آیا سینمای ایران فیلمسازان را بابت پرداختن به گروهک منافقین مجازات می‌کند؟

مصطفی وثوق کیا
جریان سینمایی ایران هیچ‌گاه به مسائل و موضوعات استراتژیک رخ‌داده در جمهوری اسلامی علاقه نشان نداده است. این جریان سعی کرده به همان موضوعات روشنفکری خودش محدود بماند و هر فیلمسازی را که سعی کرده از این چرخه بیرون بیاید با برچسب‌های سفارشی و حکومتی به گوشه رینگ برده است و با استفاده از ابزارهایی چون رسانه و منتقد چنان فضا را بر آن‌ها تنگ می‌کند تا درنهایت از پرداختن به این موضوعات صرف‌نظر کنند.

اگر اتفاقاتی که طی چهل سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران رخ داده، در کشوری دیگر رخ داده بود تا به حال ده‌ها سریال و فیلم از آن تولید شده بود؛ اما در اینجا اوضاع فرق دارد. فقط برای نمونه توجه کنید به جنگ‌هایی که آمریکا به عنوان اشغالگر در ویتنام و عراق و افغانستان حضور داشته و چه تعداد فیلم در توجیه این اتفاق ساخته شده است. برگردیم به ایران و یک نمونه را به صورت مصداقی بررسی کنیم.

یکی از مسائل و اتفاقات مهم در سپهر سیاسی ایران حضور تشکیلاتی است که امروزه به نام منافقین شناخته می‌شود. این گروهک پیش از انقلاب به نام سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیت می‌کرد و در دوره خودش نیز اعضای زیادی را جذب کرد. بعدها در جریان تغییر ایدئولوژی این سازمان و گرایش به مارکسیست اختلافات و انشعاباتی درآن رخ داد و درنهایت مجاهدین خلق بعد از پیروزی جمهوری اسلامی و استقرار نظام اسلامی آن را تاب نیاوردند و با ورود به فاز مسلحانه، خروج خود از حکومت و تقابل با آن را علنی کردند. علاوه‌بر کمک‌ها به دشمن ایران در جنگ با عراق این تقابل تاکنون 17هزار نفر از مردم ایران را به کام مرگ کشانده است. خب حالا سینمای ایران چه واکنشی به این اتفاقات داشته است و آیا این واکنش‌ها با پاسخ مسوولانه از سوی مسوولان مواجه شده است؟ البته ناگفته نماند که در عرصه سریال‌سازی تاکنون چند سریال خوب و پرطرفدار درباره سازمان مجاهدین در دوران تغییر ایدئولوژی ساخته شده؛ اما قطعاً ساخت اثری سینمایی اتفاق مهم‌تری محسوب می‌شود.

در سال‌1394 در سینمای ایران دو فیلم درباره سازمان مجاهدین ساخته شد؛ یکی «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی و دیگری «سیانور» که توسط بهروز شعیبی ساخته شد. «امکان مینا» داستان زن و شوهری را روایت می‌کرد که درگیر مسأله سازمان می‌شوند و درنهایت مرد برای نجات وارد ماجرا می‌شود. «سیانور» اما موضوع مهم‌تری را مورد توجه قرار داد و آن تصفیه‌های خونین سازمان مجاهدین خلق در دوران تغییر ایدئولوژیک و ترور مجید شریف واقفی از مؤسسان سازمان بود. در هنگام نمایش این دو فیلم، «سیانور» به‌دلیل مضمون و ساختار قوی سینمایی بسیار مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت؛ اما در کمال ناباوری به‌طور کامل توسط داوران سی‌و‌چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بایکوت شد و در هیچ رشته‌ای حتی نامزد هم نشد. در مقابل «امکان مینا» که فیلمی ضعیف‌تر بود و گاف‌های متعدد بصری و تکنیکی داشت در 9رشته نامزد شد که البته در جوایز دستش خالی ماند. ابوالحسن داوودی، محمد داوودی، مجتبی راعی، سیدجمال ساداتیان، منوچهر شاهسواری، مهدی فخیم‌زاده و نیکی کریمی هیأت داوران این دوره بودند. بهروز شعیبی بعد از این بایکوت به سمت ساخت سریالی با موضوع متفاوت در سیما رفت و فیلم بعدی‌اش در سینما را با موضوع اعتیاد روانه جشنواره کرد که از قضا داوران دوره بعد از آن استقبال کردند. کمال تبریزی هم بعد از ساخت یک سریال ناموفق در شبکه نمایش خانگی کمدی سطحی و مبتذل «مارموز» را در سال‌97 ساخت.

  یک‌سال بعد فیلمساز تازه‌نفس دیگری وارد این عرصه شد. محمدحسین مهدویان که با «ایستاده در غبار» پیرامون حاج احمد متوسلیان چشم‌ها را خیره کرده و قبل از آن «آخرین روزهای زمستان» را درباره شهیدحسن باقری ساخته بود. این بار دست روی سوژه‌ای گذاشت که خیلی‌ها منتظر آن بودند. «ماجرای نیمروز» فیلمی بود در متلاشی‌شدن سازمان جنگی منافقین در سال‌1360 و مهدویان با فیلم خوش‌ساختش چشم‌های منتقدان و اهالی سینما را در سی‌و‌پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر خیره کرد. هر چند «ماجرای نیمروز» در 9رشته نامزد دریافت سیمرغ شد؛ اما درنهایت سه جایزه را به دست آورد و از میان جوایز اصلی عنوان بهترین فیلم را کسب کرد. هیأت داوران توجهی به کارگردانی و بازی‌های این فیلم مهدویان نکردند، چه این که مخالف سرسختی چون اکبر نبوی در هیأت داوران بود که مانع اعطای جوایز بیشتری به این فیلم می‌شد. در این دوره «ماجرای نیمروز» بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. محمدرضا هنرمند، شهرام اسدی، محمدمهدی دادگو، محمدرضا تخت‌کشیان، رؤیا نونهالی، ایرج رامین‌فر و اکبر نبوی داوران این دوره جشنواره بودند.

 اما مهدویان بعد از یک وقفه کوتاه که سراغ فیلم «لاتاری» رفت و البته باز هم از سوی هیأت داوران با بی‌توجهی کامل مواجه شد، برگشت به سر وقت «ماجرای نیمروز» و این‌بار با سوژه قرار دادن بازیگران قسمت اول فیلم خود «ماجرای نیمروز: رد خون» را ساخت؛ اثری جنجالی که موافقان و مخالفانی دو آتشه داشت که هر یک موضع محکمی له یا علیه فیلم داشتند. برخلاف فیلم اول هیأت داوران سی‌و‌هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر فیلم محمدحسین مهدویان را در 11رشته نامزد کردند که هم جوایز اصلی و هم جوایز فنی را شامل می‌شد، با این حال مطابق آنچه پیش‌بینی می‌شد باز هم فیلم «رد خون» دستش از جوایز اصلی کوتاه ماند و 3جایزه در بخش‌های تخصصی گرفت، ولی در بازیگری، فیلمنامه، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی با بی‌مهری کامل مواجه شد. البته «ماجرای نیمروز: رد خون» این دوره با معضل دیگری هم مواجه شد؛ جایی که دو منتقد برنامه «هفت» روی آنتن زنده فیلم را سمپات منافقین خواندند که این مسأله با واکنش مهدویان مواجه شد. او در پستی که به سرعت از صفحه شخصی‌اش پاک شد، از لغو کردن تمام پروژه‌های سیاسی خود خبر داد. جالب‌تر این که محمود رضوی، تهیه‌کننده فیلم پیش از جشنواره تلویحاً خبر از مشکلاتی داده بود که ممکن است گریبان فیلم را بگیرد و البته خبرهایی نیز شنیده شد که مسوولان جشنواره به عوامل فیلم گفته بودند که توقع جوایز اصلی را نداشته باشید. محمد احسانی، محمدعلی باشه‌آهنگر، محمد بزرگ‌نیا، مهرزاد دانش، پوران درخشنده، ریما رامین‌فر و محمود کلاری فیلم‌های این دوره را داوری کردند.

 به نظر می‌رسد که جریان سیاست‌گذاری سینمایی ایران در ریل‌گذاری، مسیری را می‌رود که سینماگران از ساخت آثاری مهم و استراتژیک انصراف دهند و خود را مشغول آثاری خنثی و در نهایت کمدی‌های مبتذلی کنند که این روزها از بسیاری از نامداران سینمایی می‌بینیم. افرادی چون کمال تبریزی و ابوالحسن داوودی که روزگاری فیلم‌های مهم دوره خود را ساخته بودند، این روزها برای کسب گیشه به دام فیلم‌های سخیف و سطحی افتاده‌اند. در روزگاری که جشنواره‌های اروپایی به راحتی سیاست‌های سیاسی خود در عرصه فرهنگ را اعمال می‌کنند و با گزینش سینماگران مطلوب خود راه را برای ساخت فیلم‌های مدنظرشان فراهم می‌کنند، جشنواره فیلم فجر با برخوردی به ظاهر سینمایی با سازندگان این مدل آثار -که از قضا بهترین آثار سینمایی درباره سازمان مجاهدین (پیش از انقلاب) و گروهک منافقین در بعد از انقلاب را ساخته‌اند- فضا را برای دلسردی آنان از این گونه و البته تغییر مسیر فیلمسازی آنان مهیا می‌کند. هر چند نگارنده این مطلب معتقد است که فیلم ضعیف با محتوای خوب و انقلابی نباید مورد تبلیغ و ترویج قرار بگیرد؛ اما جالب است که سیستم سینمایی ایران از بهترین آثار در این زمینه هم به راحتی و البته تعمداً چشم‌پوشی می‌کند.

منبع: صبح نو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش + هشت =

دکمه بازگشت به بالا