هم نیست و یک شخصی را می‌آورند که واقعا این کاره نیست. مثلا به حرف اطرافیان‌شان گوش می‌دهند و کفایت می‌کنند. آن بنده خدا هم تجربه ندارد و کار ضعیف می‌شود. البته بگویم همه این کارها مستلزم هزینه است. وقتی خوب یک ماشین چپ می‌کند خب! این ماشین از بین رفته است و قابل برگشت نیست و دوباره نمی‌توانید با آن کار کنید.
جوزی: فرمایش شما درباره اهمیت دادن به بدلکاری در کشورهای خارجی را باید اینطور پاسخ بدهم که کارگردان خودش را نمی‌خواهد مطرح کند، فیلمش را می‌خواهد مطرح کند. در کشور ما یک مدیر بدلکار می‌رود یک پیشنهاد می‌دهد به کارگردان اما به کارگردان برمی‌خورد، در صورتی که اگر آن توصیه را گوش می‌کرد فیلم جذاب‌تر و برای مخاطب باورپذیر می‌شد. در فیلم‌های خارجی که من بودم در سوریه، هند، روسیه و… آنجا طراح بدلکار می‌آمد می‌نشست پشت کامپیوتر و همرده با کارگردان کار را مرور می‌کردند. در نهایت می‌سپارند به بدلکار و می‌گویند مثلا از اینجا به بعد دیگر مال شماست. من فقط اینجا نظارت می‌کنم. واقعا کارگردان در آن صحنه که مورد نیاز بدلکار است دیگر دخالتی ندارد که چرا اینجا چنین است، آنجا چنین! الان بزرگ‌تر همه ما آقای فتحی است. او هم حتی اگر بیاید و بگوید دوربین را اینجا و آنجا بگذارید صددرصد به ایشان انتقاد خواهد شد.
  آیا تجربه دارید که شما پیشنهادی داده باشید و به شما گوش داده باشند و کار بهتر و کارگردان راضی شده باشد؟
اصانلو: بله! مثل عملیات ۱۲۵. نخستین‌بار بود که قرار بود کامیون چپ کند. در قسمت ۲ است که بنز تانکر آب می‌آید و چپ می‌کند. در طراحی آن قسمت خود آقای فتحی و من بودیم که طراحی کردیم و به شکلی انجام شد که خود آقای فتحی به ایشان انتقال می‌داد. آقای آهنج به آقای فتحی می‌گفت خودت بیا کار را دست بگیر.
  فرآیند قبول پروژه بدلکاری در کشور چگونه است؟ 
جوزی: غالباً در کشور ما اینگونه است که ما دعوت می‌شویم و پس از اینکه فیلمنامه را خواندیم از برخوردهای ما متوجه می‌شوند و به آنها می‌گوییم مثلا این قسمت باید اصلاح شود و ایشان به عنوان طراح در آن قسمت کار می‌کنند و ایشان به کارگردان زوایا را انتقال می‌دهند و توضیح می‌دهند که ما اینجا با این تعداد از نفرات، این ماشین را داریم و.. در نهایت همه این اتفاق‌ها باعث می‌شود یک صحنه اکشن رخ دهد.
  موارد عجیبی در ماجرای بدلکاری پیش آمده که برای شما قابل تامل باشد؟
اصانلو: در یک فیلمی تهیه‌کننده می‌گفت من بر پایه فیزیک فلانی فیلمنامه را نوشتم و دنبال این کار بود که حتماً بسازد. مثلا آقای هادی ساعی ورزشکار توانایی است اما نمی‌توانست در قالب بازیگر بیاید و بازی کند. حتما بهتر بود به یک بازیگر اکشن‌پرداز می‌دادند. مثلا من اگر بیایم روزنامه‌نویسی کنم قطعاً به پای تکنیکی بودن شما نمی‌رسد و بازخورد شما را من نمی‌گیرم. کسی موفق است که هم بازیگر خوبی باشد و هم تکنیک خوبی داشته باشد. تهیه‌کننده و نویسنده تنها دنباله این نباشند که فقط یک نفر بیاید بازی کند. شما از یک قهرمان ملی دعوت کردید برای کار اما این تنها کافی نیست. آیا بازخورد این فیلم هزینه‌های شما را جبران می‌کند؟ می‌تواند جذابیت فیلم را به شما بدهد؟
  انتخاب گروه بدلکار یک فیلم به شکل است؟
اصانلو: ۹۰ درصد انتخابات رفاقتی است. بدلکارها را عموماً برای بدلکاری می‌خواهند. ما دوستانی را که به آن صحنه بخورند معرفی می‌کنیم. مثلا بعضی اوقات هم آقای میرباقری‌ به ما می‌گفت هر وقت کار را شروع کردم با من تماس بگیرید، چون سرشان شلوغ است ولی گذاشتن نقش‌ها بستگی دارد به توانایی فرد.
  آقای شریف‌زاده در «در چشم باد» هم حضور داشتید؟
شریف‌زاده: «در چشم باد» کارهای سوارکاری می‌کردم و همان چاله‌زدن‌هایی که در «تنهاترین سردار» انجام دادیم. البته چند تا گروه بدلکار بودند که گروه ما موفق به انجام آن شد. در فیلم «بادیگارد» هم بودم که بدل موتورسوار پرویز پرستویی را انجام می‌دادم. «خواب و بیدار» آقای فخیم‌زاده چون خودشان رزمی‌کار هستند اهل مشورت نیستند و کار نشدنی می‌گویند که باید بشود [با خنده]. در «بادیگارد» خانم مریلا زارعی بود که خیلی از ما تعریف کردند و البته گفتند شانه‌هایت پهن‌تر از پرویز پرستویی است. انتخاب بازیگران با ایشان بود. از دیگر فیلم‌هایی که من بازی کردم «سمفونی نهم»، بدل «ناتاشا» و فیلم «مرد» بود.

  آیا قراردادهایی که شما می‌گذارید زمان‌مند است؟ وقتی شما قرارداد می‌بندید به میزان روز با شما قرارداد می‌بندند یا می‌گویند که ما قرار است مثلا سه تا ماشین چپ کنیم و…؟
جوزی: وقتی ما فیلمنامه را می‌خوانیم تمام صحنه‌ها را از آن استخراج می‌کنیم و بعد از اینکه خواندیم پیشنهادات خودمان را در باره آن صحنه می‌گوییم و بر اساس تمام حاشیه‌ها و تمام جوانب زمان را از تولیدکننده می‌پرسیم و معمولا می‌گویند یک تا ۵ روز است، این تعداد نیرو است و اینها را می‌بینیم؛ یا مقطعی کار می‌کنم یا روزانه. اما وقتی می‌گویند یک روز و این می‌شود چند روز فضا فرق می‌کند. همان‌طور که می‌دانید قرارداد بر اساس فیلمنامه تهیه می‌شود. فیلمنامه را می‌دهند و ما می‌خوانیم، بعد می‌گوییم در این کار شما ۲۰ مورد بدلکاری دارید. قیمت‌ها و هزینه‌ها را می‌آوریم و با قیمت به آنها می‌گوییم. مثلاً این فیلم شما با ۲۰ تا اکشن و چپ کردن و… آنقدر می‌شود. اگر موافقت شد قرارداد بسته می‌شود. اگر چیزی کم یا زیاد شد می‌شود هماهنگ کرد. هر آیتم قیمت خاص خود را دارد. ما اگر کلی هم قیمت بدهیم به طور جداگانه هم مشخص است که هر کدام چه قیمتی دارد.

  تا به حال شده است در فیلمنامه چیزی را ببینید و تهیه‌کننده آن را بعداً حذف کند و شما بگویید چرا حذف کرد، زحمت ما حیف شد؟
جوزی: اکثر تهیه‌کننده‌ها این کار را نمی‌کنند و معمولاً در تیتراژ‌های اولیه این قسمت‌های اکشن را به نمایش می‌گذارند و عموماً دوست دارند از آنها استفاده کنند. در تبلیغات هم آن را می‌گذارند. عموماً حذف نمی‌کنند و افتخار می‌کنند. من تا به حال ندیده‌ام که حتی از یک سکانس بگذرند و حذف کنند.

  به نظرتان برای «سلمان» فرصت همکاری با آقای میرباقری پیش می‌آید؟
اصانلو: قلبا آقای میرباقری را دوست دارم. او به ما می‌گفت وقتی سوار اسب می‌شوید، ما تازه می‌فهمیم سوارکاری یعنی چه. امیدواریم «سلمان» توسط ایشان ساخته شود. ما هم اگر توفیق داشتیم همکاری می‌کنیم. البته قطعا اگر آن کار شروع شود، یک تیم از پس آن برنمی‌آید، چون داستان احتمالا 8-7 جنگ دارد و همه باید با همکاری هم آن را پیش ببرند.

  به عنوان سخن پایانی یا خاطره نکته‌ای اگر دارید بفرمایید.
اصانلو: دغدغه کل بدلکار‌های کشور که این را با آقای فتحی و با خیلی‌های دیگر پیش بردیم و متاسفانه تا به حال محقق نشده، این است که در جشنواره فیلم فجر به خیلی از آدم‌ها از کوچک‌ترین عضو تا نقش اول، از طراح لباس گرفته تا… سیمرغ تعلق می‌گیرد اما بدلکاری از این قاعده مستثناست. من اعتقاد دارم اگر فیلم اکشنی خوب فروش کند به خاطر صحنه‌های اکشن است که بدلکار‌ها انجام داده‌اند. خیلی‌ها نمی‌دانند این کار را نقش اول انجام داده است یا یک شخص دیگر. من دنبال این بودم که در جشنواره یک جایگاهی برای بدلکار‌ها در نظر بگیرند. کارشناسان بیایند و نظر دهند مثلا آقای فلان در بدلکاری نمونه است که قابل تقدیر باشد. ما تا حالا که رفتیم و گفتیم می‌گویند اسپشیال است اما آن فرق دارد. کار ما جداست. خب! اگر واقعاً جدا نمی‌دانند می‌توانند عروسک بالا بیندازند. چرا انسان انتخاب کردند؟! در یک مقطعی گفتند ما شما را در کنار اسپشیال می‌گذاریم که من گفتم جالب نیست. خیلی جاها صحبت کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد. بدلکاری هم باید سیمرغ داشته باشد. اگر اهالی سینما بیایند طرح را حمایت کنند درست می‌شود. برخی سال‌ها سابقه کار دارند اما متاسفانه‌ تنها افراد بدلکار آنها را می‌شناسند و لاغیر اما اگر این فرد را ببرند در جشنواره و به همه نشان دهند که این فرد بدلکاری کرده است، طراح بوده و چنین و چنان کرده، قطعاً ارزشمند است و به عنوان یک وزنه تشخیص داده می‌شود. من حرفم این است که می‌خواهم برای کسانی که قرار است بیایند و اینهایی که هستند اتفاقی بیفتد و مانند گذشتگان ناشناس نمانند.
جوزی: تمام بازیگران و تهیه‌کنندگان، همه و همه باگذشت و مهربان هستند ولی خاطره خوبی که من دارم در فیلم «عقاب صحرا» بود. نزدیک ایام عید بودیم. آقای کیکاووس یاکیده تمام بچه‌ها را که نزدیک ۱۴ نفر بودند جمع کرده بود و به همه هدیه‌ای داد. گفت شب عیدی دست‌تان خالی نباشد، لباسی بخرید. این خیلی برای من جالب بود که خودش خیلی دستمزد نداشت. در پایان از همه دوستان، مسؤولان خانه سینما، آقای فتحی، آقای علیزاده، شورای مرکزی انجمن بازیگران و بدلکاران خانه سینما تشکر می‌کنم و امیدوارم از ما حمایت شود.
شریف‌زاده: چند سال قبل که با هم بودیم من خیلی در محیط بدلکاری نبودم، چون خیلی خوشم نمی‌آمد. حاج عباس بیشتر می‌داند اگر اینها بودند من می‌رفتم اگرنه نمی‌رفتم. 15 سال پیش ما یک گروه 8 نفره بودیم که هر جا می‌رفتیم اگر فیلمی می‌شد خیلی به ما خوش می‌گذشت و با هم بودیم اما الان همه جدا شده‌اند. خاطره‌ای تعریف کنم از زخمی شدنم که برای خودم هم بد نبود. برای فیلم امام حسین(ع) که پخش هم نشد به دلایل خاص، در همان ابتدا متوقف شد. در تمرینی که در شهرک سینمایی برگزار می‌شد قبل از فیلم رفتیم برای تمرین که دستیار و کارگردان بیایند و کار ما را ببینند و اوکی بدهند. یکی از رفقای ما که سوارکاری بلد نبود، نیاز به کمک داشت. ما رفتیم کمکش کنیم، اسب لگد زد و ما را پرت کرد و کلاً گوش ما جدا شد. با چسب چسباندیم تا شب رفتیم بخیه‌اش کردیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 2 =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا