یادداشت سعیدتشکری برای رمان مستوری اثر صادق کرمیار
جانانی که مستوری جناب آقای کرمیار را چون من خوانده اند، قطعاً چون من، سرخوشِ حال و احوال انسانی آن هستند، انسان بی تردید اصلی ترین تکا پوی جدی ادبیات است! اما صادق کرمیار، نویسنده عزیز ما در رمان «مستوری» در خوشی ها َنلمیده و فرمان های تهذیبی، صادر نکرده! بلکه بر بالِ دیگری از توانمدی دراماتیک و بسیار غنی از حس ِ رقیق و ظریف انسانی، با نثری اسان خوان، مارا به درون یک رابطه کاملاً امروزی و عاشقانه می برد، تا نه در َ وصفِ کلمات ریسه ای، که در هر بومی و جایی و آدم های نانویسنده ای که مداوم تذکراتِ غیر دینامیک و داستانی به ما نویسندگان می دهند، در یک جشنِ رنج آگاهی و انتظار قرار دهد، آدمهایی که زهد بی مایگی ندارند.
دو قهرمانِ عاشق که یکی می خواهد معشوق خود را جا بکذارد، تا به حقیقت برسد و معشوق به جای لوس بازی و قهرهای بچه گانه و دخترانه و قهرهای تلویزیونی و فنچی، اکنون خود عاشق است. سیامک و سپیده بی قراری هویت دارند. سپیده، سیامک طلب است و سیامک بحران همیشگی پدر کشی و پسر کشی، که در همه کهن الگوی فاصله ها را تا مرز تراژیک می سازد! پدری رانت خوار و البته موجه و طاهر صلاح در بدنه قدرت ها. اما اینکه رمانی چنین سزاوار در تعارف ها بخزد، کار من نیست. برای من فتوای همیشگی! همان است که بوده، رمان باید خوش خوان باشد و داستان مند و جغرافیای هویتی داشته باشد. من به ِاقرارِ همه نظریات داده شده ام، در حوزه رمان متعهد و دینی تا حذف نظریات شعاری، در باب انباشته شدن پند و توصیه و شعار در ادبیات دینی، که با ذاتِ این ادبیات در تناقض است، در مستوری امکانات قهرمان و کٌنش های جذابِ انسانی و دغدغه های انسان ماندن و پاک شدن از الودگی هایِ لابیرنت و دالان های تاریکِ رانت، زندگی ها را پٌر از زیاده خواهی های جسمانی و فربه گی کرده، جز پَس زدن ِ شولای ِقدرت، راه دیگری ندارد!
ستیز با اشرافیت، اما اینکه در رمان| مستوری| باقدرت رفیق نازنین، صادق کرمیار، اینها تبدیل به ادبیاتی، نه عامه پسند و نه فخر وارو نصیحت گو نشده، بلکه بسیار فنی و دقیق و جذاب شده، جای آموختن دارد! نگاه شبه توریستی به د ینداری ندارد، معرفت پنداری مصرف گرا ندارد، و جاذبه این ادبیات داستانی را می توان در رمان | مستوری| دید.جاذبه دیداری رمان در معرفی|شخصیت، لوکیشن، کٌنش|بسیار جذاب است.لحن صمیمانه این رمان، مثالی ارجمند است.نشر جمکران اثری خجسته را به ما، از نویسنده ای خوب و توانای کشورمان هدیه داده است. شهر قم و حضور یافتن دیدار شهودی قهرمان و شهید زین الدین در این رمان، همه نشانه های خوبی از یک مثال و حالِ خوب در ادبیات دینی و انتظار گرای ماست، که سرشار از لطافت و جنسِ خوب ادبیات روان داستانی است. همت نویسنده و ناشر در مستوری به شدت قابل باور است!