به زرویی نمیآمد…
محمدرضا شهبازی/ طنزپرداز
به زرویی نمیآمد ملانصرالدین باشد. در مجله گل آقا مطالبی گل کرد که نام ملانصرالدین بعنوان نویسنده پایش بود. هم خود عنوان غلط انداز ملّا و هم قوت و کیفیت آن متنها باعث میشد که کسی باور نکند، آنها را کسی به جوانی ابوالفضل زرویی نوشته باشد؛ آن هم وسط آنهمه طنزنویس اسم و رسمدار که سابقه کار و… را داشتند. خودش هم بعدها تعریف کرده بود از تعجب مخاطبان وقتی میفهمیدند ملانصرالدین هماوست.
به زرویی نمیآمد آنقدر بتواند در قالبها و با لحنهای مختلف بنویسد و بسراید. کسی که «تذکره المقامات» را با آن نثر قدیمی و چفت و بست دار نوشته و به قدری آنطور گل کرده و باعث شده بود تا بعد از آن هرگونه تلاش دیگران برای نوشتن تذکره عبث جلوه کند، چیزهایی نوشته بود در «غلاغه به خونه اش نرسید» که در نگاه اول سادگیاش مثل پتک میخورد توی صورت مخاطب. کسی که هم غزلهای استخواندار میگفت و هم شعرهای سهل و ممتنعی مثل منظومه مشدی حسن و کتاب «اصل مطلب». طنزپردازی که هم طنز میسرود و شب شعر در حلقه رندان را راه انداخت، هم اشعار آیینی و مراثیاش در شب شعر رندان تشنه لب سوزناک بود.
اما با همه این احوال، نوشتن «ماه به روایت آه» دیگر واقعا به زرویی نمیآمد. اتفاق غیر منتظرهای بود برای خیلی از ما، اینکه او یک نثر آیینی بنویسد و به آن قوت و قدرت هم بنویسد.
اینها به زرویی نمیآمد چون او را نمیشناختیم. رفتار بدون ادعا و متواضعانهاش هم باعث شده بود خیلی جلوی چشم نباشد. در آخرین گفتگویی که از او چاپ شد -در مجله سه نقطه- جایی میگوید:«گفتم چرا انقدر طنز را مفلوک میبینید؟در پزشکی یک نفر باید هفت سال هشت سال درس بخواند تا پزشک عمومی شود و بتواند برای سرماخوردگی شما دارو تجویز کند. بعد باید باز درس بخواند تا متخصص شود و بتواند درباره مشکل قلب شما یا جهاز هاضمه شما تصمیم بگیرد. بعد باید فوق تخصص بخواند تا در مورد فلان مشکل آئورت شما نظر بدهد. آن فوق تخصص قلب البته میتواند داروی سردرد و سرماخوردگی هم تجویز کند. حرف این است که طنز نویس آن فوق تخصص را گرفته است. شاعر طنزپرداز در وهله اول شاعر است. میتواند مثل سعدی شعر جدی هم بگوید. گو اینکه الان کسی زیاد به این قائل نیست که طنزسرا باید اول شاعر باشد بعد طنزسرا…»
زرویی خودش مصداق و نمونه کامل طنزپردازی بود که قبل از طنز، متخصص ادبیات است و استخوان تراکنده در مطالعه و پژوهش.
اما در آخر، به زرویی نمیآمد که وقتی خبر درگذشتش منتشر میشود بنویسند در 49 سالگی… . زرویی انقدر به گردن طنز حق داشت و انقدر برای طنز و طنزپردازها بزرگی کرده بود که فکر میکردیم الان باید هفتاد هشتاد سالی داشته باشد…