وقتی می‌گوییم «چهره سال» از چه چیزی حرف می‌زنیم؟

حسام آبنوس

چهره شدن یا معرفی یک چهره به عنوان چهره سال قواعدی دارد که وقتی از چهره سال حرف می‌زنیم در واقع از قواعدی سخن می‌گوییم که با اجرای مو به موی آنها می‌توان به هدف نهایی رسید. به عبارتی چهره‌سازی طبق قواعدی اجرا می‌شود و حتی اگر قرار باشد در ساختار نان قرض دادن هم اجرایی شود باز باید همان قواعد اجرا شود.

اثرگذاری و تاثیر داشتن بر گروه‌های هدف یکی از ملاک‌هایی است که در انتخاب یک چهره به عنوان چهره سال به آن توجه می‌شود و در بررسی سابقه یک فرد طی یک سال، رفتارهای او با سخت‌گیری تجزیه و تحلیل می‌شود. به همین خاطر سعی می‌کنند اگر قرار است چهره مطلوب خود را به عنوان چهره سال معرفی کنند از ابتدای همان سال دست به خلق سلسله‌ای از رویدادها بزنند تا چهره مورد نظرشان در آنها مشارکت کند که بتوانند در پایان سال او را به عنوان یک چهره معرفی کنند.

در سال‌های اخیر شاهدیم که نهادها و دستگاه‌های فرهنگی نیز دست به معرفی چهره سال می‌زنند که برای مثال «چهره سال هنر انقلاب» که حوزه هنری متولی آن است نسبت به این قواعد تا حدودی پایبند است و سراغ افرادی می‌رود که طی یک سال قبل فعالیتی از جنس اثرگذاری داشته‌اند و در این ساختار چهره خود را به جامعه معرفی می‌کنند. حتی در انتخاب چهره سال توسط برنامه «فرمول یک» هم اگر دقت کرده باشید می‌بینید که سراغ افرادی رفتند که سطحی از اثرگذاری در پهنه ملی داشتند و به همین خاطر می‌بینیم که اثر داشتن اهمیت بسیاری دارد.

نکته دیگر مقبولیتی است که چهره مورد نظر در افکار عمومی دارد و این مسأله از نقطه اهمیت بالایی برخودار است. این نیز توسط کارتل‌های مختلف قابل تولید است و باز هم دقیقه نودی نیست. یک سال برای ایجاد مقبولیت یک چهره تلاش می‌کنند تا در صورتی که او را معرفی کردند افکار عمومی با این پرسش روبه‌رو نشود که چرا این و چرا آن یکی نه؟

به همین خاطر در مبحث چهره‌سازی و دادن لقب چهره سال به اشخاص دقت بسیاری را خرج می‌کنند تا این عنوان دستمالی نشود و از جایگاه واقعی خود دور نشود تا همواره موقعیتی باشد برای جهت‌دهی به افکار عمومی و پیاده‌کردن سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی مدنظر!

یکی دیگر از مواردی که در معرفی چهره سال اغلب مورد توجه است «جوان‌گرایی» است. ظرفیت‌های با سابقه و به عبارتی «شیوخ» حوزه‌های مختلف در جایگاه خود قرار دارند ولی وقتی حرف از چهره سال می‌شود نگاه‌ها معطوف به جوانان است که از طریق آنها بتوانند حرف‌های شیوخ قوم را به کرسی بنشانند. به عبارتی وقتی قرار است چهره‌ای معرفی شود و روی آن موج تبلیغاتی ایجاد شود، تلاش می‌کنند این هزینه را برای کسی انجام دهند که ظرفیت اجتماعی ایجاد کند، نه کسی که در انتهای مسیر است و تجلیل و پاسداشت برایش مناسب‌تر از تبدیل کردنش به چهره سال است. حتی در منظومه فکری رهبر انقلاب نیز توجه به ظرفیت‌های جوان اهمیت بسیاری دارد و همواره بر میدان‌دار بودن جوانان با مشورت گرفتن از شیوخ برجسته بوده است. از این رو می‌بینیم چهره‌سازی با محوریت جوانان اولویت دارد و بهتر است به این مولفه دقت شود.

چهره سال در واقع باز کردن مسیری برای تبدیل شدن یک فرد موثر به عنوان مرجع است و قرار نیست کسانی که احتمالا مرجعیت داشتند و از تمام امکانات استفاده کرده‌اند مجددا به عنوان چهره سال معرفی شوند!

در مجموع بهتر است به جای کج‌سلیقگی و انتخاب‌های نابجا که بوی نان قرض دادن از آن به مشام می‌رسد به ظرفیت‌های موجود توجه شود تا به نظر نیاید که گرفتار رکود و جمود شده‌ایم و نمی‌خواهیم دایره را برای نیروهای تازه‌نفس باز کنیم. در حالی که با انتخاب یک چهره جوان با انگیزه هم می‌توان نیروی ادامه مسیر را در فرد ایجاد کرد و هم نویدبخش اتفاقات تازه‌ای برای مجموعه خویش باشیم.

ذکر این نکته خالی از وجه نیست که کسانی که قرار است در جامعه کار کنند و محل اثر باشند جوانان هستند و بهتر است با انتخاب آنها میدان فعالیت‌ها و دامنه مخاطبانشان را گسترده کنیم تا دستمان در آینده‌ای که خیلی دور نیست خالی نباشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت + هشت =

دکمه بازگشت به بالا