سبکی نو از فیلم های آپارتمانی/تیغ و ترمه، لطفا برای کارگردان ها هم قانون بازنشستگی وضع کنید!/درخونگاه فضا به شدت احمقانه!
نقدهای هفت راه به فیلم های روز دوم جشنواره فیلم فجر در سینمای اهالی رسانه
📌نگاهی به فیلم #بنفشه_آفریقایی ساخته ی مونا زندی
🔺سبکی نو از فیلم های آپارتمانی
🖌 #محمد_رضا_تاجداری
🔹واژه فیلم های آپارتمانی برای آثاری به کار برده می شود که کل داستان آن در یک خانه می گذرد و کارگردان برای نشان دادن قدرت کارگردانیش در بازی گرفتن از بازیگرها به خاطر گفتن دیالوگ های پیاپی، و احتمالا کمتر هزینه کردن برای ساخت اثرش، از محیط خانه خارج نمی شود.
🔹کارگردان بنفشه آفریقایی هم به هر دلیل تشخیص داده که فیلمی با چنین سبکی بسازد. اما تفاوتش با سایر آثار آپارتمانی در این است که خانه مورد نظر در تهران نیست و یک خانه ویلایی در شمال است. ولی باز هم تمام اتفاقات فیلم در خانه می گذرد و عوامل محترم به ندرت از خانه قدیمی شمالی خارج می شوند تا سکانسی ضبط کنند!
🔹زمانی که با چنین فیلم هایی طرف هستید، دیگر نیازی نیست چشمانتان در همه دقایق پخش فیلم به پرده سینما باشد. بلکه بیشتر از یک چشم قوی به گوشی حساس نیاز دارید تا دیالوگ ها را بشنوید. دیالوگ هایی که هر چند دقیقه یکبار ممکن است نکته ی مهمی را متذکر شوند!
نکته ای درباره علاقه همزمان یک زن به همسر فعلی و قبلیش!
🔹افرادی که در زمان پخش بنفشه آفریقایی در سینمای اهالی رسانه مشغول دیدن فوتبال پرسپولیس در جام حذفی بودند و گوششان با فیلم بود، بعید است که قسمتی از فیلم را از دست داده باشند!
📌نگاهی به فیلم #تیغ_و_ترمه ساخته کیومرث پوراحمد
🔺تیغ و ترمه، لطفا برای کارگردان ها هم قانون بازنشستگی وضع کنید!
🖌 #محمد_رضا_تاجداری
🔹آقای کیومرث پوراحمد، کارگردان عزیز آثار محترمی نظیر قصه های مجید، خواهران غریب، سرنخ و ….، چند سالی است فیلم هایی می سازد که نه مورد توجه منتقدان و اهالی رسانه قرار می گیرند و نه در اکران عمومی موفقیتی کسب می کنند. اما اعضای هیءت انتخاب و مسءولان جشنواره معتقدند، همین که کارگردانان پیشکسوتی مانند پوراحمد فیلم می سازند و در جشنواره حضور دارند ارزشمند است!
🔹اما واقعا حضور آثار کارگردان های پیشکسوت که معمولا با تمسخر مخاطبان رو به رو می شوند ارزشمند است یا باعث پایین آمدن ارزش کار آن ها می شود؟
🔹فرض کنید این روزها علی پروین هنوز سرمربی یک تیم لیگ برتری بود و تیمش در هر با بازی سه، چهار گل شکست می خورد. بعد رییس فدراسیون فوتبال مصاحبه می کرد و می گفت همین که امثال پروین در لیگ برتر مربی گری می کنند ارزشمند است!
🔹چه ارزشی؟ جز اینکه آبروی پیشکسوتان برود و آثارشان مورد تمسخر قرار بگیرد، فیلم ساختن آن ها چه دستاوردی برای سینمای ایران دارد؟ بهتر نیست برای حفظ شانیت هم که شده برخی کارگردانان به جای فیلم ساختن، به نقد آثار دیگران و انتقال تجربه در قالب کلاس ها و مشاوره های سینمایی بپردازند؟
🔹آقای پوراحمد در کنفرانس خبری بعد از اکران فیلم جمله ای با این مضمون گفتند که ” فیلمنامه را به چندین نفر ارایه کردم. گفتند نساز مسخره ات می کنند. اما یک نفر گفت بساز و مرا برای ساخت فیلم تشویق کرد و من از آن فرد ممنونم.”
🔹تا زمانی که چنین مشاوران عزیزی دور و بر پیشکسوتان ما هستند و آن عزیزان هم به حرف مشاورانشان گوش می دهند، احتمالا اتفاق مثبتی درباره حفظ شانیت آن ها نیفتد.
🔹ای کاش مدیران سینمایی سنی برای بازنشستگی کارگردان ها در نظر بگیرند تا آن ها محبوبیتشان را در بین نسل گذشته حفظ کنند و نسل جدید هم برای آن ها احترام قایل شوند. مثل علی آقا پروین!
📌نگاهی به فیلم درخونگاه ساخته سیاوش اسعدی
🔺فضا به شدت احمقانه!
🖌 #مهدی_مافی
🔹در فرهنگ ایرانی همیشه ما بهترین داشتههای خودمان را پیشکش دیگران میکنیم. اما سیاوش اسعدی چه چیزی را به مسعود کیمیایی پیشکش کرد؟ آیا این بهترین داشته آقای کارگردان است که به استادش تقدیم شد؟ اگر پاسخ مثبت است واقعا جای نگرانی وجود دارد که کارگردانی احساس کند چنین اثری بهترین کار کارنامهاش است.
🔹«درخونگاه» فاصله زیادی از یک فیلم استاندارد دارد. بزرگترین مشکل این اثر که بسیار به چشم میآید شبیه شدن به سینمای «فیلمفارسی» است، بدون آن که -به جز تقلید از چند ویژگی ظاهری- ویژگیهای اصلی این سینما را داشته باشد. سینمای فیلمفارسی از لحاظ ساختار، سینمایی است که بر پایه قهرمان جلو میرود، به شدت داستانگو است و پایانی کاملا بسته دارد. چیزی که اینگونه از فیلمها را در دسته آثار شاهپیرنگی سینما قرار میدهد.
🔹اما ساخته اسعدی چیزی بود میان فیلمفارسیها و آثار جشنوارهپسند هنری و ناراحت کننده این که نه این بود و نه آن. از لحاظ فیلمنامه ما با مجموعهای از اتفاقات رو به رو هستیم که کنار همدیگر قرار گرفتهاند. فیلم هیچ قصه مشخصی ندارد و قهرمان اساسا هدفی برای خود و مخاطب طراحی نمیکند تا با رسیدن به آن، «درخونگاه» به پایان برسد.
🔹رضا دوزاری، قهرمان فیلم در ابتدا به قصد ایجاد یک کاسبی پررونق از ژاپن به ایران بر میگردد. اما خیلی سریع تبدیل به یک قهرمان منفعل میشود که اقداماتش نه در جهت هدفش، بلکه بر اساس اتفاقاتی است که برایش رخ میدهد. نقطه عطف به درستی طراحی نشده و اصلا باعث ایجاد یک کشمکش برای شخصیت اصلی نمیشود و فقط خرده ماجرایی را ایجاد میکند که شاید در حد پنج دقیقه مخاطب را دنبال خود میکشاند. اینجا دقیقا همان جایی است که بیننده از فیلم فاصله میگیرد چون منتظر است داستان شروع شود، که نمیشود و سازنده اثر سراغ پیامهای سیاسی سطح پایینی میرود که نمونههای به مراتب هوشمندانهتری از آن را پیشتر حتی در همین سینمای خودمان دیدهایم.
🔹وقتی فیلم وارد مرحله گرهگشایی میشویم هم عملا اتفاق خاصی رخ نمیدهد و راز بزرگی که تا پایان سر به مهر باقی مانده بود همان اولین حدسی بود که میزدیم تا در نهایت ضرب شوک آن گرفته شود و تمام. «درخونگاه» از آن دست فیلمهایی است که بعد از دیدنشان از خود میپرسیم «که چی؟»